1- پلیس جنوب ایران در خلال سال های اول و دوم حضور خود در جنوب ایران، به منظور ایجاد آرامش نسبی و نشان دادن قدرت خود به ایلات عشایر و ساکنان روستاهای منطقه، درگیری های پراکنده ای با مردم جنوب ایران انجام داد که تحت چالش های خشونت آمیز ساندرز قرار می گیرند(فرمانفرمائیان،ج 2: 251 وهمچنین، سفیری:103).مانند برخوردهایی که با مردم سعیدآباد، دشت ارژن، نیریز و گمبان داشت(مابرلی،1369: 268ـ353) این درگیری ها که غالبا توأم با مجازات های سخت از قبیل مصادره اموال و تخریب روستا و به آتش کشیدن چادرهای ایلات و توقیف چهارپایان روستاییان بود (سفیری،1364 : 156 و همچنین مابرلی،1369: 337ـ 338) نتیجه ای کاملا معکوس بخشید و به جای آنکه موجب ترس و وحشت مردم از پلیس جنوب شود و به اطاعت و انقیاد ایلات و عشایر بینجامد، به اتحاد و هماهنگی آنان برای مقابله و برخوردی سازمان یافته و برنامه ریزی شده با نیروهای انگلیسی منتهی گردید که به منظور اخراج قوای انگلیسی از جنوب ایران و انحلال پلیس جنوب صورت گرفت که مدریت بحران انگلیس در ان دوران را به خوبی تبیین می نماید(مایکل برچر) (مابرلی،1369 :141). طی ماه های سپتامبر 1918 تا ماه مه همان سال، درگیری های متعددی صورت گرفت.
دانلود پروژه
2- پلیس جنوب ایران با آنکه ماهیتی نظامی داشت، در جهت پیشبرد اهداف خویش از اقدامات سیاسی بسیاری بهره جست، به عنوان مثال، فرماندهان پلیس جنوب سعی در ایجاد تفرقه میان رؤسای قبایل و بهره برداری از اختلافات آنان داشتند. دامن زدن به اختلافات صولت الدوله و قوام الملک که ریاست ایلات خمسه را داشت و نیز ایجاد اختلاف میان صولت الدوله و برادرش سردار احتشام و تطمیع سردار احتشام به کسب منصب ایلخانی(سایکس،ج 2: 777) و ایجاد اختلاف و تفرقه میان صولت السلطنه و قشقایی ها در شورش آباده از نمونه های اجرای سیاست تفرقه افکنی فرماندهان پلیس جنوب بود (سایکس،ج 2: 780 و همچنین، سفیری،1364 : 246) اما در مواردی که این سیاست نمی توانست مورد استفاده قرار گیرد و رؤسا و سرکردگان ایلات و روستاها با تطمیع و وعده کمک های مالی و مناصب عالی دست از اتحاد با هم پیمانان خویش برنمی داشتند، فرماندهان پلیس جنوب شیوه دیگری را مورد استفاده قرار می دادند که عبارت بود از اعمال نفوذ بر والی و حکمران وقت فارس (فرمانفرما) و اجبار وی به تعویض اشخاص مخالف با سیاست های انگلیس از مناصب حاکمی یا ضابطی و رهبری ایلات و روستاها (سایکس، ج 2 : 777). این سیاست موجب شد تا چنانچه سران ایلات یا حاکمان شهرها و به تبع آنان مردم به مخالفت با عزل و نصب های جدید بپردازند، به مخالفت با احکام دولتی و نماینده دولت محکوم گردند. بدین ترتیب توجیه قانونی برای سرکوب آنان توسط پلیس جنوب فراهم می شد که می توان تطابق با چالش های مسالمت آمیز ساندرز را در این جا یافت.
3- يكي دیگر از اقدامات سیاسی پلیس جنوب، ايجاد ناامني و نابساماني در ابعاد گوناگون(چالش های خشونت آمیز و مسالمت آمیز)، براي القاء اين فكر بود كه در آن شرايط، تنها نيروي توانا براي رفع مشكلات مردم، نيروي پليس جنوب است. آنان در فارس به خريدن گندم، جو و ساير اجناس، به چند برابر قيمت معمول و ذخيره كردن و يا سوزاندن آنها، براي ايجاد قحطي در شهر، اقدام كردند. در اين شرايط، مردم جنوب زندگی بسیار مشقت باری را تحمل نمودند و مجبور به خوردن گیاهان و غیره شدند.[41]نهایتا فعالیت پلیس جنوب نیز دوام زیادی برای بریتانیا نداشت و تنها پس از چند ماه با روی کار آمدن رضاشاه، پلیس جنوب منحل گردید. در توضیح دلایل انحلال این نیرو می توان به این موارد اشاره کرد: مخالفت مردم ایران با حضور نیروهای بیگانه در ایران پس از پایان جنگ جهانی اول و تشدید انزجار عامه از دولت بریتانیا پس از انتشار مفاد قرارداد 1919 ایران و بریتانیا (بریتانیا،وزارت امورخارجه ، 1365ـ 1368،ج1: 58 ـ60) و ادامه مقاومت و مبارزات مردم جنوب ایران در برابر پلیس جنوب تا آخرین روزهای حضور این نیرو در ایران، اعتراضات مکرر دولت های شوروی و فرانسه و آمریکا به ادامه حضور نیروهای بریتانیا در ایران پس از پایان جنگ جهانی اول (ذوقی،1368 :318ـ340)، اعتراض نمایندگان مجلس بریتانیا به هزینه های گزاف نظامی دولت و بروز مشکلات مالی برای دولت بریتانیا پس از پایان جنگ جهانی اول (بریتانیا، وزارت امورخارجه، 1365ـ1368،ج 1: 408) و ناتوانی دولت ایران از پرداخت مخارج این نیرو که موجب گردید دولت بریتانیا نتواند بودجه جدیدی برای پلیس جنوب درنظر بگیرد و انحلال آن قطعی شود. سرانجام در دسامبر 1921 به کار پلیس جنوب در ایران خاتمه داده شد و اداره مرکزی آن که از شیراز به بوشهر منتقل شده بود تعطیل گردید. بریتانیا به دولت ایران اعتماد نداشت تا قوای منظم و مسلح شش هزار نفری را به آنان واگذارد، و مقداری از مهمات و تسلیحات نیرو در محل توسط افراد پلیس جنوب منهدم شد. انحلال پلیس جنوب بتدریج انجام گرفت، بدین ترتیب که در سه نوبت و در هر نوبت یک سوم از هر واحد تعطیل شد(سفیری،1364 :255).
سطح تحلیل سه گانه دوس سانتوس- ساندرز- برچر در این خصوص نیز قابلیت انطباق بالایی دارد. واقعیت اینست که مناطق جنوبی ایران منافع نفتی و اقتصادی زیادی برای بریتانیا داشته است. بنابراین حراست از امنیت آن برای بریتانیا دارای اهمیت زیادی بوده است. چرا که هرگونه ناامنی و بی ثباتی در این مناطق به منزله از دست دادن منافع بریتانیا در این منطقه به شمار می رفته است.بنابراین با اعزام نیروهای نظامی به این منطقه و اخراج نیروهای آلمانی در این زمینه علنا کنترل این منطقه را در دست گرفتند. حضور نیروهای بریتانیا نه تنها منجر به افزایش امنیت راه های جنوب ایران نشد، بلکه با ایجاد انواع چالش های سیاسی و گسترش خشونت های مختلف میان نیروهای محلی ایرانی و نیروهای انگلیسی شد و در نتیجه بی ثباتی سیاسی در مناطق جنوبی ایران گسترش بی سابقه ای یافت.

 

بحران سیاسی تاثیر انگلستان تطبیق با نظریه دوس سانتوس تطبیق با نظریه ساندرز جامعه شناسی تاریخی
(در ابعاد داخلی و خارجی)
کودتای سوم اسفند1299 حمایت از نیروهای قزاق و طراحی و اجرای کودتای مزبور(بحران سیاسی و نظامی) وابستگی های نظامی و سیاسی(حضور مستقیم) کودتا و تغییر حکومت و تغییر رژیم جلوگیری از نفوذ روسیه در ایران(حکومت دست نشانده)
پلیس جنوب تاسیس در راستای حراست از منافع انگلیس(بحران سیاسی و نظامی) وابستگی نظامی و سیاسی(حضور مستقیم) چالش های خشونت آمیز ایجاد بحران نفوذ و گستردگی اختناق در مناطق جنوبی
بانک شاهنشاهی در راستای بهره برداری های کلان پولی و ارزی
(بحران سیاسی و اقتصادی)
وابستگی امور بانکی و ارزی (حضور مستقیم) چالش های خشونت آمیز و مسالمت آمیز و تغییر حکومت ایجاد هرج و مرج در اقتصاد بازار و ایجاد نارضایتی های گسترده
رویدادهای نفتی ایران انحصارگرایی در منابع نفتی (بحران سیاسی و اقتصادی) وابستگی های مالی، صنعتی (حضور مستقیم) چالش های مسالمت آمیز ایجاد ناامنی در مناطق نفت خیز و ایجاد اختلافات قومی
جریان بهاییت
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...