کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



آخرین مطالب


جستجو


 



 

تعاریف ذیل نیز از اضطراب به عمل آمده؛

 

هلیگارد: منظور از اضطراب، هیجان ناخوشایندی است که با اصطلاحاتی مانند “دلشوره، “وحشت” و “ترس” بیان می شود و گاه گاهی همه آدمیان درجاتی از آن را تجربه می‌کنیم (مهرگان، نجاریان و احمدی ۱۳۸۰).

 

رِبِر (۱۹۸۵): اضطراب معمولاً به ک حالت هیجانی ناخوشایند و مبهم اطلاق می شود که با پریشانی، وحشت و هراس و تشویش باشد(نقل از ‌شاه‌جویی ۱۳۸۹). به عبارتی، اضطراب به منزله حالت هیجانی توأم با هشیاری مستقیم نسبت به بی معنایی، نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم (نقل از دادستان ۱۳۷۶).

 

لافون (۱۹۷۳): اضطراب عموماً یک انتظار به ستوه آورنده و به منزله چیزی است که در تنشی گسترده، موحش و اغلب بی نام، اتفاق افتد. این حالت که به شکل احساس و تجربه کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید آید، ممکن است به ک تهدید عینیِ اضراب آور (تهدید مستقیم یا غرمستقیم مرگ، حادثه شوم شخصی یا مجازات) نیز وابسته باشد (نقل از دادستان ۱۳۷۶).

 

چاپلین (۱۹۷۵): اضطراب عبارت است از، واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که تحت تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعمّ از بیرونی یا درونی واقع شده و فرد در مهار کردن آن ها ناتوان است (نقل از دادستان ۱۳۷۶).

 

پیه رون (۱۹۸۵): اضطراب، ناراحتی در عین حال روانی و بدنی ای است که بر اثر ترسی مبهم و احساس ناایمنی و تیره روزی قریب الوقوع در فرد به وجود می‌آید. در ‌چارچوب رفتاری نگر تجربی، اضطراب به منزله کشاننده ثانوبه ای است که پاسخ اجتنابی را در بر می‌گیرد.

 

مثلاً در حضور یک محرّک شرطی (معمولاً یک شوک یا تکان)، رفتارهایی از قبیل دفع ادرار یا مدفوع یا حمله به دستگاه های آزمایش و… از حیوان سرمیزند که در حکم نشانه های محرز اضطراب قلمداد می‌شوند (نقل از دادستان ۱۳۷۶).

 

در DSM (1994) نیز اضطراب، نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختی‌های آینده، توأم با احساس بی لذتی[۲۳] یا نشانه های بدنی تنش که در آن منبع خطر پیش‌بینی شده می‌تواند درونی یا بیرونی باشد، تعریف شده است (نقل از دادستان ۱۳۷۶).

 

۲-۱-۱-۳: نشانه های اضطراب در سطوح مختلف

 

اضطراب در سطح رفتار به شیوه ‌خشم‌های ناگهانی، تخریبگری، ناتوانی در مهار حرکات خود، فزون کنشی(که در برانگیختگی نسبت به اشیاء دیده می شود)، اختلال توجه و اختلالات حرکتی توأم با اضطراب از قبیل ناخن خایی، کندن موی سر، بدن یا ابرو بیان می شود.

 

نشانه های اضطراب درسطح بدنی با

 

الف) شاخص‌های فیزیولوژیکی از قبیل؛ تغییرات ضربان قلب، افزایش فشارخون و بحران‌های تنفسی، تنگ شدن عروق که موجب خشک شدن دهان و پریدگی رنگ، ‌انقباض‌های مری (احساس وجود گلوله ای در گلو ایجاد می‌کنند و گاهی بروز در مکانیزم‌های بلع به استفراغ منجر می شود)، فزون تنودی مثانه(ادرارهای مکرر)، افزایش قابل توجه ضربان نبض، سست شدن اسفنکترها در خلال اضطرابهای شدید(و دفع غیرارادی ادرار و مدفوع بخصوص در کودکان خردسال) و تنش عضلانی که ‌بر اساس نشانه های روانی-حرکتی که در بالا توصیف شد،

 

ب) تظاهرات جسمانی از قبیل؛ سردردها، دل دردها و یا اختلال‌های هاضمه -اختلالهایی که شدت آن ها بر حسب موقعیتهای مختلف می‌تواند متغیر باشد و یا همزمان با رویدادهای اضطراب انگیز بروز کنند-، بی اشتهایی روانی، وحشتزدگی شبانگاهی[۲۴] در صورتی که مکرراً مشاهده شوند، بیدار شدن نابهنگام صبحگاهی،

 

ج) تبدیلهای هیستریکی که با نشانه های بازداری عقلی توأم هستند و

 

د)خودبیمارپنداری[۲۵] یا ابراز نگرانی نسبت به وضع جسمانی و یا ترس از ابتلای به پاره ای از بیماری‌ها در آینده، مشخص می‌شوند.

 

– بیان اضطراب در سطح ارتباطی: در قلمرو ارتباط بخصوص کودک مضطرب با دیگران می توان سه نوع رفتار را متمایز کرد: بازداری در مجموعه امکانات بیانی و ارتباطی، وابستگی اضطراب آمیز به منابع حمایتی(والدین و…) و اجتناب از موقعیت‌ها یا اشیایی که اضطراب شدیدی را در وی برمی انگیزند (نقل از دادستان ۱۳۷۶).

 

– تجلّی اضطراب در سطح شناختی : تردیدی نیست که وجود سطحی از اضطراب می‌تواند نقش برانگیزاننده فرایندهای عقلی را ایفا کند، معهذا باید بر این نکته تأکید کرد که فراتر رفتن اضطراب از حدّ آستانه ای، دارای تأثیری ویرانگراست. بدین گونه که توانایی تمرکز و توجه و قدرت حافظه بر اثر اضطراب دچار اختلال می‌شوند و اینکه بازداری عقلی با اضطراب بر اساس مشاهدات بالینی تأیید شده است (واچل۱۹۶۷؛به نقل از شوارتسر و ویکلند۱۳۸۱).

 

۲-۱-۱-۴: طبقه بندی اختلال‌های اضطرابی

 

اضطراب یکی از نشانه های اصلی مجموعه ای از اختلالهایی است که به اختلال‌های اضطرابی معروفند. به عبارتی، وجه مشترک این اختلالها، رنج روانی و بخصوص حالت اضطرابی است که به صورت محض یا با نشانه های دیگر، متجلی می شود. ‌بنابرین‏ با در نظر گرفتن موضع گیری‌های مختلف متخصصان در این زمینه و همچنین با توجه به وجه مشترک این اختلالها، می توان پذیرفت که هر اختلالی که نشانه اصلی آن اضطراب است، خواه این اضطراب به صورت حاد یا پراکنده و مبهم آشکار شود، خواه مزمن و متناوب باشد، خواه به موقعیتهای معین وابسته باشد یا آنکه در موقعیتهای متنوع بروز کند، می‌تواند در قلمرو اختلال‌های اضطرابی قرار گیرد. بر اساس الگوهای نشانه شناختی مختلف مقوله اختلال‌های اضطرابی شامل موارد زیر می شود:

 

    • اختلال اضطراب تعمیم یافته

 

    • هراسهای خاص با تصریح ‌ریخت‌های مختلف آن مانند؛ ریخت حیوانی، ریخت طبیعی-محیطی، ریخت موقعیتی و جزءآن

 

    • هراس اجتماعی

 

    • اختلال وحشتزدگی همراه با وسعت هراسی

 

    • وسعت هراسی بدون سوابق اختلال وحشتزدگی

 

    • اختلال وسواس- بی اختیاری

 

    • اختلال تنیدگی

 

  • اختلال اضطرابی ناشی از شرایط طبی عمومی؛

– حمله های وحشتزدگی

 

– نشانه های وسواس-اجباری

 

    • اختلال اضطرابی ناشی از مصرف مواد مخدر

 

  • همراه با:- اضطراب تعمیم یافته

-حمله های وحشتزدگی

 

  • اختلال اضراب جدایی(که معمولاً در سنین کودکی، ناشی ازجدایی از”تصاویروالدینی” متجلی می شود و جزو اختلالهایی است که با فراوانی بیشتری در خلال تحول بروز می‌کنند.)

۲-۱-۱-۵: ضوابط تشخیصی هراس خاص بر اساس DSM IV

 

از آنجایی که اضطراب امتحان، به عنوان یکی از متغیرهای پژوهش حاضر، هراس موقعیتهای ارزیابی عملکرد تحصیلی است و هراسهای موقعیتی نیز از انواع هراسهای خاص به شمار می رود، در اینجا از لحاظ ضوابط تشخیصی بر اساسDSM IV به توصیف هراس خاص اکتفا می‌کنیم؛ در DSM IV ، اختلال هراس خاص بر اساس وجود ترس مشخص و پابرجایی متمایز شده که جنبه افراطی و غیرمنطقی دارد و در برابر یک شیء یا در یک موقعیت خاص یا هنگام پیشاپیشگری درباره آن ها (مثل پرواز با هواپیما، رفتن به جاهای مرتفع، مواجهه با حیوانات و غیره) بروز می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-17] [ 09:36:00 ب.ظ ]




 

۲-۱۸) ترکیب اعضای هیئت مدیره

 

هیأتمدیرههر شرکت،به عنوانسیاستگذارانداخلی،باید مسئولیتتدوینچارچوبسیاست

 

Parkinson (1994)

 

حاکمیتشرکتیرابرعهدهداشتهباشند. هیأتمدیرهبایدیککمیتهحاکمیتشرکتیمتشکلازحداقل٣نفرتشکیلدهد کههماهنگکنندهوتکمیلکنندهاجرایچارچوبحاکمیتشرکتیباشند. اعضایهیأتمدیرهبایدجهتتصدیسمتهاواجدشرایطبودهودرکروشنیاز نقشحاکمیتشرکتیداشتهوتواناییاجرایقضاوتصحیحدرخصوصعملیات شرکت راداراباشند.اعضایهیأتمدیرهمسئولیتنهاییصحتفعالیتهایعملیاتیومالیشرکترا برعهدهدارند . حلمشکلمشترکموجودبینسهامدارانپراکنده، نظارتیکهیأتمدیرهبرمدیرعاملاست. بسیاریازچارتهایسازمانی،سهامدارانراملزمبه انتخابیکهیأتمدیرهمیکندکهمأموریتآن،انتخابمدیرعامل،نظارتبرمدیریتو اظهارنظردرتصمیماتبا اهمیتینظیرادغامها،تحصیلهاوتغییردرپاداشمدیرعاملوتغییردر ساختارسرمایهشرکتنظیربازخریدسهامیاانتشاراوراققرضهجدیداست. دراصلبسیاریاز چارتهایسازمانیبهمثابهدموکراسیسهامداراناستکهمدیرعامل،شاخهحاکمیتیاجراییآنو هیأتمدیرهشاخهقانونگذاریآنمحسوبمیشود.

 

درصورتیکههیأتمدیرهمواردذیلرادنبالکند،حاکمیت شرکتییک شرکتتقویتخواهدشد:

 

الف: نقشنظارتیخویشرابهخوبیدرککردهوآنرابهکارگیرد،بهخصوص درموردانواعریسکهایپیرامونفعالیت های شرکت

 

ب: استراتژیاصلیفعالیتتجاری شرکترابهتصویبرساند،کهشاملتصویب سیاستکلیریسکودستورالعملهایمدیریتریسکمیباشد.

 

ج: نقشوفاداریووظیفهمراقبتاز شرکتراتحتقوانینملیواستانداردهای نظارتیاجراکند.

 

چ: ازتعارضمنافعوبروزتعارضهادرفعالیتهاوتعهداتبهسایرسازمانها جلوگیرینماید.

 

ح: زمانوانرژیکافیجهتاجرایمسئولیتهاقراردهد.

 

خ: هیأتمدیرهرابهشیوهای سازماندهیکنندکهکاراییو تصمیماتاستراتژیکواقعیبهبودیابد.

 

د: همچنان که شرکتبهلحاظاندازهوپیچیدگیرشدپیدامیکند،سطحمناسبیاز اجرایفعالیتهاراتوسعهوحفظکند.

 

ه: بهصورتدورهای،اثربخشیبرنامههایحاکمیتشرکتیمربوطبهخودشان، همچونانتخاباعضایهیأتمدیرهومدیریتتعارضمنافعراارزیابیوبه شناسایینقاطضعفوتغییراتموردنیازبراساسآنبپردازد.

 

ر: مدیراناجراییکلیدیراانتخابوبرفعالیتهایآنهانظارتودرصورتلزوم آنهاراجابهجاکند.

 

ز: جلساتمنظمیبامدیریتارشدوحسابرسانداخلیبرگزارنمودهتاسیاستها راموردارزیابیومیزاندستیابیبهاهدافشرکترابررسینماید.

 

ط: حداکثرسعیوتلاشدراستخدامونظارتبرحسابرسانخارجی،درصورتی کهدراساسنامهاینوظایفبرعهدهآنهاباشد،رابکارگیرند.

 

‌بر اساس تئوری نمایندگی ،مدیران (نمایندگان)شرکت ممکن است تابع مطلوبیت خود را به قیمت زیر پا گذاری منافع سهام داران حداکثر نمایند .از این رو سهام داران کنترل و نظارت بر مدیریت شرکت را به هیئت مدیره واگذار نموده اند(فاما و جنسن،۱۹۸۳).یکی از مباحث مطرح شده در زمینه یهیأت مدیره ،بر مسئله ترکیب هیئت مدیره تمرکز دارد .ترکیب هیئت مدیره به عنوان نسبت اعضای غیر موظف هیئت مدیره به کل تعداد اعضای هیئت مدیره نگریسته می شود. هر چه ترکیب هیئت مدیره از اعضای مسستقل تر تشکیل شده باشد ،مشکلات نمایندگی کمتر می‌گردد (هرمالین و ویسبچ،۱۹۹۱). معمولا هیئت مدیره ی موظف هم تراز مدیر عامل قرار دارد . مدیر عامل بالاترین مقام اجرایی شرکت است و در انتخاب مدیران اجرایی (موظف)،قدرت کامل دارد . از این رو با توجه به ارتباط تلویحی اعضای موظف هیئت مدیره با مدیر عامل ،مدیران موظف شاید نتوانند وظایف نظارتی خود را به نحو اثر بخش انجام دهند . ضمن آنکه مدیران موظف ممکن است از موقعیت خود از طریق کنترل بر طرح های حقوق و مزایا و امنیت شغلی سوءاستفاده نمایند . بر خلاف مدیران موظف ،مدیران غیر موظف از مدیریت شرکت مستقل هستند و به اهمین دلیل در ایفای نقش نظارتی خود مؤثر تر عمل می‌نمایند . از این رو از دیدگاه نظری ،هنگامی که هیئت مدیره مستقل و نسبت بالایی از اعضای غیر موظف تشکیل شده باشد ،عملکرد

 

Fama & Gensen (1983) Hermallin (1991)

 

شرکت ارتقا می­یابد (مد و دونالد سون،۱۹۹۸)در کشور انگلستان و استرالیا ،حضور حداقل سه عضو

 

غیر موظف در ترکیب هیئت مدیره الزامی است. همچنین قوانین موجود در امریکا، شرکت‌ها را ملزم نموده اند حداقل دو سوم ترکیب هیئت مدیره، متشکل از اعضای غیر موظف باشد (باگات و برنارد،۲۰۰۰). گزارش‌های کادبری و هیگز نیز تأکید زیادی بر هیئت مدیره مستقل و دارای حداقل سه عضو غیر موظف داشته اند.

 

نتایج شواهد تجربی در زمینه ارتباط بین نسبت اعضای غیر موظف هیئت مدیره (معیاری برای استقلال هیئت مدیره) و عملکرد شرکت، پیچیده و متضاد است. فورست و کنگ(۲۰۰۰) بابررسی ۹۴۷ شرکت بزرگ آمریکایی، دریافتند مدیران غیر موظف تاثیری مثبت و قوی بر عملکرد و ارزش بازار شرکت دارند. وی نشان دادند که بین عملکرد شرکت و استقلال هیئت مدیره ، رابطه مستقیم وجود دارد. بایسینگر و باتلر (۱۹۸۵) بر پایه نتایج حاصل از بررسی ۲۶۶ شرکت نمونه بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۱۹۸۰، بیان نموده اند که شرکت ها با نسبت بالاتر از هیئت مدیره مستقل، عملکرد بالاتری داشته اند. عمران(۲۰۰۹) در پژوهشی ‌به این نتیجه رسید که نسبت بالای اعضای هیئت مدیره غیر موظف و تغییر در ترکیب هیئت مدیره پس از خصوصی سازی شرکت، بر عملکرد شرکت اثر مثبت دارد. نتایج تحقیق کاپلان و مینتون(۱۹۹۴) نشان می­دهد که انتخاب هیئت مدیره مستقل بلافاصله پس از عملکرد ضعیف و زیاده عملیاتی شرکت، منجر به واکنش مثبت قیمت بازار در شرکت‌های ژاپنی می شود. بسیاری از مطالعات انجام شده نیز موید وجود ارتباط بین نسبت اعضای غیر موظف هیئت مدیره و عملکرد شرکت است.

 

از سوی دیگر ویر و لینیک (۲۰۰۱) نقش ترکیب هیئت مدیره را در عملکرد شرکت بی اهمیت قلمداد کرده‌اند. یرماک (۱۹۸۶) به یک ارتباط منفی و بااهمیت بین اعضای غیر موظف هیئت مدیره و Q توبین دست یافت. آنگ و دیگران(۲۰۰۰) مشکلات نمایندگی را در شرکت‌های کوچک، مورد بررسی قرار دادند و در یافتند هیئت مدیره مستقل باعث افزایش هزینه های نمایندگی می شود. نتایج تحقیق فوسبرگ(۱۹۸۹) و بیهاجات و بلک(۲۰۰۲) نیز موید عدم رابطه بین وجود اعضای غیر موظف در

 

Mad &donalled(2008) Bernard (2000) Forst &cong (2000)

 

ترکیب هیئت مدیره و شاخص های مختلف عملکرد از قبیل Q توبین، دوره بازگشت سرمایه و دوره

 

بازگشت دارایی ها بوده است.

 

۲-۱۹) اندازه هیئت مدیره و حاکمیت شرکتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:13:00 ق.ظ ]




گرایش استراتژیک

 

۰٫۵۸

 

۰٫۷۷

 

۴٫۷۵

 

***

 

 

 

عملکرد

 

<—

 

نوآوری

 

۰٫۴۵

 

۰٫۶۴

 

۸٫۲۶

 

***

 

 

 

با توجه به نتایج تحلیل ارتباط بین متغیر های تحقیق فرضیات زیر تایید گردید:
رابطه معنی داری بین مدیریت دانش و گرایش استراتژیک در شرکت دخانیات وجود دارد.
رابطه معنی داری بین مدیریت دانش و نوآوری در شرکت دخانیات وجود دارد.
رابطه معنی داری بین گرایش استراتژیک و نوآوری در شرکت دخانیات وجود دارد.
رابطه معنی داری بین مدیریت دانش و عملکرد در شرکت دخانیات وجود دارد.
رابطه معنی داری بین گرایش استراتژیک و عملکرد در شرکت دخانیات وجود دارد.
رابطه معنی داری بین نوآوری و عملکرد در شرکت دخانیات وجود دارد.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
]
۵-۱٫ مقدمه
این تحقیق شامل ۵ بخش اصلی بوده است. در فصل اول به بررسی کلیاتی از طرح تحقیق پرداختیم. در این بخش بیان مسئله تحقیق، اهمیت موضوع، اهداف و سوالات و فرضیات تحقیق ارائه گردید. در فصل دوم مبانی نظری مرتبط با مدیریت دانش، عملکرد و گرایش استراتژیک و هر یک از این ابعاد مورد بررسی قرار گرفت. در فصل سوم روش شناسی تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق روش تحقیق، پرسشنامه و هم چنین ابزار تحقیق معرفی گردید. روش گردآوری اطلاعات نیز پرسشنامه و مطالعات کتابخانه ای بوده است. هم چنین بیان نمودیم که در این تحقیق از روش رگرسیون به منظور بررسی روابط بین متغیر های تحقیق استفاده می شود. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده خواهد شد. نرم افزار مورد استفاده برای این کار SPSS خواهد بود. در نهایت در فصل چهارم در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی به بررسی وضعیت نمونه تحقیق و همچنین روابط بین متغیر های تحقیق در قالب فرضیات پرداختیم. در این فصل تلاش می شود تا نتایج این تحلیل ها مورد بررسی قرار گیرد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۵-۲٫ نتایج آمار توصیفی
در بخش جنسیت مشخص گردید می توان بیان نمود که مردان با تعداد ۹۳ درصد و زنان با ۷ درصد در توزیع جنسیتی این گروه قرار داشته اند. در بخش تحصیلات می توان بیان نمود که افراد فوق دیپلم ۵۵٫۰۸ درصد، دیپلم و پایین تر ۲۲٫۴۲ درصد، لیسانس ۱۷٫۰۸ درصد و فوق لیسانس ۱٫۶۹ درصد می باشند. در بخش سن نیز مشخص گردید که که ۲۱٫۱۹ درصد زیر ۳۰ سال، ۴۷٫۴۶ درصد بین ۳۰ الی ۴۰ سال، ۲۴٫۵۸ درصد بین ۴۰ الی ۵۰ سال و ۶٫۷۸ درصد نیز بالای ۵۰ سال سن داشته اند. بررسی وضیعت سابقه کاری نشان می دهد که ۴۷٫۴۶ درصد دارای ۵ الی ۱۰ سال سابقه کاری، ۳۰٫۵۱ درصد دارای زیر ۵ سال سابقه، ۱۲٫۷۱ درصد دارای سابقه بین ۱۰ الی ۱۵ سال، ۶٫۷۸ درصد بین ۱۵ الی ۲۰ سال و ۲٫۵۴ درصد بالاتر از ۲۰ سال سابقه کاری داشته اند. از نظر وضیعت تاهل مشخص گردید که متاهلان با تعداد ۸۳ درصد و مجردان با ۱۷ درصد در توزیع جنستی این گروه قرار داشته اند. هم چنین نتایج وضیعت سمت سازمانی در نمونه آمار تحقیق نشان داد که ۱۲ درصد افراد مورد مطالعه قرارداد کار، ۴۴ درصد رسمی و ۴۴ درصد نیز پیمانی می باشند.
۵-۳٫ نتایج آمار استنباطی
نتایج تحلیل عاملی تائیدی مدیریت دانش موثر
این بعد دارای ۴ سوال می باشد. این مولفه ها در قالب ۴ سوال ارائه شده است. نتیجه بررسی برازش این مدل نشان داد که مقدار کای دو بر درجه آزادی ۱٫۰۲ و مقدار مجذور ریشه مربعات نیز ۰٫۰۱۷ محاسبه گردید که در این مرحله نشان دهنده برازش مناسب مدل تحقیق می باشد.
نتایج تحلیل عاملی تائیدی عوامل گرایش استراتژیک
این بعد دارای ۴ سوال می باشد. این مولفه ها در قالب ۴ سوال ارائه شده است. نتیجه بررسی برازش این مدل نشان داد که مقدار کای دو بر درجه آزادی ۱٫۸۴۵و مقدار مجذور ریشه مربعات نیز ۰٫۰۲۰ محاسبه گردید که در این مرحله نشان دهنده برازش مناسب مدل تحقیق می باشد.
نتایج تحلیل عاملی تائیدی عوامل نوآوری
این بعد دارای ۷ سوال می باشد. این مولفه ها در قالب ۷ سوال ارائه شده است. نتیجه بررسی برازش این مدل نشان داد که مقدار کای دو بر درجه آزادی ۰٫۶۲۸و مقدار مجذور ریشه مربعات نیز ۰٫۰۷۵ محاسبه گردید که در این مرحله نشان دهنده برازش مناسب مدل تحقیق می باشد.
نتایج تحلیل عاملی تائیدی عوامل عملکردی
این بعد دارای ۴ سوال می باشد. این مولفه ها در قالب ۴ سوال ارائه شده است. نتیجه بررسی برازش این مدل نشان داد که مقدار کای دو بر درجه آزادی ۰٫۹۷۵ و مقدار مجذور ریشه مربعات نیز ۰٫۰۲۴ محاسبه گردید که در این مرحله نشان دهنده برازش مناسب مدل تحقیق می باشد.
۵-۳-۱٫ نتایج بررسی فرضیه های تحقیق
نتیجه بررسی فرضیه ارتباط بین گرایش استراتژیک و مدیریت دانش
در بررسی این فرضیه آماره آزمون این رابطه مقدار ۵٫۸۸ محاسبه شده است که بیش از معیار ۱٫۹۶ می باشد، بنابراین وجود ارتباط بین این متغیر ها تایید می شود. از سویی ضریب این ارتباط ۰٫۷۳ می باشد که نشان از قوت رابطه بین دو متغیر دارد، هم چنین مثبت بودن ضریب رابطه حکایت از مستقیم بودن ارتباط بین دو متغیر دارد.
نتیجه بررسی فرضیه ارتباط بین نوآوری و مدیریت دانش
در بررسی این فرضیه آماره آزمون این رابطه مقدار ۶٫۵۰ محاسبه شده است که بیش از معیار ۱٫۹۶ می باشد، بنابراین وجود ارتباط بین این متغیر ها تایید می شود. از سویی ضریب این ارتباط ۰٫۳۵ می باشد که نشان از شدت متوسط رابطه بین دو متغیر دارد، هم چنین مثبت بودن ضریب رابطه حکایت از مستقیم بودن ارتباط بین دو متغیر دارد.
نتیجه بررسی فرضیه ارتباط بین نوآوری و گرایش استراتژیک
در بررسی این فرضیه آماره آزمون این رابطه مقدار ۲٫۵۹ محاسبه شده است که بیش از معیار ۱٫۹۶ می باشد، بنابراین وجود ارتباط بین این متغیر ها تایید می شود. از سویی ضریب این ارتباط ۰٫۸۶ می باشد که نشان از شدت بالای رابطه بین دو متغیر دارد، هم چنین مثبت بودن ضریب رابطه حکایت از مستقیم بودن ارتباط بین دو متغیر دارد.
نتیجه بررسی فرضیه ارتباط بین عملکرد و مدیریت دانش
در بررسی این فرضیه آماره آزمون این رابطه مقدار ۳٫۰۴ محاسبه شده است که بیش از معیار ۱٫۹۶ می باشد، بنابراین وجود ارتباط بین این متغیر ها تایید می شود. از سویی ضریب این ارتباط ۰٫۶۹ می باشد که نشان از شدت بالای رابطه بین دو متغیر دارد، هم چنین مثبت بودن ضریب رابطه حکایت از مستقیم بودن ارتباط بین دو متغیر دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-08-03] [ 12:12:00 ق.ظ ]




فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش و سایر مقامات کلیدی ارتش بدون ارتباط با یکدیگر مستقیماً از شاه دستور گرفته و با او ملاقات مجزا داشتند و فقط هماهنگی آنان به وسیله ارشدترین نظامیان مورد اعتماد و منتخب شاه زیر عنوان رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران انجام می گرفت فرمانده کل قوا کراراً فرماندهان عالی رتبه خود را تعویض می نمود که آنان نتوانند در موقع فرماندهی و ریاست خود قدرتی ایجاد کنند و حتی انتصابات کلیدی آنان در رده های مختلف صرفاً بنا بر اعتماد صددرصد و مستقیم شاه بدون توجه به دانش و تخصص و بینش و شایستگی و حتی حسن شهرت و پاکی و درستی و محبوبیت آنان تعیین می گردید. در میان افسرانی که بنابر تلاش فردی و خصوصی از دانش عمومی و محبوبیت و احترام نسبی بین دیگر پرسنل ارتش برخوردار می گردیدند از عنایت دربار و فرماندهان منتخب آن محروم بوده و با پیشرفت در پست های غیرمهم و حاشیه ای، بدون ارتقاء به درجات بالاتر امیری، زودتر از موقع تصفیه و با ایجاد برچسب و مستمسکی به بازنشستگی زودتر نائل می گشتند.[۲۶۹]
با توجه اهمیت و وسواسی که پدر و پسر پهلوی به ارتش و امور مربوط به آن از خود نشان می دادند، می توان گفت که سرنوشت ارتش و رژیم شاهنشاهی و به ویژه شخص پادشاه به یکدیگر گره خورده بود. به طوری که ارتش در دوره پهلوی به قابل اعتمادترین نیرو و سازمان برای شخص پادشاه درآمده بود.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
ارتش در دوره رضا شاه
انگیزه تشکیل قوای نظامی ایران در ادوار مختلف تاریخی به طور کلی از دو حال خارج نیست به این معنا که از آغاز پیدایش سلطنت در ایران تا سال های اول دوره قاجاریه یعنی در حدود دو هزار و پانصد سال، تشکیل ارتش های ایران همیشه معلول نظریات پادشاهان و حکومت های وقت بوده است که به خاطر حفظ امنیت در قلمرو و خود و یا به منظور جهان گشایی به تشکیل و تقویت آن سازمان دست زده اند. ولی از اوایل دوره قاجاریه که کار رقابت های دول اروپایی در ایران بالا گرفت، رقابت های دول مزبور رفته رفته بر سرنوشت ارتش ایران نیز تاثیر گذارد و در سیر طبیعی آن، تحولاتی که حاصل همان رقابت ها بود، به وجود آورد. می بینیم این رقابت ها گاهی در به وجود آوردن سازمان های نظامی ایران، زمانی در پیشرفت و هنگامی در انحطاط و شکست آن عامل مؤثری بوده اند. چنان که در دوره پادشاهی فتحعلی شاه، ارتش ایران بنابر مصالحی به سبک نظام فرانسوی تشکیل شد و یک هیات نظامی فرانسوی به ریاست ژنرال گاردان به ایران آمد و طولی نکشید که هیات سرجان ملکم و سرگوراوزلی نیز آمدند و سال ها در ایران ماندند تا باز هیأت دیگری از فرانسه اعزام شدند و در خلال اقامت آن ها در ایران کوشش های بسیاری برای طرد آنان می شد.[۲۷۰]
کوشش و تلاش برای اصلاحات نظامی بر اساس الگوهای کشورهای اروپایی در قرن نوزدهم و در دوران قاجار صورت گرفت. می توان گفت تا قبل از انجام این اصلاحات از سوی پادشاهان قاجار، ارتش ایران هنوز شکل قدیمی خود را حفظ کرده بود و بر افراد ایالات و عشایر اتکا داشت و رهبران ایلات و قبایل در قبال خدمات نظامی و فراهم آوردن سربازان مورد نیاز شاه به خرج خود از حق تیول بهره می بردند.[۲۷۱] نیروهای مسلح در ایران در دوره قاجار را چهار دسته تشکیل می دادند:
- تفنگچیان پلیس جنوب، مرکب از ۵۴۰۰ سرباز ایرانی، ۴۷ صاحب منصب انگلیس، ۱۹۰صاحب منصب ایرانی و ۲۵۶ صاحب منصب جزء انگلیسی و هندی. مخارج این گروه سالیانه هفت کرور تومان معین شده بود.
- دسته قزاق که عبارت بود از ۷۸۵۶ نفر قزاق ایرانی، تحت حکم ۵۶ صاحب منصب روس، ۶۶ صاحب منصب جزء روسی و ۲۰۲ صاحب منصب ایرانی با مخارج ۱۹۱۵۰۰۰تومان.
- دسته ژاندارم با صاحب منصبان سوئدی که عبارت بود از ۸۴۰۰ نفر و مخارج آن در سال هفت کرور تومان بود.
- به علاوه، بریگارد مرکزی و نظامی ولایتی و امنیه و نظمیه و غیر.[۲۷۲]
پس از امضای معاهده برست - لیتوسک با آلمان در ۱۵ دسامبر ۱۹۱۷م/۱۲۹۷ش، روسیه مقدمات خروج نیروهایش را از ایران فراهم آورده و راه برای به وجود آمدن ارتش بومی ایران هموار شد. فکر ایجاد ارتش واحد و تحت فرماندهی ایرانی، برای جلوگیری از ادعاهای جدایی طلبانه و استقلال جویی اقوام گوناگون و برای پاسخگویی به تمایل نخبگانی که خواستار ایجاد یک دولت ملی تام الاختیار بودند، تقویت شد. طی جنگ جهانی اول برای نخستین بار بحث بنیانگذاری ارتش ملی مطرح شد. این ایده با پافشاری انگلیسی ها که مایل بودند تا دولت های آینده ایران هم وجود تفنگداران جنوب را بپذیرند، گسترش یافت. در واقع از ابتدای قرن بیستم انگلیس نیز خواستار تشکیل ارتش واحد در ایران بود. علت اصلی علاقه آن ها نیز این بود که روسیه در آن هنگام از نظارت مستقیم بر تیپ قزاق دسته برداشته بود و قزاق ها فقط به دولت تهران وابسته بودند. در ماده سوم قرارداد شش ماده ای نهم اوت ۱۹۱۹م/تابستان ۱۲۹۸ش بین ایران و انگلیس که یک رژیم تحت الحمایه پنهانی را بر ایران تحمیل می کرد به طور آشکار بیان شده بود:‌ دولت انگلیس به خرج دولت ایران صاحب منصبان و ذخایر و مهمات سیستم جدید را برای تشکیل قوه متحد الشکلی که دولت ایران آن را برای حفظ نظم در داخله و سرحدات در نظر دارد تهیه خواهد کرد. عده و مقدار ضرورت صاحب منصبان و ذخایر و مهمات مزبور توسط کمیسیونی که از متخصصین انگلیس و ایرانی تشکیل خواهد گردید و احتیاجات دولت را برای تشکیل قوه مزبور تشخیص خواهد داد معین خواهد کرد.[۲۷۳]
با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش رضاخان، ایده تشکیل ارتش نوین جامه عمل پوشانده شد. رضاخان سردار سپه که دست یابی به قدرت و حفظ آن را، منوط به وجود نیروهای مسلح تحت فرمان خود می دانست، حدود دو ماه پس از کودتا فرمان تشکیل سازمان جدید قشون را صادر کرد. پس از سازماندهی ارتش جدید ایران،‌ نخست خلع سلاح و جابجایی عشایر و ایلات و سرکوب گردنکشانی که سالیان دراز، به خصوص در اواخر دوره قاجاریه از دولت ها فرمان نمی بردند، ‌شروع شد. جنگ هایی در آذربایجان و کردستان و لرستان به وقوع پیوست و ارتش با ایجاد امنیت اعتبار خاصی به دست آورد و در عین حال، ‌به عنوان عامل اجرای مقاصد سردار سپه، راه را برای پادشاهی او هموار ساخت.
بیشتر نظامیانی که در شبیخون سوم اسفند ۱۲۹۹ و حمله به تهران،‌ رضاخان میرپنج را یاری کردند و سپس مجری او در دوران وزارت جنگ و نخست وزیری و پادشاهی او بودند، در شمار نخبگان کشور درآمدند و گروهی از اهرم های سلطنت استبدای او بودند و عده ای نیز در هموار ساختن رژیم خودکامه پسرش، محمدرضا شاه نقش اساسی داشتند.[۲۷۴]
رضا شاه از همان ابتدا توجه و اهمیت ویژه ای برای ارتش و نیروهای نظامی قائل شد. محمدرضا شاه پهلوی در کتاب مأموریت برای وطنم در اهمیت دادن پدرش به سازمان ارتش بیش از سایر نهادهای مملکتی می نویسد:‌ پدرم با تمامی قوا به اصلاحات داخلی ایران پرداخت. اولین تصمیم او که از دیرباز مورد علاقه و آرزوی او بود، ‌این بود که قسمت های پراکنده و از هم گسیخته ایران را بار دیگر به صورت واحد کاملی درآورد و برای انجام این منظور به ارتش نیرومندی احتیاج داشت. از همان روزی که وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا به او محول گردید، شروع کرد بریگارد قزاق، پلیس جنوب، ژاندارمری و سایر عناصر نظامی و انتظامی را با یکدیگر پیوسته و ارتش واحدی از مجموع نیروهای ایران تشکیل دهد. ترتیب غذا، لباس و حقوق سربازان و مدرن کردن تعلیمات نظامی و خرید تجهیزات و ساخت کارخانجات اسلحه سازی را مورد توجه قرار داد و در بالا بردن روحیه آنان که از خدمت به کشور و ایرانی بودن خود سرافزاری داشته باشند، مساعی جمیله به کار برد.[۲۷۵]
با به قدرت رسیدن رضاخان، اصلاحاتی برای تجدید سازمان و تشکیلات ارتش آغاز شد. هزینه های نظامی به طرز چشمگیری افزایش یافت و در سال ۱۹۲۲م/۱۳۰۱ش، حدود ۴۷ درصد از کل بودجه دولت مرکزی را تشکیل می داد. دیویزیون قزاق ایرانی،‌ واحد تفنگداران جنوب، ژاندارمری و سایر واحدهای نظامی در نیروهای مسلح واحدی متحد شدند. در سال ۱۹۲۴م/۱۳۰۵ش، رضاخان فرماندهی یک ارتش ۸۰۰۰۰ نفری را برعهده داشت. در سال ۱۹۲۶م/۱۳۰۵ش، با تأیید مجلس گروهی از افسران ایرانی بر گذراندن دوره های آموزشی به مدارس نظامی اروپای غربی به ویژه فرانسه فرستاده شدند.[۲۷۶] در سال ۱۳۰۴ش اولین قانون نظام وظیفه عمومی وضع شد. رضاخان در تهران دو مدرسه نظامی دایر کرد. رضاخان در سال ۱۳۰۳ش یک نیروی هوایی کوچک و در سال ۱۳۱۱ یک نیروی دریایی تأسیس کرد.[۲۷۷] در زمان برکناری رضا شاه از سلطنت در سال ۱۹۴۱م/۱۳۲۰ش، ارتش ایران به ۱۲۰ هزار نفر رسیده بود.
رضاخان مردی سخت کوش، صریح و بی رحم بود که حافظه ای بسیار قوی و اعتماد به نفسی سرشار داشت. او دو کیفیت، متضاد را که به ندرت در یک فرد دیده می شد، در خود جمع داشت؛ از طرفی تندخویی و صراحت لهجه ای تا سر حد بی نزاکتی و حتی گاه دریدگی و از سوی دیگر پنهان کردن نظرها و نقشه ها و حتی کینه های شخصی. او هیچ دلبستگی به آزادی نداشت، اشرافیت قدیمی را به دیده تحقیر می نگریست و همه آنان را برای نجات کشور ناتوان می دانست.[۲۷۸] خصوصیاتی که ذکر شد به نحو مؤثری در ساختار ارتش تأثیر گذاشت و بسیاری از افسران ارتش چنین خصوصیاتی را نشان می دادند؛ زیرا سردار سپه سمبل ارتش و محور قدرت به حساب می آمد و تأسی و تبعیت از او موجب صعود از پلکان قدرت بود.[۲۷۹]
در دوره رضا شاه کادر افسران ارتش منشأ یکسانی با صاحبان قدرت اقتصادی در کشور نداشتند. در دهه های ۱۳۰۰ و ۱۳۱۰ش فرزندان ملاکین ثروتمند و تجاری شهری وارد ارتش نمی شدند و بنابراین پیوند اجتماعی و سیاسی نزدیکی میان دستگاه سرکوب و طبقه حاکم وجود نداشت.[۲۸۰] رضا شاه به فرماندهان و نظامیان بالا رتبه توجه خاصی داشت. نظامیان ارشد به پیروی از رضا شاه از طریق مالکیت زمین، ثروت هنگفتی به دست آوردند و وضعیت خود را از حالت افرادی نوکیسه و فقیر به یک عنصر اساسی اولیگارشی حاکم که مقامات عالی دولت و نهادهای اقتصادی را احراز کرده بودند، تغییر دادند.[۲۸۱]
با وجود اصلاحاتی که رضا شاه در ساختار و تشکیلات ارتش طی دو دهه به وجود آورد تا ارتشی مدرن و کارآمد ایجاد کند، اما ارتش در جریان حمله متفقین در سوم شهریور ۱۳۲۰ نتوانست در مقابل نیروهای متفقین مقاومت کند. با ورود نیروهای متفقین به کشور جزء مقاومت های پراکنده،‌ با فرار افسران و سربازان از پادگان ها،‌ ارتش شاهنشاهی فروپاشید.
ارتش در دوره محمدرضا شاه
طی ماه های بعد از شهریور ۱۳۲۰، دولت ایران، برای حفظ امنیت داخلی کشور با موافقت مقامات اشغالگر درصدد نوسازی ارتش و نیروهای انتظامی برآمد. پس از مدتی تلاش، یگان های پراکنده نیروی زمینی، ‌جمع آوری شدند. به رغم تغییرات ناشی از رفتن رضا شاه و انتقاد مطبوعات از رژیم گذشته و نابسامانی های موجود،‌ برنامه نوسازی ارتش و سازماندهی آن،‌ با همان شیوه پیشین، همراه با دسته بندی و بی نظمی صورت گرفت. فرماندهان و روسای نهادهای ارتش و نیروهای انتظامی،‌ غالباً از افسران دوره رضا شاهی و یا از قماش آن ها بودند،‌ با این تفاوت که اگر در گذشته به علت ترس از رضا شاه،‌ با احتیاط سوء استفاده می کردند، ‌اکنون با بهره گیری از هرج و مرج ناشی از اشغال کشور و ضعف دولت آزادی عمل کافی داشتند.[۲۸۲]
محمدرضا شاه به دلیل فقدان پایگاه قدرت سیاسی گسترده و وجود ارتشی متلاشی شده،‌ با کار دشواری در بازسازی ارتش روبرو بود. با توجه به پندار عمومی و غالباً صحیح از ارتش به عنوان ابزار وحشیانه حفظ یک رژیم استبدادی،‌ طرفداری مردمی از ارتش وجود نداشت. شاه جدید به منظور فاصله گرفتن از نظامیان اروپایی در ۱۹۴۲م/۱۳۲۰ش از ایالات متحده دعوت به عمل آورد تا یک هیات مستشاری نظامی برای کمک به تلاش های نوسازی ارتش به ایران اعزام کند. با صلاحدید امریکایی ها،‌ تاکید بر کیفیت بیش از کمیت بود. ارتش کوچک اما مطمئن تر و به اندازه کیفیت ایران، ‌دارای توانایی مشارکت در نبرد ۱۹۴۶م/ ۱۳۲۵ش در آذربایجان برای مبارزه با شورش جدایی طلبانه تشویق شده توسط شوروی بود.[۲۸۳]
می توان گفت ارتش ایران در واقع پس از خاتمه جنگ و هنگامی که شرایط بین المللی امکان باز پس گرفتن آذربایجان از تجزیه طلبان را فراهم ساخت تجدید حیات کرد. پیروزی ارتش در آذربایجان، با اینکه بیشتر به تحولات بین المللی و امتناع شوروی ها در حمایت از تجزیه طلبان بستگی داشت. اعتبار و حیثیت تازه ای برای نیروهای مسلح ایران به وجود آورد و موجبات تقویت آن را در سال های بعد فراهم ساخت.[۲۸۴] در دهه ۱۳۲۰ش و اوایل دهه ۱۳۳۰ که شاه در موقعیت ضعیفی بود، ارتش به جناح های سیاسی آشکاری تقسیم شده بود.[۲۸۵] در سال های بعد از شهریور ۱۳۲۰، ‌دو سازمان مخفی در نیروهای مسلح ایجاد گردید، یکی سازمان نظامی حزب توده که چند ماه پس از تشکیل حزب توده در سال ۱۳۲۲ تشکیل شد و دیگری سازمان افسران ناسیونالیست که همزمان با نخست وزیری دکتر مصدق بوجود آمد. ناگفته نماند که دارودسته افسران وابسته به سرلشکر حسن ارفع و آریانا (حزب آریا) پس از برکناری ارفع از ریاست ستاد ارتش متلاشی شد.[۲۸۶]
برخلاف مجلس ۱۹۲۵م/۱۳۰۴ش، مجلس ۱۹۴۶م/۱۳۲۵ش،‌ به نقشه های شاه برای ارتش قدرتمند مشکوک بود. بسیاری از نمایندگان مجلس بیم داشتند که از ارتش بار دیگر به عنوان ابزار قدرت سیاسی استفاده شود. به این جهت آن ها برای محدود کردن تسلط بالقوه شاه بر کشور، بودجه های نظامی وی را محدود کردند. اگر چه شاه مصمم بود که تشکیلات نظامی مؤثری تأسیس کند، اما مجبور به پذیرش نظارت مدیریتی روبه افزایش مجلس شد. نخست وزیر ایران، محمد مصدق با حمایت نمایندگان مجلس در ۱۹۵۲م/۱۳۳۱ش به مقام وزارت جنگ رسید. برای مدت کوتاهی، مصدق تغییرهایی را در فرماندهی عالی به وجود آورد. افسران وفادار به شاه را اخراج کرد و به جای آن ها ملی گرایان طرفدار خود را گمارد.[۲۸۷]
سازمان افسران ناسیونالیست که در اواخر سال ۱۳۳۰ پایه گذاری شده بود، نقش تعیین کننده ای در پیروزی قیام سی ام تیر ۱۳۳۱ داشت. گروهی از افسران سازمان در نیروی زمینی فرماندهان یگان هایی بودند که برای سرکوب مردم تهران، به خیابان ها اعزام شده بودند، ولی نه تنها دستور تیراندازی به مردم را نادیده گرفتند، بلکه در چند مورد به صف قیام کنندگان پیوستند و دلیل پیوستگی خود را با مردم شرح دادند. خلبانان نیروی هوایی، فرمان آماده باش برای پرواز برفراز آسمان تهران و تهدید قیام کنندگان سی تیر را اجرا نکردند و دیگر افسران را به اهمیت وظیفه شان درآن روز تاریخی آگاه ساختند.
محمدرضا شاه پس از آگاهی از سرپیچی فرماندهان یگان های پیاده و زرهی در سرکوب قیام کنندگان و خودداری خلبانان از پرواز بر فراز شهر تهران، از بیم توسعه نافرمانی در ارتش و پیوستن افسران و درجه داران به صفوف مردم، دستور بازگشت نیروهای مسلح را از داخل تهران به پادگان ها صادر کرد. محمدرضا شاه که به سبب از دست دادن نفوذ و اقتدارش در ارتش، ناامید و نگران شده بود در مذاکرات روز ۲۰ مه ۱۹۵۳م/۹ خرداد ۱۳۳۲ش با هندرسن سفیر امریکا در مورد براندازی دولت مصدق پیشنهاد نخست وزیری سرلشکر فضل الله زاهدی از سوی امریکا چنین می گوید:‌ گمان نمی کنم زاهدی بتواند از طریق کودتا موفق شود. ژنرال امینی نفوذ خود را در سطوح بالای ارتش توسعه داده. رابطه کنونی من با ارتش غیرقابل تحمل شده است. نه گزارشی دریافت می کنم. نه افسران به ملاقاتم می آیند. اگر این وضع ادامه یابد، در ماه جولای به عربستان سعودی خواهم رفت.[۲۸۸] شرایط و وضعیت برای محمدرضا شاه غیرقابل تحمل بود. نهایتاً‌ در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، محمدرضا شاه با همکاری سازمان های اطلاعاتی انگلیس و امریکا و استفاده از نیروهای مسلح،‌ کودتا علیه دکتر مصدق را به اجرا گذاشت و دولت دکتر مصدق سقوط کرد. ارزش این کودتا برای رژیم پهلوی و شخص محمدرضا شاه به اندازه ای بود که روز ۲۸ مرداد به نام قیام ملی جشن گرفته شد و شاه پس از پیروزی بر مخالفان خود را منتخب مردم نامید.[۲۸۹] بنابراین دوران جدیدی در سلطنت محمدرضا شاه پهلوی آغاز گردید که اقتدار دوباره خود را مدیون وفاداری نیروهای نظامی و ارتش بود.
شاه که در این زمان حامی قدرتمندی چون امریکا داشت و مسأله نفت نیز با تشکیل کنسرسیوم نفت در دوره حکومت نظامی حل شد،‌ به فکر برکناری زاهدی افتاد. شاه زاهدی را از سمت نخست وزیری برکنار کرد و او را به عنوان سفیر فوق العاده ایران به سوئیس فرستاد.[۲۹۰]
محمدرضا شاه پس از بازگشت به ایران در سال ۱۹۵۳م/۱۳۳۲ش به این نتیجه رسید که قدرت اقتصادی، بدون قدرت نظامی وجود خارجی ندارد و تصمیم گرفت که چه در داخل کشور، چه در منطقه و چه در جهان قدرت مطلق باشد.[۲۹۱]
ارتشبد حسین فردوست نکات اصلی در دکترین امنیت ملی محمدرضا شاه را پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بدین گونه توصیف می کند: محمدرضا شاه مانند رضاخان پایه اصلی قدرت خود را بر ارتش گذارد و همان رویه پدرش را انتخاب نمود. فرماندهی کل قوا شاید مهم ترین شغل او محسوب می شد. او با پول نفت ارتش را با مدرن ترین و گران ترین تجهیزات مسلح می کرد و از مستشاران امریکایی به وفور در امر آموزش ارتش استفاده می نمود. هیچ مقامی به جزء محمدرضا حق دخالت در امور ارتش را نداشت، حتی نخست وزیر. محمدرضا از سلسه مراتب دولتی فقط وفاداری محض به خود او را می خواست و تخصص و صحت عمل تحت الشعاع وفاداری بود. محمدرضا از سازمان های دولتی بیمی به خود راه نمی داد و خود را به حد کافی قدرتمند می دانست تا جلوی هرگونه مخالفت علنی را بگیرد.[۲۹۲]
شاه با کسب تجاربی در طی دوران کوتاه پادشاهیش، به خوبی دریافته بود که دوام قدرت و پادشاهی او در قبضه کردن نیروهای مسلح کشور است. از اینرو با بهره گرفتن از عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا، فرماندهی نیروهای نظامی را به انحصار خود درآورد و از اعمال نفوذ دیگران،‌ حتی نخست وزیران منتخب خود در امور قوای مسلح جلوگیری می کرد. بدین سان دستورها و اوامر شاه‌، نه تنها در برگیرنده سیاست ها، بلکه مسؤولیتهایی می شد که در همه ارتش های جهان، از طریق سلسله مراتب در اختیار فرماندهان قرار گرفته است. محمدرضا شاه پس از قتل رزم آرا- به جزء چهارده ماه دوره دوم زمامداری دکتر مصدق که نخست وزیر به عنوان مسؤول اداره کشور عهده دار مقام وزارت و مسؤول امور انتظامی کشور بود- تا انقلاب سال ۱۳۵۷، با عنوان فرمانده کل قوا به ارتش و نیروهای مسلح کشور فرمان می داد و در کلیه امور مربوط به ارتش شخصاً‌ تصمیم می گرفت.[۲۹۳]
در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ ارتش توانست قیام مردم را در هم شکند. در طول این قیام شاه برای سرکوبی تظاهرات در تهران و در دیگر شهرها، ارتش را به میدان زورآزمایی فرستاد و قیام مردم را سرکوب کرد. طی این فراخوانی از ارتش، یک بار دیگر ارتش معادله قدرت را به نفع شاه تغییر داد. از این تاریخ به بعد شاه دارای قدرتی بلامنازع شد و درحقیقت اوج قدرت مطلقه شاه از این تاریخ به بعد آغاز می شود. می توان گفت از این دوره به بعد با توجه به قدرت اقتصادی نفت و انجام اصلاحات ارضی، پهلوی دوم هرچه بیشتر از طبقات جامعه مستقل می شود و اتکای بیشتری به ارتش برای حفظ موجودیت خود پیدا می کند. بنابراین ارتش بیش از پیش مورد توجه محمدرضا شاه قرار می گیرد.
شاه از این دهه به بعد تسلط خود را بر نیروهای مسلح کشور تثبیت کرد و تعیین تمام پست های حساس را در ارتش در انحصار خود قرار داد. او در مقام فرمانده کل نیروهای مسلح ایران، ‌ارتش را طوری سازمان داد که هرگونه اقدام هماهنگی را از سوی فرماندهان قسمت های مختلف بر علیه خود غیر ممکن می ساخت. شاه برای تأمین این هدف اولاً با دقت و مراقبت افسران وفادار و مورد اعتماد خود را در رأس کارهای حساس گذاشت و لیاقت و توانایی آن ها در درجه دوم اهمیت قرار گرفت. ثانیاً کلیه انتصابات تا سطوح پایین را تحت نظارت شخصی خود قرار داد و حتی ترفیع درجات افسران هم که یک روال عادی بود، بدون تصویب و فرمان او عملی نمی شد. ثالثاً با جدا کردن سازمان نیروهای مسلح از یکدیگر و تشکیل سرفرماندهی جداگانه برای نیروهای زمینی، هوایی و دریایی تماس مستقیم بین آن ها را قطع کرد و هر سه نیرو را به طور جداگانه تحت نظر و فرمان خود گرفت. وحدت و فرماندهی در وجود شاه تحقق می یافت و فرماندهان نیروها هرگز بدون حضور او جلسه مشترکی تشکیل نمی دادند. رئیس ستاد مشترک واقعی این نیروها خود شاه بود و نام ستاد مشترک بزرگ ارتشتاران اسم بی مسمایی به نظر می رسید. هیچ گونه کنترل و نظارت غیر نظامی بر نیروهای مسلح اعمال نمی شد و پست وزارت جنگ در کابینه معمولاً به یک ژنرال سالخورده یا بازنشسته تفویض می شد که فقط رابط میان دولت و ارتش را بازی می کرد. نیروهای مسلح ایران یک طبقه ممتاز و نازپروده جامعه را تشکیل می دادند. آن ها غرق در تجهیزات مدرن و پیچیده نظامی، کاملاً ‌از غیرنظامیان جدا نگاه داشته می شدند. بخش عمده نیروهای مسلح را سربازان و افسران وظیفه تشکیل می دادند. بسیاری از مناطق کشور و شهرهای بزرگ پادگان مخصوص خود را داشتند. مراکز نظامی شهرها معمولاً در حومه شهرها قرار داشتند و با احداث خانه های سازمانی و فروشگاه های ارزان قیمت و مدارس و تأسیسات ورزشی و تفریحی در این مراکز، افسران و خانواده های آن ها نیازی نداشتند به شهرها و بین مردم غیرنظامی بروند. شاه با اتخاذ چنین تدابیری نه فقط می خواست رضایت کامل افراد نیروهای مسلح را جلب کرده وفاداری بی چون و چرای آنها را نسبت به خود تضمین نماید، بلکه دشمنان و مخالفان خود را نیز در داخل و خارج ایران از وجود چنین قدرتی بترساند.[۲۹۴] شاه در تلاش بود تا فرماندهان ارشد را از جریان های اجتماعی، مذهبی و سیاسی تأثیرگذار بر غیرنظامیان دور نگه دارد. رژیم شاهنشاهی تأکید بسیاری بر جدایی نظامیان از سیاست داشت و کادر نظامی ایران از شرکت در انتخابات و عضویت در احزاب سیاسی منع شده بودند. با وجود تلاش های شاه برای غیرسیاسی کردن ارتش، نیروهای مسلح نقش مهمی را در پشتیبانی از سیاست های خارجی و داخلی شاه ایفا می کرد. پس از برنامه اصلاحات انقلاب سفید مسؤولیت های بیشتری به نیروهای مسلح در زمینه های غیرنظامی گوناگون در کابینه، ارگان های دولتی و سفارت خانه های ایران در خارج می گمارد. مشاغل مهم در نهادهای امنیت داخلی و اجرای قانون به کادر نظامی وفادار و مورد اعتماد شاه واگذار می شد. استانداران و شهرداران مراکز شهری عمده، تیمسارهای ارتش شاه بودند. افزایش نفوذ و آشکار شدن نقش ارتش در دهه ۱۹۷۰م/۱۳۵۰ش به خاطر پویایی و یا همبستگی آن نبود در واقع ارتش فاقد وحدت لازم برای تبدیل شدن به یک مرکز قدرت در سیاست ایران بود.[۲۹۵] ارتش و نیروهای انتظامی، حافظ تاج و تخت سلطنت و عامل پرتوان اجرای مقاصد رژیم و نیروی سرکوبگر مخالفان بود. محمدرضا شاه تقویت و قدرتمند شدن هرچه بیشتر نیروهای مسلح را وجه همت خود قرار داده بود. در تجدید سازمان ارتش تعداد افراد یگان ها از ۲۰۰۰۰۰ تن در سال ۱۳۴۲ به ۴۱۰۰۰۰ تن در سال ۱۳۵۶ رسید. تعداد افراد ژاندارمری از ۲۵۰۰۰ تن به ۶۰۰۰۰ تن افزایش یافت. ناوگان جدید خریداری و سفارش داده شد و سازمان یگان های گارد شاهنشاهی توسعه یافت. بودجه ارتش از ۲۹۳ میلیون دلار در سال ۱۳۴۲ به ۱۸۰۰ میلیون دلار در سال ۱۳۵۲ رسید و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت، بودجه ارتش در سال ۱۳۵۶ بالغ بر ۳/۷ میلیارد دلار گردید. بین سال های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۲ بیش از ۱۲ میلیارد دلار گردید. در سال ۱۳۵۶ ایران صاحب بزرگ ترین نیروی دریایی بین کشورهای خاورمیانه در خلیج فارس بود. نیروی هوایی ایران پس از اسرائیل قدرتمندترین نیروی هوایی خاورمیانه و خاورنزدیک به شمار می رفت. در زمینه تولید انرژی اتمی ایران مبلغ ۲۰ میلیارد دلار برای احداث ۱۴ طرح، ‌طی ۱۰ سال بعد در نظر گرفته شده بود.
شاه سرنوشت و آینده کشور و سلطنت را در وجود و قدرت نیروهای مسلح می دانست. وی در مصاحبه با یکی از استادان دانشگاه های ایالات متحده امریکا گفته بود: من مانند لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه نیستم که می گفت: دولت منم. من می گویم: ارتش منم.[۲۹۶] چشم امید محمدرضا شاه به ارتش تا جایی بود که با اطمینان کامل از عملکرد ارتش در حمایت از بقای رژیم و شخص خود، در مصاحبه با نیویورک تایمز گفته بود:‌ من و ۷۰۰ هزار سرباز و افسر نیروی نظامی چطور اجازه خواهیم داد که ایران ملعبه دست مخالفین شود.[۲۹۷] نفس داشتن تجهیزات و سازمان وسیع، این تصور را پدید آورده بود که این ارتش در شمار معدود ارتش های قدرتمند جهان است. تا جایی که ادعا می شد به زودی پنجمین قدرت نظامی جهان خواهد شد. اما ارتشبد فریدون جم رئیس پیشین ستاد ارتش می گوید:‌ این تصور واهی بود. ارتش ایران، حداکثر در حدود شش لشکر داشت. مگر با شش لشکر می شود پنجمین قدرت جهان بشوی. اینکه بخواهد ارتش ایران نیروی پنجم جهان بشود، ‌این حرف بی معنایی بود که می گفتند، آخر یک ارتش برای اینکه نیروی پنجم جهان بشود باید یک زیربنای محکمی داشته باشد. یک اتکای به یک ملت مبارز متحدی داشته باشد. یک سیستم صنعتی داشته باشد که بتوان تمام احتیاجات جنگ را تأمین بکند. یک ارتشی که حتی برای نفت یک روز که اعتصاب کردند بنزین نبود که مجبور شدند از امریکا بنزین بیاورند، چه طور نیروی پنجم جهان می شده است؟ یا اینکه تمام قطعات یدکی آن باید از امریکا می آمد و اگر نمی آمد باید این ارتش بخوابد، یا از آلمان نیامد یا از فرانسه نیامد.[۲۹۸]
علاوه بر بلندپروازی های شخصی محمدرضا شاه، دکترین نیکسون-کیسینجر فرصت را برای به عهده گرفتن نقش ژاندارمری در منطقه خلیج فارس برای او فراهم کرد. نقشی که عهده دارشدن و انجام آن نیازمند قدرت نظامی بود. به نوشته محمدرضا شاه ایران در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس تنها کشوری بود که می توانست به عنوان قدرت بازدارنده با کمک گرفتن از نیروهای مسلح هرگونه ناآرامی محلی که در تعارض با منافع استراتژیک و مالی غرب است نابود سازد. تأمین امنیت از دیدگاه شاه در اولویت قائل شدن برای تأمین امنیت نظامی خلاصه می شد و بدین خاطر استقلال و تحصیل آن از تحقق سیاست مستقل ملی تنها در گرو مسلح شدن و تقویت ارتش بود. وی می گوید: می خواستم طوری مسلح شویم که امنیت ما در آن بخش از جهان اقتضا می کرد. نقشه های من در این زمینه پنهان نگه داشته نمی شد و بلکه برعکس همه از آن خبر داشتند. و بعد علت اصلی سقوط خود را تنها ناشی از همین آگاهی کشورهای جهان از برنامه های تسلیحاتی خود ارزیابی می کند.[۲۹۹]
وابسته کردن توسعه صنعتی با تقویت توان نظامی در روند تکاملی خود در نهایت منجر به میلیتاریزه شدن تمام بخش های صنعتی- فرهنگی و اقتصادی شد. در هر حال افزایش قدرت نظامی ایران از طریق استخدام مستشاران خارجی، ‌انتقال کارخانه های تسلیحاتی به داخل کشور و خرید اسلحه سیاستی بود که با آگاهی تمام توسط حکومت تا اواخر سلطنت محمدرضا شاه دنبال شد. مخصوصاً تهیه اسلحه برای شاه جنبه مرگ و زندگی داشت. اسدالله علم در خاطرات خود گفته شاه را به سفیر امریکا نقل می کند که او گفت: ‌من بودجه دفاعی ممکلتم را تأمین می کنم، حتی اگر به قیمت گرسنگی مردم باشد.[۳۰۰]
اکنون با توجه به آنچه بیان داشته شد می توان گفت که چنین بود ماهیت ارتش شاهنشاهی، ارتشی که افسران و درجه داران آن مطیع و بله قربان گو بودند. خصلت نوکرمآبی داشتند و چون به شیوه اطاعت کورکورانه تربیت شده بودند، ابتکار، جرأت و جسارت نداشتند و همواره گوش به فرمان شاه بودند. تعجب آور نبود هنگامی که بزرگ ارتشتاران ناچار به ترک مملکت گردید، دستگاه عظیم نیروی مسلح بدون فرمانده و در شرف فروپاشی قرار گرفت تا جایی که ارتشبد عباس قره باغی رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران با همان روحیه نوکرمآبی به ژنرال هایزر فرستاده رئیس جمهوری امریکا گفت: اعلی حضرت به ما دستور داده اند به حرف شما گوش کنیم، به شما اعتماد نمائیم و با شما کار کنیم.[۳۰۱]
اکنون این سؤال مطرح است که چرا ارتش رژیم پهلوی چنین راهی را می پیماید که به این شدت نیاز به فرماندهی را در انجام دستورات در خود احساس می کند؟ نگارنده بر این نظر است که آنچه سبب شد ارتش رژیم پهلوی در چنین موقعیتی قرار گیرد که ابتکار عمل از آن گرفته شود،‌ ناشی از سیاست هایی بود که شخص شاه برای کنترل ارتش بر آن اعمال کرده بود. اعمال چنین سیاست های سبب شده بود که وجود ارتش در وجود محمدرضا شاه تحقق پیدا کند. ارتش ایران شبیه به کالبد انسان شده بود که مغز و مرکز فرماندهی آن شخص شاه بود و سایر نیروها اعم از فرماندهان ارشد و افسران و نیروهای وظیفه همگی تن آن را شکل می دادند. در ادامه به طور مبسوط سیاست های محمدرضا شاه در نظارت و کنترل بر ارتش مورد بررسی قرار می گیرد.
شاه و نظارت بر ارتش
وابستگی ارتش به محمدرضا شاه همراه با وابستگی و علاقه محمدرضا شاه به ارتش شرایطی را در ساختار نظامی ارتش بوجود آورده بود که شاه با تمام وجود ارتش را می پرستید. شاید اغراق نباشد که اگر گفته شود شاه به هیچ یک از ارکان سیستم حکومتی اش مانند ارتش دلبستگی نداشت، به طوری که می توان گفت مهم ترین مسائل در حوزه منویات و خواست های محمدرضا شاه رسیدگی و رتق و فتق امور مربوط به ارتش بوده است. در سیستمی که در آن شاه قبله عالم و مرکز ثقل همه چیز بود نمی توان انتظاری غیر از این داشت. در قبال همه توجه و رسیدگی که شاه نسبت به ارتش داشت، تنها یک چیز از ارتش طلب می شد و آن هم تبعیت کامل ارتش و امرای ارتش از اوامر و دستورات شخص اعلی حضرت بود. به عبارت دیگر ساختار ارتش طی بیش از دو دهه چنان پی ریزی شده بود که چیزی جزء اطاعت و سرسپردگی کامل از شخص اول مملکت را طلب نمی کرد. برون داد ارتش طی این سال ها تنها تسلیم بودن و مطیع بودن در برابر آنچه بود که شخص شاه از نظامیان درخواست می کرد. بنابراین در چنین سیستمی ابتکار، جرأت، استقلال و یا اظهار نظر برخلاف آنچه اعلی حضرت طلب می کرده است محلی از اعراب نداشته و با شدت با آن برخورد می شده است. در این سیستم تنها و تنها شخص شاه بود که دستی بالاتر و تواناتر از همه بر سر ارتش داشت.
شاه مطابق اصل۵۰ قانون اساسی مشروطه، فرمانفرمایی کل قشون بری و بحری را برعهده داشت.[۳۰۲] اما چنین اختیار و رابطه ای بین شخص اول مملکت و ارتش در سال های پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به رابطه ای ورای قانون اساسی تبدیل شده بود. در این رابطه شاه ارتش و مسائل مربوط به آن را به نوعی قلمرو و ملک شخصی خود می دانست که هیچ کس را شریک در آن نمی دانست و تعدی و تجاوز به آن را به قاطع ترین شکل پاسخ می داد.
اکنون با توجه به آن چه که بیان داشته شد می توان مهم ترین ویژگی ارتش در دوره محمدرضا شاه را تهی بودن آن از استقلال و تبعیت کامل آن از اوامر و دستورات شخص اعلی حضرت دانست. به عبارت دیگر می توان گفت ارتش در شخص محمدرضا تجسم یافته بود و با نبود شخص شاه، ارتش فاقد ابتکار عمل و موجودیت و توانایی و قابلیت برای کنش بوده است.
شاه برای اینکه چنین ساختاری را در نیروهای مسلح بوجود آورد، سیاست های گوناگونی را در نظارت و کنترل بر ارتش به وجود آورده بود که عبارتند از:
پاکسازی فرماندهان و افسران متمرد و نافرمان
انتخاب فرماندهان
معرفی خود به عنوان مرد شماره یک در تصمیم گیری های مربوط به ارتش
سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن در میان ارتشتاران
به موازات گسترش نیروهای مسلح و افزایش قدرت آنها، شیوه های نظارت شاه بر ارتش نیز متنوع تر و شدیدتر شد. با تصفیه افسران ناسیونالیست و کشف شبکه نظامی حزب توده، دسته بندی های سازمان یافته مخالف شاه در ارتش از میان رفت. با این وجود احتمال وقوع نافرمانی های موردی و کوشش برای ایجاد گروه های مستقل نظامی منتفی نبود. ایجاد واحدهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی در درون ارتش، تشکیل رکن دو در ستاد بزرگ ارتشتاران، تأسیس دفتر ویژه اطلاعات، تفکیک نیروهای سه گانه از یکدیگر و ارتباط مستقل آن ها با ستاد بزرگ ارتشتاران، اختلاف افکنی و ایجاد و رقابت های کاذب و اداری و تصفیه نظامیان قدیمی،‌ ابزارها و شیوه های گوناگون بودند که برای کنترل ارتش و خنثی کردن تهدیدهای احتمالی به کار گرفته می شدند. ساده ترین ابزار کنترل ارتش و کشف توطئه ها و نافرمانی های احتمالی رکن ۲ ستاد ارتش بود. رکن ۲ چشم و گوش شاه در ارتش بود.[۳۰۳] در مرحله پاکسازی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ‌چند صد نفر از افسران طرفدار دکتر مصدق به جرم عضویت در حزب توده دستگیر شدند. تقریباً ۲۰ نفر به اعدام محکوم شدند تا به مردم نشان داده شود که شاه در صدر قرار دارد.[۳۰۴]
اداره ضداطلاعات ستاد بزرگ ارتشتاران از واحدهایی بود که به وظایف اطلاعاتی در درون نیروهای مسلح می پرداخت. این اداره در ابتدا بخشی از رکن دوم ستاد ارتش بود اما سپس به ستاد بزرگ ارتشتاران منتقل شد. بر اساس گزارش کمیته اطلاعات نظامی ایالات متحده، اداره ضداطلاعات تشکیلات نسبتاً‌ کوچکی بود اما از قابلیت، تحرک، نظم و کارایی بالا بهره مند بود. مهم ترین وظیفه این اداره که استقلال عمل قابل ملاحظه ای داشت،‌ تأمین و تضمین وفاداری نیروهای مسلح به شاه بود. پاکسازی و تصفیه پرسنل نظامی، زیر نظر قراردادن فعالیت های اطلاعاتی بیگانگان در ارتباط با تأسیسات نظامی ایران و حفاظت از اسناد و مدارک موجود در نیروهای مسلح بر عهده این اداره بود. ضداطلاعات می توانست پرسنل ارتش و افرادی عادی را بازداشت کند. در این گونه موارد ضداطلاعات تنها در مقابل شاه پاسخگو بود.[۳۰۵]
بنابراین می بینیم که قدرت عالی و مافوق تصوری که شاه در ساختار زندگی نظامی از آن برخوردار بود، سبب شده بود که از چنین جایگاهی در نظارت و کنترل بر ارتش برخوردار باشد. شاه هیچ مقامی را در تقابل با قدرت خود در کنترل ارتش پذیرا نبود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:12:00 ق.ظ ]




در اینجا لازم است درمورد یک جدول توضیح بیشتری داده شود و آن سنجش نظر افراد درمورد معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج است که برخلاف تحلیل ما بین سالهای ۷۴ و ۸۲ است. اما اگر نگاهی دقیقتر به گویه‌های این دو پیمایش بیندازیم می‌بینیم که در سال ۸۲ همراه کلمه معاشرت کلمه دوستی نیز به کار رفته است که بار منفی بسیاری را در جامعه داراست. به همین دلیل است که موافقین این گویه در سال ۸۲ کمتر از ۷۴ بوده‌اند
۴-۳-۲-۳-۳-رضایت از زندگی:
در مورد رضایت از زندگی و مولفه های آن همچون وضع مالی ، خانوادگی، محیطی، شغل، سلامتی، شانس و اقبال،، وضع مسکن و عوامل موفقیت و خوشبختی سوالات مشابهی را در این ۴ پیمایش میتوان یافت.نمودارهای زیر بیانگر تغییرات این شاخصها طی ۳۰ سال اخیر هستند:
-وضع مالی: نتایج را در پیوست،جداول(۴۲و۴۳) و نمودارهای(۴-۴۷و۴۸) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۷: درصد افرادی که از وضع مالی خود اظهار رضایت نمودهاند(طولی)

نمودار ۴-۴۸: درصد افرادی که از وضع مالی خود اظهار رضایت نمودهاند(نسلی)

-رضایت از زندگی(در مجموع): نتایج را در پیوست،جداول(۴۴و۴۵)) و نمودارهای(۴-۴۹و۵۰) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۹: درصد افرادی که در مجموع از زندگی خود اظهار رضایت نمودهاند(طولی)

نمودار ۴-۵۰: درصد افرادی که در مجموع از زندگی خود اظهار رضایت نمودهاند(نسلی)

- وضع سلامتی: نتایج را در پیوست،جدول(۴۶و۴۷)و نمودارهای(۴-۵۱و۵۲) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۵۱: درصد افرادی که از وضع سلامتی خود اظهار رضایت نمودهاند(طولی)

نمودار۴-۵۲: درصد افرادی که از وضع سلامتی خود اظهار رضایت نمودهاند(نسلی)

- وضع محیط اجتماعی: نتایج را در پیوست،جداول(۴۸و۴۹)و نمودارهای(۴-۵۳و۵۴) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۵۳: درصد افرادی که از وضع محیط اجتماعی خود اظهار رضایت نمودهاند(طولی)

نمودار ۴-۵۴: درصد افرادی که از وضع محیط اجتماعی خود اظهار رضایت نمودهاند(نسلی)

- زندگی خانوادگی: نتایج را در پیوست،جداول(۵۰و ۵۱)و نمودارهای(۴-۵۵و۵۶) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۵۵: درصد افرادی که از زندگی خانوادگی خود اظهار رضایت نمودهاند(طولی)

نمودار ۴-۵۶: درصد افرادی که از زندگی خانوادگی خود اظهار رضایت نمودهاند(نسلی)

- شانس و اقبال: نتایج را در پیوست،جدول(۵۲)و نمودار (۴-۵۷) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۵۷: درصد افرادی که از شانس و اقبال خود اظهار رضایت نمودهاند(طولی)

- موقعیت شغلی: نتایج را در پیوست،جدول(۵۳)و نمودار (۴-۵۸) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۵۸: درصد افرادی که از موقعیت شغلی خود اظهار رضایت نمودهاند(طولی)

- وضع مسکن: نتایج را در پیوست،جدول(۵۴) و نمودار (۴-۵۹) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۵۹: درصد افرادی که از وضع مسکن خود اظهار رضایت نمودهاند(طولی)

- عوامل موفقیت: نتایج را در پیوست،جداول(۵۵و۵۶) و نمودارهای(۴-۶۰و۶۱) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۶۰: عوامل موفقیت از دیدگاه افراد(طولی)
نمودار ۴-۶۱: عوامل موفقیت از دیدگاه افراد(نسلی)
درمورد رضایت، در این قسمت نیز نظریه اینگلهارت (آرزو – تطبیق) بر میزان رضایت ایرانیان طی سالهای ۵۳-۸۲ اثبات می‌گردد.
همانگونه که مشاهده می‌کنید ما در سال ۷۴ با افزایش رضایت و سپس با کاهش آن در سالهای ۷۹ و ۸۲ مواجهیم (به غیر از رضایت از سلامت). جنگ و ناامنی‌ها و سپس تغییر به سمت امنیت و رفاه رضایت از زندگی را در این مرحله به شدت بالا برده است اما پس از مدتی و تطبیق محیط و افراد از این رضایت کاسته شده است.در مورد عوامل موفقیت نیز مشاهده میشود درصد کسانی که عوامل اقتصادی را انتخاب کردهاند در سال ۵۳ بسیار بیشتر از سال ۸۲ بودهاند. که ناندهنده افزایش فرامادیون در این سالها است.
۴-۳-۳- روش سوم مقایسه زمینه های اقتصادی - اجتماعی
یکی دیگر از روش‌های دور زدن نظریه اینگهارت برای تطبیق نظریه‌اش بر فرهنگ ایرانیان استفاده از زمینه‌های اجتماعی- اقتصادی افراد و مقایسه آن طی سال‌های گذشته است. همانطور که در بخش (۴-۳-۲) مشاهده ‌کردید یکی از روش‌های تطبیق در این تحقیق استفاده از نتایج شاخص‌سازی (مادی / فرامادی) اینگهارت بود. به این صورت که به جای اینکه از مقایسه مادیون فرامادیون (براساس تعریف و شاخص‌سازی خود اینگهارت) استفاده شود‏‏‏‏‏‏، به مقایسه نمودهای این شاخص در ارزش‌ها و نگرش‌ها پرداخته شده در واقع به جای مقایسه خود شاخص به مقایسه نتایج و اثرات آن بر ارزش‌های دیگر افراد استفاده شد و تغییرات آن اثرات به عنوان تغییرات در خود سنخهای ارزشی عنوان شد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
این قسمت نیز همانند بخش (۴-۳-۲) است با این تفاوت که به جای مقایسه و سنجش نمود شاخصها (مادی/فرامادی) به زمینه‌های بروز این شاخص‌ها یا به عبارتی زمینه‌های شغلی، مالی، تحصیلی افراد می‌پردازیم.
در این مرحله می‌سنجیم که کدامیک از زمینه‌های فوق در بروز افراد فرامادی مؤثر است. پس از یافتن مؤثرترین (همبسته‌ترین) زمینه با این شاخص به سنجش تغییرات این زمینه طی ۳۰ سال گذشته می‌پردازیم پایه این بخش نه از تعریف ارزش‌های مادی / فرامادی (که در بخش به آن پرداختیم، استنباط میشود و نه از نتایج تحلیل‌های بعدی اینگهارت (که در بخش قبل به آن پرداختیم) بدست می‌آید. اساس این بخش از چارچوب نظری اینگهارت به صورت منطقی نتیجه می‌شود. به این معنی که براساس فرضیه اول اینگهارت (فرضیه کیمیایی) اولویت‌های فرد بازتات محیط اقتصادی – اجتماعی وی است، شخص بیشترین ارزش‌ها را برای آن چیزهای قائل می‌شود که عرضه آن نسبتاً کم است، بنابراین یکی از راه‌های یافتن تغییرات این سنخ ارزشی (مادی / فرامادی) شناختن تغییرات در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی است.
در میان مؤلفه‌های موقعیت اجتماعی – اقتصادی، برخی اهمیت بیشتری از خود نشان می‌دهند و البته در بعضی موارد به تناقض‌هایی نیز بر می‌خوریم. فرامادیون دارای مشاغل بهتر – تحصیلات بیشتر و پر درآمدتر از مادیون هستند اما ارزش‌های فرامادی موجب تاکید بر موفقیت اقتصادی نمی‌شود زیرا بیش از آن که به درآمد اهمیت بدهند به سبک زندگی و کار جالب و با معنا (و نه الزاماً پر درآمد) اولویت می‌دهند، به بیان دیگر ارزش‌های فرامادی فرد را کم درآمد می‌سازد.
اینگهارت سه نمایه موقعیت اقتصادی اجعتماعی و تاثیرات آنها را بر سنخ‌های ارزشی در نظر می‌گیرد، وجهه شغل (طبقه اجتماعی)، تحصیلات و درآمد. در میان این سه وجه، تحصیلات بیشتر از همه تبیین کننده نوع سنخ ارزشی فرد است پس از آن وجهه شخصی و در آخر درآمد. در این میان موقعیت اقتصادی – اجتماعی پدر تبیین کننده قوی‌تری نسبت به موقعیت خود فرد می‌باشد.
در مورد تحصیل یک احتمال می‌تواند این باشد که فراگرد تحصیل خود به خود ارزش‌های فرامادی را تشویق می‌کند اما احتمال دیگر این است که تحصیلات به این علت شاخص پیش‌بینی کننده قوی‌تری به شمار می‌رود که به عامل مهم “امنیت سازنده“ نزدیک‌تر است. منطقاً شغل پرسش شوند شاخص خوبی است برای سطح اقتصادی کنونی فرد اما تحصیلات فرد شاخص میزان رفاه والدین است. (البته که این دو یعنی وجه شغلی و تحصیلات نیز با هم رابطه‌های قوی دارند)(اینگلهارت،۱۹۹۰،ص۱۸۹).
اثر بیشتر موقعیت اقتصادی اجتماعی پدر نیز هم به همین صورت تبیین می‌شود.
البته در مورد شغل نتایج اینگهارت نشان دهنده این موضوع است که مادیون در شغل خود بیشتر به دنبال دستمزد خوب و امنیت شغلی هستند در صورتیکه فرامادیون در این زمینه، احساس رضایت و کار با افرای که دوستشان دارند را می‌بینند(اینگلهارت‏،۱۹۹۰، نمودار ۵-۱).
برای تاکید بیشتر بر نتایج اینگهارت طی سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ مقایسه‌های بالا را در پیمایش سال ۲۰۰۰ به دو صورت (در همه کشورها و در ۱۰ کشور غربی) انجام می‌دهیم و البته این مقایسه‌ها در ایران نیز بسیار به آمارهای جهانی نزدیک است :
-آمارهای جهانی(۲۰۰۰-۲۰۰۳): این آمارها را در جداول(۴-۷۳ تا ۴-۷۵)مشاهده میکنید.
جدول ۴-۷۳: فراوانی نسبی سنخهای ارزشی بر حسب تحصیلات، پیمایشهای جهانی(۲۰۰۰-۲۰۰۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ق.ظ ]