کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



  • تسلط فرهنگ فردگرایی در بانک موجب شده تا افراد از انتقال دانشی که دارند مضایقه کنند لذا با ارتقای فرهنگ تسهیم دانش در میان کارکنان، موجب افزایش و خلق و تبادل دانش می­ شود.

 

همان­گونه که نتایج پژوهش نشان داد مدیریت دانش بر روی سرمایه فکری تاثیر معنی دار و مثبتی دارد، لذا پیشنهاد می­ شود مدیران بانک سپه جهت ارتقای سطح سرمایه فکری توجه ویژه­ای به مدیریت دانش داشته باشند، در ضمن جهت افزایش غنای مدیریت دانش باید توجه بیشتری به شاخصه­های تولیددانش وذخیره سازی دانش در موسسه داشته باشند. بنابراین پیشنهاد­های زیر جهت تقویت هر یک از اجزای تولید دانش و ذخیره سازی دانش ارائه می­گردد:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • پس از اتمام هر طرح و پروژه­ای اشتباهات گذشته بررسی گردد تا از تکرار آن جلوگیری شود.

 

  • پشتیبانی از نظرات متنوع و بررسی نظرات مخالف در موسسه.

 

  • تولید ایده­های نو و بهره برداری از موتور فکری سازمان.

 

  • تقویت سامانه نظام پیشنهادات در سازمان.

 

  • ایجاد بانک دانش (حافظه سازمانی- مخازن دانش) و ثبت بینش و تجربیات به منظور قابل استفاده و در دسترس ساختن آن­ها در هر مکان و هر زمان توسط هرکسی که نیاز داشته باشد.

 

  • بهبود ارتباطات میان واحدی سازمان و ارتباطات واحدهای صف وستاد در جهت مدیریت دانش سازمانی.

 

  • تشویق کارکنان برای به روز کردن پایه­ های دانش خود از طریق تعامل با افرادی که در آن زمینه خاص، تخصص و مهارت دارند.

 

  • سرمایه گذاری در مدیریت دانش به منظور تسریع در بهره گیری از نوآوری­ها و افزایش دانش افراد سازمان.

 

با توجه به نتایج پژوهش که نشان داد فرهنگ سازمانی بر روی سرمایه فکری تاثیر معنی دار ومثبتی دارد. لذا پیشنهاد می­ شود مدیران بانک سپه جهت ارتقای سطح سرمایه فکری در موسسه توجه ویژه­ای به فرهنگ سازمانی داشته باشند و در بعد سرمایه فکری باید به شاخصه سرمایه انسانی توجه بیشتری صورت گیرد. بنابراین پیشنهادهای زیر برای تقویت هر یک از اجزای سرمایه انسانی ارائه می­ شود:

 

  • اندازه ­گیری مستمر سطح شایستگی کارکنان واستفاده از برنامه بهبود.

 

  • ارتقای همکاری تیمی کارکنان در شعب بانک.

 

  • ارائه آموزش­ها و مشاوره­ها برای کمک به بهبود وضع آتی کارکنان.

 

  • تشویق کارکنان جهت ارتقای سطح تحصیلات.

 

  • ایجاد انگیزه در کارکنان جهت افزایش توانمندی آن­ها در سازمان.

 

  • تشویق کارکنان جهت ارائه ایده­های خلاقانه.

 

۵-۴-۲- پیشنهاداتی برای پژوهش­های آتی
پیشنهاداتی به شرح ذیل برای پژوهش­های آتی ارائه می­گردد:

 

  • تاثیر فرهنگ سازمانی ،مدیریت دانش و سرمایه فکری روی عملکرد شعب بانک و اینکه کدام­یک اثر بیشتری دارد.

 

  • به صورت مقایسه­ ای ،سطح فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش و سرمایه فکری در شعب مختلف و در شهرهای مختلف مورد بررسی قرار گیرد.

 

  • کارایی و بهره­وری سرمایه فکری از طریق روش­های کمی مثل DEA تحلیل پوششی داده ­ها در شعب بانک و تاثیر فرهنگ و مدیریت دانش بر کارایی و بهره­وری سرمایه فکری.

 

  • بررسی نقش فعالیت­های رقابتی بین بانک سپه بعنوان بانک دولتی و سایر بانک­های خصوصی.

 

  • بررسی دیدگاه مشتریان در خصوص غنای فرهنگ سازمانی در بانک یا سطح سرمایه فکری.

 

۵-۵- محدودیت­های پژوهش
در مراحل انجام تحقیق،محدودیت­هایی به شرح ذیل مشاهده گردید:

 

  • استفاده از پرسشنامه به علت محدودیت ذاتی آن.

 

  • ازمحدودیت­های تحقیق که احتمالا می ­تواند تعمیم­پذیری نتایج حاصل را تحت تاثیر قرار دهد، می­توان به عدم کنترل برخی از عوامل موثر بر نتایج پژوهش ، از جمله تاثیر متغیرهایی چون: عوامل اقتصادی، شرایط سیاسی و غیره اشاره کرد.

 

منابع

 

  • اخوان، پ، سنجقی، م. و اجاقی، ح. (۱۳۹۱)، «بررسی روابط بین مدیریت نوآور، فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش»، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال دهم، شماره ۳۸، ۱۹۹-۱۷۵٫

 

  • امراللهی بیوکی، م.، اسلامی، م. و دهقان دهنوی، ح. (۱۳۹۳)، «بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و درک از توانمندی کارکنان شعب بانک تجارت»، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد.

 

  • امین بیدختی، ع.، مکون حسینی، ش. و احسانی، ز. (۱۳۹۰)، «بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در سازمان آموزش و پرورش شهرستان سمنان»، فصلنامه راهبرد، سال بیستم، شماره ۵۹، ۲۱۶-۱۹۱٫

 

  • جعفری، م.، گرجی، ح.، صالحی، م. و رستگاری مهر، ب. (۱۳۹۰)، «رابطه عوامل ساختاری و فرهنگ سازمان با استراتژی مدیریت دانش در مراکز درمانی و عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران»، مدیریت سلامت، شماره ۱۴، ۹۵-۸۷٫

 

  • حقیقت منفرد، ج. و هوشیار، آ. (۱۳۸۹)، «بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش»، فصلنامه علمی- پژوهشی مدیریت و منابع انسانی در صنعت نفت، سال چهارم، شماره ۱۱، ۸۷-۶۵٫

 

  • خاکی، غ. (۱۳۹۱)، «روش تحقیق با رویکرد پایان نامه نویسی»، نشر فوژان، تهران، چاپ اول.

 

  • خرم خواه، هـ.، هاشم نیا، ش. و پیمان، ج. (۱۳۹۲)، «بررسی تأثیر فرهنگ سازمانی در مدیریت دانش»، مجله مدیریت فرهنگی، سال هفتم، شماره ۱۹، ۲۴-۱۳٫

 

  • دستگیر، م.، عرب صالحی، م.، امین جعفری، ر. و اخلاقی، ح. (۱۳۹۳)، «تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی شرکت»، پژوهش های حسابداری مالی و حسابرسی، سال ششم، شماره ۲۱، ۳۶-۱٫

 

  • رضایی دولت آبادی، ح.، خزائی پول، ح.، امانی، م. و کاظم، ر. (۱۳۹۲)، «طراحی مدل تأثیرگذاری فرهنگ سازمانی بر تسهیم دانش و ایجاد چابکی در مهار شرایط بحرانی با رویکرد پدافند غیرعامل»، دو فصلنام علمی- پژوهشی مدیریت بحران، شماره سوم، ۶۵-۵۷٫

 

  • رضایی کلانتری، م.، صالحی، م. و طاهری، م. (۱۳۹۳)، «رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و تعیین سهم هریک از مؤلفه ها»، فصلنامه علمی- پژوهشی رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، سال پنجم، شماره ۱، ۲۰۰-۱۸۹٫

 

  • رهنمای رودپشتی، ف.و صالحی، ۱٫ (۱۳۸۹)، «مکاتب و تئوری های مالی و حسابداری»، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، چاپ اول.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 11:27:00 ب.ظ ]




۳۷۳/۳

 

 

 

مدت مراقبت از بیمار

 

۰۱۰/۰

 

۰۰۵/۰

 

۰۴۶/۰

 

۰۱۰/۱

 

۰۰۰/۱

 

۰۱۹/۱

 

 

 

جهت آنالیز چندگانه از مدل رگرسیون لوجستیک چندگانه استفاده گردید در این مدل متغیر پاسخ (فشارمراقبتی کمتر مساوی ۴۰=۰ و فشارمراقبتی بیشتر یا مساوی ۴۱=۱ ) در نظر گرفته شد.پس همه متغیرهایی که در آنالیز تک متغیره دارای سطح معنیداری(۲۵/۰p<) بودند، وارد مدل رگرسیون لوجستیک شدند. نتایج با ۰۵/۰= α و سطح ۱/۰ = Removalدر جدول بالا خلاصه شده است. با توجه به یافته های جدول فوق، تأهل مراقبین (۰۰۱/۰=p) و زندگی با بیمار (۰۰۵/۰=p) و توان بیمار (۰۰۲/۰=p) و مدت مراقبت از بیمار (۰۴۶/۰=p) از عوامل پیش بینی کنندهی فشار مراقبتی شدید تلقی گردیده است. بهطوریکه در این مطالعه:
۱- افراد متأهل نسبت به افراد مجرد ۴/۵ برابر شانس تمایل به افزایش فشار مراقبتی بیشتری داشتند (۹۶۴/۱-۸۷۰/۱۴= ۹۵%CI).
۲- در صورت زندگی با بیمار ۰۶/۵ برابر، فشار مراقبتی بیشتری به مراقب وارد میشد ( ۶۳۸/۱- ۶۲۵/۱۵= ۹۵%CI).
۳- با کاهش یک رتبه در توان بیمار ۱/۲ برابر، فشار مراقبتی بیشتری به مراقب وارد می شد (۳/۳- ۳/۱= ۹۵%CI).
۴- با افزایش یک ماه در مدت مراقبت از بیمار ۰۱/۱ برابر فشار مراقبتی در مراقب افزایش می یافت (۰۰۰/۱-۰۱۹/۱ = ۹۵%CI).
فصل پنجم
بسمهتعالی
در این فصل، یافته های پژوهش بر اساس اهداف و سؤالات تحقیق مورد بحث و بررسی قرار گرفت و شامل تجزیه و تحلیل یافتهها، نتیجهگیری نهایی، پیشنهاد برای کاربرد یافته های تحقیق و همچنین پیشنهاد برای مطالعات آینده میباشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
تجزیه و تحلیل یافتهها :
پژوهش مورد نظر با هدف کلی « تعیین فشار مراقبتی و عوامل مرتبط با آن در مراقبین بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی رازی شهر رشت در سال ۱۳۹۲» انجام شد. برای نشان دادن نتایج پژوهش و دستیابی به اهداف آن، یافتهها در۲۳ جدول و در ۱ نمودار تنظیم شد.
جدول شماره ۲-۱ در ارتباط با توزیع واحدهای مورد پژوهش برحسب مشخصات فردی - اجتماعی بیمار میباشد. نتایج بیان کنندهی آن است که اکثر بیماران همودیالیزی (۱/۴۶ %) توان خیلی کمی در انجام کارها داشتند و ۹/۴۲ درصد آنها نیاز مراقبتی خیلی زیاد را گزارش کرده اند. میانگین سنی بیماران ۶۵/۱۴± ۹۵/۶۰ سال است. ۶/۵۰ درصد بیماران مرد و ۷۴ درصد متأهل بودند. بیشتر بیماران همودیالیزی ( ۹/۴۲ %) دارای تحصیلات زیردیپلم بودند. اکثر واحدهای مورد پژوهش (۲/۶۸ %) به بیماری دیگری بهجز بیماری کلیوی نیز مبتلا بودند. میانگین مدت همودیالیز بیماران ۴۰/۴۵±۲۵/۴۳ ماه بود. بیشتر بیماران بیکار ( ۶/۳۹ % ) وسرپرست خانواده ( ۵/۵۶ %) بودند. اکثر بیماران همودیالیزی (۶/۹۱ % ) تحت پوشش بیمه هستند و اکثر آنها( ۱/۷۲ % ) عضو هیچ سازمان حمایت کنندهای نبودند و بیشترشان (۶/۶۵ % ) عضو انجمن دیالیز بودند.
جدول شماره ۴-۳ در ارتباط با توزیع واحدهای مورد پژوهش برحسب مشخصات فردی – اجتماعی مراقب می باشد. نتایج بیان کنندهی آن است که میانگین سنی مراقبین ۰۰/۴۲±۷/۴۳ سال است. اکثر واحدهای مورد پژوهش زن ( ۷/۷۲% ) و متأهل (۳/۵۱% ) و دارای تحصیلات زیردیپلم (۳/۵۱% ) بودند. ۴/۴۹ درصدمراقبین نسبت فرزندی با بیماران داشتند. میانگین مدت مراقبت از بیماران برابر( ۱۱/۶۱ ±۴۲/۶۲) ماه بود. اکثر مراقبین ( ۸/۹۴ % ) مراقبت از بیمار دیگری را بر عهده نداشتند و بیشتر آنها (۹/۶۶ % ) به بیماری خاصی مبتلا نبودند. از نظر محل سکونت اکثر مراقبین (۷/۷۴ % )در شهر سکونت داشتند و بیشتر آنها ( ۷/۸۵ %) دارای مسکن شخصی و ( ۲/۵۵ % ) خانه دار بودند. اکثر مراقبین (۸/۶۸ % ) منبع درآمد خانواده نبودند. متوسط درآمد ماهانهی خانواده در بیشتر مراقبین ( ۸/۴۶% ) کمتر از ۵۰۰ هزار تومان بود. میانگین تعداد افراد خانواده در واحدهای مورد پژوهش برابر(۰۰/۴±۷۳/۳ ) نفر بود. اکثر مراقبین (۸۷ % ) همراه با بیمار زندگی میکردند.
در ارتباط با هدف شماره ۱ « تعیین شدت فشار مراقبتی بهطور کلی و به تفکیک آیتمها در مراقبین بیماران همودیالیزی، جدول شماره ۷-۵ تدوین گردید. طبق یافته های جدول شماره ۵ از میان ۱۵۴ واحد مورد پژوهش، ۱۱۵ (۷/۷۴ % ) نفر دارای فشار مراقبتی در سطح شدید (۴۱≤) بودند و میانگین نمرات فشارمراقبتی: ۷۵/۵۰ بود، که با مطالعه مولاگلو و همکاران همسو می باشد. مولاگلو و همکاران در پژوهش خود به بررسی تأثیر برنامهی آموزشی مرتبط با مراقبت در منزل بیماران همویالیزی بر فشار مراقبتی مراقبین پرداختند و نتیجه گرفتند میانگین نمره فشار مراقبتی مراقبین ۱/۵۲ بود (۲۳). عباسی و همکاران در پژوهشی با هدف بررسی فشار مراقبتی و عوامل مرتبط با آن در مراقبین بیماران همودیالیزی نشان دادند که ۲/۷۴ درصد از آزمودنیها دارای فشار مراقبتی شدید میباشند (۱۶). برخلاف نتایج فوق در مطالعه ریوکس و همکاران با بررسی فشار مراقبتی مراقبین بیماران همودیالیزی در منزل، فشار مراقبتی مراقبین در سطح پایینی گزارش شد (۲۲). تفاوت در یافته های این مطالعات می تواند به این دلیل باشدکه مطالعهی ریوکس بر روی مراقبین بیماران همودیالیزی در منزل انجام شد و همودیالیز به صورت شبانه و در منزل میتواند علت مهمی برای فشار مراقبتی پایین در این مراقبین باشد چرا که با فعالیتهای روزانهی مراقب و بیمار تداخلی ندارد و در واقع آنها، زمانی را برای انتقال بیمار به مراکز همودیالیز از دست نمیدهند. همچنین استفاده از ابزارهای متفاوت میتواند دلیل دیگر این تفاوت در نتایج باشد. ابزار مورد استفاده در مطالعه ریوکس پرسشنامه فشار مراقبتی المستال[۶۰] می باشد. به نظر میرسد که در جامعهی پژوهش ما به دلایلی چون ، انجام همودیالیز به دفعات در طول هفته، مشکلات مالی بیماران، اثرات بیماری و عوارض آن بر مراقب ، میزان فشار مراقبتی اکثر مراقبین در سطح شدید می باشد.
طبق یافته های جدول ۶ و ۷، سوالات شماره ۲۲ (۰۰۰۱/۰p=) ، ۱۵ (۰۰۰۱/۰p=)، ۱۴(۰۰۰۱/۰p=)، ۸ (۰۰۰۱/۰p=)، ۷ (۰۰۰۱/۰p=)، ۳ (۰۰۰۱/۰p=)، ۲ (۰۰۱/۰p=)، سوالاتی هستند که هم معنی دار می باشند هم تعداد زیادی از واحدهای مورد پژوهش را تحت فشار قرار داده اند و در واقع دارای ریسک فراوان می باشند. در واقع بیش از پنجاه درصد از واحدهای مورد پژوهش در پاسخ به هر یک از این سوالات گزینه بارها و همیشه را انتخاب کرده اند که نشان دهنده این است که این موارد آنها را تحت فشار زیادی قرار داده است. این یافته را اینگونه می توان توضیح داد که بر اساس مقالهی چیمه و همکاران که با هدف بررسی عوامل موثر بر فشار مراقبتی و سلامت روانی مراقبین بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی انجام دادند، فشار مراقبتی در مراقبین به دو گروه عینی و ذهنی تقسیم میشود. فشار عینی به اثرات منفی بیماری بر مراقب اصلی گفته میشود؛ از جمله موارد عینی مانند اختلال در روابط خانوادگی، محدودیت در فعالیتهای اجتماعی، کار و تفریح، مشکلات مالی و مشکلات جسمی. فشار ذهنی به واکنشهای هیجانی مراقبین نسبت به فرد بیمار و مراقبت از وی گفته میشود؛ از جمله مواردی مثل فشار روانی، احساس از دست دادن، فقدان و افسوس (۲۹). بر اساس این تقسیم بندی، سؤال ۲ « آیا احساس میکنید که بهعلت وقتی که برای بیمارتان صرف میکنید، برای خودتان وقتی ندارید؟ » فشار مراقبتی عینی، سؤال ۳ « آیا مراقبت همزمان از بیمارتان و همچنین رسیدگی به خانواده خود و شغلتان شما را بیش از اندازه تحت فشار قرار داده است؟ » فشار مراقبتی عینی، سؤال ۷ « آیا فکر کردن به آینده بیمارتان و سرانجام بیماری او شما را میترساند؟ » فشار مراقبتی ذهنی، سؤال ۸ « آیا احساس میکنید که بیمارتان به شما وابسته است؟ » فشارمراقبتی ذهنی، سؤال ۱۴« آیا بیمارتان احساس میکند تنها کسی که میتواند از او مراقبت کند، شما هستید؟ » فشارمراقبتی ذهنی، سؤال ۱۵ « آیا شما احساس میکنید که برای مراقبت همزمان از بیمارتان و همچنین هزینه های خودتان پول کافی ندارید؟ » فشار مراقبتی عینی، سؤال ۲۲ « در مجموع، به چه میزان خودتان را به علت مراقبت از فرد بیمار تحت فشار میبینید؟ » فشار مراقبتی عینی و ذهنی را بهطور کلی بررسی میکنند. همانطور که مشخص است سه سؤال ۲، ۳ و ۱۵ فشار مراقبتی عینی و سه سؤال ۷، ۸ و ۱۴ فشار مراقبتی ذهنی و سؤال ۲۲ فشار ذهنی و عینی مراقب را بررسی میکند. طبق نتایج بهدست آمده در این پژوهش مراقبین به یک اندازه از فشارهای عینی و ذهنی وارد شده رنج میبرند. مراقبین بیماران دیالیزی به همان اندازه از مشکلات مالی، جسمی و محدودیت در فعالیتهای اجتماعی رنج میبرند که از فشارهای ذهنی مانند احساس وابستگی، ترس از دست دادن بیمار و واکنشهای هیجانی. این یافته با نتایج مطالعهی چیمه و همکاران همسو نیست (۲۹). این محققان در پژوهش خود با ارزیابی عوامل مؤثر بر فشار مراقبتی و سلامت روانی مراقبین بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی نشان دادند فشار مراقبتی عینی شامل محدودیت فعالیتهای اجتماعی، کار، تفریح، مشکلات مالی و جسمی و اختلال در روابط خانوادگی، تأثیر بیشتری بر سلامت روانی مراقبین داشته است. این تفاوت در نتایج میتواند به سبب استفاده از ابزارهای متفاوت (ﻓﺮم ﻛﻮﺗﺎه آزﻣﻮن ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺗﺠﺎرب ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎی ﺑﻴﻤﺎران رواﻧﻲ(FEIS[61]) و یا جامعه مورد پژوهش متفاوت باشد (۲۹). همچنین طبق یافته های این جداول سوالات (۱،۴،۵،۱۰، ۱۱،۱۶،۱۷،۱۸، ۱۹،۲۰، ۲۱) درصد فشار مراقبتی کمتر از ۵۰ درصد دارند و از لحاظ آماری معنی دار هستند، بدین گونه که از لحاظ احساسی واحدهای مورد پژوهش را کمتر تحت فشار قرار داده اند .طبق تقسیم بندی فشار مراقبتی عینی و ذهنی، سوال ۱ “ آیا احساس می کنید که بیمارتان بیشتر از نیازهایش از شما تقاضا دارد؟” فشار مراقبتی ذهنی، سوال ۴” آیا از رفتارهای بیمارتان احساس سرافکندگی می کنید؟” فشار مراقبتی ذهنی، سوال ۵” آیا درکنار بیمارتان بودن شما را عصبانی می کند؟” فشار مراقبتی ذهنی، سوال ۱۰ “ آیا مراقبت از بیمارتان سلامتی شما را به مخاطره انداخته است؟” فشار مراقبتی عینی، سوال ۱۱” آیا شما احساس می کنید که به علت مراقبت از بیمارتان، آن حریم شخصی که می خواهید را ندارید؟” فشار مراقبتی عینی، سوال ۱۶” آیا شما احساس می کنید که در آینده ای نزدیک نمی توانید بیش از این از بیمارتان مراقبت کنید؟” فشار مراقبتی ذهنی، سوال ۱۷ “ آیا احساس می کنید که کنترل زندگی تان را از زمانی که از بیمارتان مراقبت می کنید از دست داده اید؟” فشار مراقبتی عینی، سوال ۱۸” آیا از دست بیمارتان به سطوح آمده اید به اندازه ای که آرزو دارید می توانستید مراقبت از او را به فرد دیگری واگذار کنید ” فشار مراقبتی ذهنی، سوال ۱۹” آیا نسبت به اینکه چه کاری باید برای بیمارتان انجام دهید، مطمئن نیستید؟” فشار مراقبتی ذهنی، سوال ۲۰” آیا شما احساس می کنید که باید کارهای بیشتری برای بیمارتان انجام دهید؟” فشار مراقبتی ذهنی، سوال ۲۱” آیا شما احساس می کنید که می توانستید ازبیمارتان به شکل بهتری مراقبت کنید؟” فشار مراقبتی ذهنی را بررسی می کنند.
برای هدف ویژهی شماره ۲ « تعیین عوامل مرتبط پیشگویی کنندهی فشارمراقبتی مبتنی بر عوامل
فرد ـ اجتماعی مراقبین بیماران همودیالیزی جداول ۸ تا ۲۰ تدوین گردیده است.

جدول شماره ۸ نشان میدهد بین سن مراقب و فشار مراقبتی، ارتباط آماری معنیدار و مثبتی وجود دارد و با افزایش سن مراقب، فشار مراقبتی هم افزایش مییابد. به نظر میرسد در این پژ‍وهش ، چون با افزایش سن، مراقبین دچار مشکلات و درگیریهای بیشتری در زندگی میشوند و بهدلیل تعدد نقشها و گاه کاهش سطح سلامتی و توان ، فشارمراقبتی بیشتری را بر اثر مراقبت متحمل میشوند. ارتباط معنیدار سن مراقب با فشار مراقبتی با تحقیق عباسی و همکاران با هدف بررسی فشار مراقبتی و عوامل مرتبط در مراقبین بیماران همودیالیزی همخوانی دارد (۱۶). در مقابل آوسار و همکاران در پژوهشی با هدف بررسی وضعیت روحی روانی و فشار مراقبتی مراقبین بیماران دیالیز صفاقی در مقایسه با پیوند کلیه (۸۳) و همینطور، محمدی شاهبلاغی در پژوهشی با هدف بررسی خودکارآمدی و فشار مراقبتی مراقبین عضو خانواده سالمندان، چنین رابطهای گزارش نکردند (۳۲). دلیل نتایج متفاوت میتواند مربوط به این امر باشد که مراقبین مورد بررسی در این مطالعات مربوط به بیماریهای متفاوتی بودند و نیز بیمارانشان دارای نیازهای مراقبتی متفاوت بودند.
یافته دیگری که در این جدول وجود دارد ارتباط آماری معنیدار و مثبت بین مدت مراقبت از بیمار و فشار مراقبتی است، بهطوریکه با افزایش مدت مراقبت از بیمار، فشار مراقبتی هم افزایش مییابد. این یافته با نتایج مطالعهی کوهستانی و همکاران، همسو است. وی در بررسی تعیین شیوع فرسودگی و عوامل مرتبط با آن بر روی مراقبت کنندگان خانگی از بیماران مبتلا به سکته مغزی نتیجه گرفت با افزایش مدت مراقبت از بیمار، فشار مراقبتی مراقب افزایش مییابد (۲۰). کیم[۶۲] و همکاران نیز در مطالعهی خود با بررسی همبستگی بین فشار مراقبتی مراقبین بیماران اسکلروز جانبی آمیوتروفیک[۶۳] پیشرفته با کیفیت زندگی آنها گزارش کردند مراقبینی که زمان بیشتری مراقبت میکنند، فشار مراقبتی بالاتری دارند (۸۵). این امر میتواند از آنجا ناشی شود که هر چه مدت مراقبت از بیمار طولانیتر میگردد، مراقب هم از لحاظ روانی و هم از نظر جسمی خستهتر و آسیب پذیرتر میشود و میتوان چنین گفت مراقب در مراحل اولیهی مراقبت هنوز امید به بهبود بیمار دارد؛ ولی با طولانی شدن دورهی بیماری بهتدریج امید به بهبود بیمارش را از دست میدهد و در یک کار تکراری و با چشمپوشی از نیازهای روانی و جسمی خود فقط از بیمارش مراقبت میکند و این امر موجب افزایش فشار مراقبتی با افزایش زمان مراقبت خواهد شد.
همچنین این جدول نشان میدهد بین فشار مراقبتی و تعداد افراد خانواده ارتباط آماری معنیداری وجود ندارد.
جدول شماره ۹ بیانگر آن است که بین فشار مراقبتی و جنس مراقب ارتباط آماری معنیداری وجود ندارد. بدین معنی که بین زنان و مردان در زمینهی فشار مراقبتی، تفاوتی را نشان نداد. این یافته با پژوهش عباسی و همکاران و همچنین پژوهش دادا [۶۴]و همکاران با بررسی عوامل مرتبط با فشار مراقبتی در مراقبین کودکان و نوجوانان روانی در نیجریه همخوانی دارد (۱۶, ۸۶)؛ ولی در پژوهشهای کوهستانی و همکاران و مولاگلو و همکاران، زنان فشار مراقبتی بیشتری را نسبت به مردان گزارش کردند (۲۰, ۲۳). با وجود اینکه به نظر می رسد بدلیل اینکه زنان بیشتر از مرادان دچار استرس و فشار روانی می شوند، فشار مراقبتی بیشتری را متحمل شوند ولی احتمال دارد این تفاوت در نتایج ناشی از تاثیر عوامل دیگر فردی ، اجتماعی بوده باشد که موجب کاهش فشار و عدم معنی دار شدن این متغیر شده است.
جدول شماره ۱۰ نشان میدهد بین فشار مراقبتی و تأهل مراقب، ارتباط آماری معنیداری وجود دارد، بهطوریکه افراد متأهل، فشار مراقبتی بیشتری را بیان کردند. که این یافته با نتیجه رابطه سن مراقب و میزان فشار مراقبتی نیز مطابق است، از آنجایی که با بالا رفتن سن مراقب، احتمالا” او متأهل نیز میشود و در سن بالا و با زندگی متأهلی و وجود فرزندان، ایجاد مسایل جدید در زندگی، مواجه با چالشهای زندگی میتواند دلیلی برای افزایش فشار مراقبتی باشد. در این راستا، محمدی در بررسی خودکارآمدی و فشار مراقبتی در مراقبین عضو خانواده سالمندان نیز نتایج مشابهی بهدست آورد، بهطوریکه مراقبین متأهل، فشار مراقبتی بیشتری را گزارش کردند (۳۲). این یافته با نتایج پژوهش مولاگلو و همکاران متفاوت است. وی در مطالعهی خود نشان داد مراقبین مجرد، فشار مراقبتی بیشتری دارند(۲۳).
جدول شماره ۱۱ نشان میدهد بین فشار مراقبتی و مراقبت مراقب از بیمار دیگر ارتباط آماری معنیداری وجود ندارد. در این مطالعه مراقبینی که علاوه بر بیمار دیالیزی خود از یک یا چند فرد دیگر مبتلا به سایر بیماری ها مراقبت می کردند، فشار مراقبتی بیش تری نداشتند. شاید تعداد کم واحدهای مورد پژوهشی که مراقبت از بیمار دیگری را هم به عهده داشتند در این یافته تاثیرگذار بوده باشد.
جدول شماره ۱۲ بیانگر آن است که بین فشار مراقبتی و ابتلای مراقب به بیماری، ارتباط آماری معنیداری وجود دارد، به بیان دیگر، مراقبینی که به بیماری هایی مانند آرتریت روماتوئید، دیسک کمر، دیابت، فشارخون بالا و بیماری قلبی مبتلا هستند، فشار مراقبتی بیشتری دارند. در این رابطه، هیگنیسون و گااو[۶۵] در مطالعهی توصیفی تحلیلی خود که با بررسی تأثیر خصوصیات بیماران بر فشار مراقبتی و مثبت گرایی در مراقبین بیماران با سرطان پیشرفته مشاهده کردند مراقبین همراه با مشکلات جسمی، فشار مراقبتی بالاتری دارند (۸۷). باچنر [۶۶] در پژوهش خود که جهت روانسنجی نسخهی عربی مقیاس فشار مراقبتی زاریت در مراقبین بیماران سرطانی انجام داد، گزارش داد مراقبینی که سلامتی بهتری دارند، فشار مراقبتی کمتری را بیان میکنند (۸۸). همینطورمراقبی که خودش هم به بیماری مبتلا باشد، به دلیل بیمار بودنش و مشکلات جسمی و روانی همراه با این بیماری، فشار مراقبتی مضاعفی را متحمل خواهد شد، چرا که او خودش نیز نیاز به مراقبت دارد؛ ولی مجبور است تا با مشکل خودش سازگاری کند و در صدد رفع نیازهای بیمارش برآید و همین امر موجب افزایش فشار مراقبتی وارد شده بر وی میگردد.
جدول شماره ۱۳ نشان میدهد که بین فشار مراقبتی و محل سکونت مراقب ارتباط آماری معنیداری وجود ندارد.
جدول شماره ۱۴ نشانگر آن است که بین فشار مراقبتی و نوع مسکن مراقب ارتباط آماری معنیداری وجود دارد. به بیان دیگر، مراقبینی که دارای منزل شخصی میباشند، فشار مراقبتی بیشتری دارند. شاید این یافته به این دلیل باشد افرادی که در این گروه قرار دارند، ممکن است تحتتأثیر عوامل دیگر ی مانند سن، زندگی با بیمار و تأهل قرار گرفته باشند، که این عوامل تأثیر منفی بر فشار مراقبتی دارد و در نتیجه میزان فشار مراقبتی افزایش می یابد.
جدول شماره ۱۵ نشان میدهد که بین فشار مراقبتی و منبع درآمد بودن مراقب ارتباط آماری معنیداری وجود ندارد. این در حالی است که یافته های گارلو[۶۷] در پژوهشی با هدف بررسی فشار مراقبتی در مراقبین بیماران بدحال(سرطان، نارسایی قلب و بیماریهای مزمن انسدادی ریه) حاکی از آن است مراقبینی که وظایف روزانه ی بیشتری داشتند و دربارهی این وظایف نگران بودند، فشار مراقبتی بیشتری را گزارش کردند (۸۹). شاید در پژوهش ما، تعداد کم واحدهای مورد پژوهش که وظیفهی منبع درآمد بودن را برعهده داشتند و همچنین اینکه اکثر واحدهای مورد پژوهش زن و خانه دار بودند که تحت حمایت مالی همسر قرار داشتند، در این یافته تأثیرگذار بوده باشد.
جدول شماره ۱۶ نشان میدهد که بین فشار مراقبتی و زندگی با بیمار ارتباط آماری معنیداری وجود دارد. به بیان دیگر، مراقبینی که با بیمار زندگی میکردند، فشار مراقبتی بیشتری را متحمل شدهاند. در این رابطه بهنظر میرسد مراقبینی که با بیمار در یک خانه زندگی میکنند، مدت زمان بسیار بیشتری را در کنار بیمار سپری میکنند و همین امر موجب میشود تا ساعات ارائه مراقبت در شبانهروز نسبت به مراقبینی که با بیمار در یک خانه زندگی نمیکنند، بیشتر باشد و موجب وارد شدن فشار مراقبتی بیشتری به مراقب گردد؛ ولی مراقبینی که با بیمار در یک خانه زندگی نمیکنند و ساعاتی از روز را در کنار بیمار میباشند، زمانی را برای رسیدگی به زندگی خود در اختیار دارند و همچنین دوری از بیمار برای ساعاتی در روز موجب احساس استرس کمتر ناشی از انحراف فکر فرد می شود و اجازه ذخیره انرژی را فراهم می سازد.و همین امر موجب میشود فشار کمتری به ایشان وارد شود.
جدول شماره ۱۷ نشان میدهد بین فشار مراقبتی و میزان تحصیلات مراقب ارتباط آماری معنیداری وجود دارد. به بیان دیگر، افراد دیپلم به بالا نسبت به افراد بیسواد و زیردیپلم تحت فشار مراقبتی کمتری هستند. بهنظر میرسد تحصیلات عالی موجب وسعت دید و تفکر میشود. همچنین افرادی که تحصیلات عالی دارند، روش های بیشتری برای حل مسئله داشته و در روابط بین فردی و حل مشکلات روزمره موفقیت بیشتری دارند و افراد با تحصیلات بالاتر بهعلت هوش متوسط به بالا و هوش هیجانی بیشتر معمولا” توانایی درک متقابل و همدلی بیشتری دارند و در نهایت تحصیلات بر مدیریت استرسهای وارد شده بر هر فرد تأثیر مثبت دارد و میتواند موجب کاهش فشار مراقبتی شود. در این رابطه، مولاگلو و همکاران در پژوهش خود نشان دادند مراقبینی که تحصیلات بالاتری دارند، فشار مراقبتی بیشتری را گزارش میکنند (۲۳). آوسار و همکاران نیز در مطالعهی خود با بررسی وضعیت روحی - روانی و فشار مراقبتی در مراقبین بیماران دیالیز صفاقی در مقایسه با پیوند کلیه، ارتباط معنیداری بین تحصیلات و فشار مراقبتی گزارش نکردند (۸۳). یافته های متفاوت ممکن است در ارتباط با جنبه های دیگر تحصیلات بالاتر مانند شاغل بودن، داشتن مسئولیتهای اجتماعی بیشتر باشد در حالی که در پژوهش ما اکثر نمونه ها خانه دار بودند.
جدول شماره ۱۸ نشان میدهد بین فشار مراقبتی و وضعیت شغل مراقب ارتباط آماری معنیداری وجود ندارد. در این راستا، پژوهش دادا و همکاران نیز رابطهای بین شغل مراقب و فشار مراقبتی گزارش نکردند (۸۶). ولی سوندارس[۶۸] در پژوهش خود با بررسی عوامل مرتبط با فشار مراقبتی در مراقبین بیماران نارسایی قلبی گزارش کرد مراقبین بیکار نسبت به مراقبین شاغل فشار مراقبتی بیشتری دارند (۹۰). بهنظر میرسد در این تحقیق، مهمترین عاملی که با عدم تأیید ارتباط بین شغل مراقب و فشار مراقبتی همراه بوده، این است که درصد بالایی ازواحدهای مورد پژوهش بدون شغل میباشند؛ بنابراین امکان تفکیک مناسب از نظرمیزان فشار مراقبتی با شغل وجود نداشت.
جدول شماره ۱۹ نشان میدهد که بین فشار مراقبتی و وضعیت درآمد ارتباط آماری معنیداری وجود دارد. افراد با درآمد کمتر از ۵۰۰ هزار تومان نسبت به افراد با درآمد بیشتر از ۷۰۰ هزار از فشار مراقبتی بیشتری برخوردار بودند. در این رابطه، بلاسکو و همکاران در مطالعهی خود نشان دادند که وضعیت اقتصادی ضعیفتر با فشار مراقبتی بیشتری همراه است (۲۵). همچنین در مطالعهی گارلو و همکاران تحت عنوان بررسی فشار مراقبتی در مراقبین بیماران بدحال نشان داده شد مراقبینی که مشکلات مالی دارند، فشار مراقبتی بیشتری دارند (۸۹). سوندارس نیز در مطالعهی خود گزارش کرد مشکلات مالی مراقبین با افزایش فشار مراقبتی آنان همراه است (۹۰). بیماریهای مزمن، بار مالی بسیار زیادی بر خانواده تحمیل میکنند، با توجه به اینکه در مراقبت از وابستگان درجه یک وضعیت مالی بیمار و مراقب به هم مرتبط است، هزینه تهیهی داروها، رفت و آمد مداوم به بیمارستان به ویژه از نقاط روستایی دور، هزینه های مراجعه به پزشک همگی از عواملی هستند که خانواده این بیماران را تحت فشار بیشتری قرار میدهند و سبب میشود مراقبین، فشار مراقبتی بیشتری را متحمل شوند.
جدول شماره ۲۰ نشان میدهد بین فشار مراقبتی و نسبت با بیمار ارتباط آماری معنیداری وجود دارد. به این صورت که افرادی که نسبت همسری با بیمار داشتند در مقایسه با سایر نسبتهای فامیلی، فشار مراقبتی بیشتری را متحمل شدند. این یافته با نتایج کوهستانی و همکاران همسو است. وی در بررسی فشار مراقبتی مراقبین بیماران مبتلا به سکتهی مغزی نتیجه گرفت مراقبینی که نسبت همسری با بیمار دارند، فشار مراقبتی بیشتری را تجربه میکنند (۲۰). در همین راستا، یافته های پژوهش گارلو نشان داد همسران مراقب، فشار مراقبتی بیشتری را در مقایسه با افرادی که نسبتهای دیگری مثل فرزندی و والدینی دارند، گزارش کردند (۸۹). احتمالا همسران بهدلیل رابطه عاطفی تنگاتنگی که با بیمار دارند، بیشتر از بقیهی اعضای خانواده تحت فشار قرار خواهند گرفت. از طرفی بهدلیل اینکه همزمان با بیمار شدن یکی از والدین، مسئولیت بیشتری بر عهدهی والد سالم قرار میگیرد و او علاوه بر ادارهی زندگی وظیفهی تربیت فرزندان، رسیدگی به امور درسی بچه ها، رفت و آمدهای اجتماعی را نیز به عهده دارد و همچنین مسئولیت مراقبت از همسرش نیز با وی میباشد، این عوامل موجب وارد شدن فشار مضاعف بر وی خواهد شد.
برای هدف ویژهی شماره ۳ « تعیین عوامل مرتبط پیشگویی کنندهی فشار مراقبتی مبتنی بر عوامل فردی - اجتماعی بیماران همودیالیزی جداول ۲۱ و ۲۲ تدوین شد.
جدول شماره ۲۱ نشانگر آن است که بین فشار مراقبتی و سن بیمار ارتباط آماری معنیداری وجود ندارد. این یافته با مطالعهی دادا و همکاران همخوانی دارد. در مطالعهی مذکور، رابطه معنیداری بین سن بیمار و میزان فشار مراقبتی مراقبش یافت نشد(۸۶) . این در حالی است که کوهستانی در مطالعهی خود نشان داد هر چه سن بیمار کمتر باشد، فشار مراقبتی مراقب بیشتر است (۲۰). شاید معنیدار نبودن این یافته در پژوهش حاضر در ارتباط با دامنه سنی وسیع بیماران بوده که امکان دسترسی به ارتباط دقیق آماری را مانع شده است.
همچنین این جدول نشان میدهد بین فشار مراقبتی و میزان توان بیمار ارتباط آماری معنیدار و منفی وجود دارد، بهطوریکه با افزایش توان بیمار، میزان فشار مراقبتی کاهش مییابد. هم راستا با مطالعهی حاضر، پژوهش کوهستانی و همکاران در این زمینه نشانگر این است که ارتباطی معکوس بین فشار مراقبتی مراقبین و میزان توانایی بیمار در امر مراقبت از خود و انجام فعالیتهای زندگی روزمره وجود دارد (۲۰). به این صورت که هر چه سطح توانایی و مراقبت از خود بیمار پایینتر باشد، میزان فرسودگی و خستگی روانی مراقبین خانوادگی افزایش مییابد و هرچه میزان توان بیمار در انجام امور شخصی و روزمره بیشتر باشد، فشار کمتری به مراقب وارد خواهد شد و او زمان کمتری را برای مراقبت از بیمارش اختصاص میدهد؛ ولی با کاهش توان بیمار، مراقب مجبور است که این کاهش توان بیمار را با گذاشتن وقت و انرژی بیشتری توسط خودش جبران نماید که این امر باعث وارد شدن فشار بیشتری بر وی خواهد شد.
همچنین جدول شماره ۲۱ نشانگر آن است بین فشار مراقبتی و نیاز مراقبتی بیمار ارتباط آماری معنیدار و مثبتی وجود دارد، بهطوریکه با افزایش نیاز مراقبتی بیمار، میزان فشار مراقبتی در مراقب افزایش مییابد. به بیان دیگر، بیمارانی که در انجام فعالیتها نیاز بیشتری به مراقبشان دارند، سبب میشوند فشار مراقبتی بیشتری به مراقب وارد شود. این نتیجه نیز مطابق با نتیجهی رابطه میزان توان بیمار و فشار مراقبتی است. از آنجایی که با افزایش توان بیمار، میزان نیاز مراقبتی او کاهش خواهد یافت و قادر خواهد بود که بیشتر کارها را خودش انجام دهد، با افزایش توان و کاهش نیاز مراقبتی میزان فشار مراقبتی مراقب کاهش خواهد یافت. عباسی و همکاران نیز یافتهی مشابه با این نتایج به دست آوردند. وی در بررسی خود نتیجه گرفت عامل نیاز مراقبتی بیمار پیشبینی کنندهی میزان فشار مراقبتی مراقب است (۱۶).
یافتهی دیگر در این جدول، نبود رابطه معنیدار بین فشار مراقبتی با مدت درمان با همودیالیز است. این یافته، مشابه مطالعهی چیمه و همکاران بود، در این مطالعه نیز طول مدت بیماری با فشار مراقبتی رابطه معنیداری نداشت (۲۹). در همین زمینه، دادا و همکاران نیز در مطالعهی خود، بین مدت زمان بیماری و فشار مراقبتی رابطهای گزارش نکردند (۸۶). از نظر محقق دلیل این امر می تواند در ارتباط با تاثیر دیگر عواملی موثر بر فشار مراقبتی باشد، مانند درآمد ،تاهل، تحصیلات.
جدول شماره ۲۲ نشان میدهد بین فشار مراقبتی و جنس بیمار ارتباط آماری معنیداری وجود ندارد. یافته های مطالعات کوهستانی و همکاران و دادا و همکاران نیز مشابه یافتهی تحقیق حاضر بودند (۲۰, ۸۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:26:00 ب.ظ ]




۴-۳-۴-۶- وضعیت عملکرد ۱۱۶
فصل پنجم ۱۱۹
۵-۱- مقدمه ۱۱۹
۵-۲- نتایج بدست آمده از آمار استنباطی ۱۱۹
۵-۲-۱- بررسی نتایج بدست آمده از آزمون همبستگی اسپیرمن ۱۱۹
۵-۲-۲- بررسی نتایج بدست آمده از آزمون فریدمن ۱۱۹
۵-۲-۳- بررسی نتایج بدست آمده از آزمون کولموکروف - اسمیرنف ۱۲۰
۵-۲-۴- بررسی نتایج بدست آمده از آزمون میانگین یک جامعه آماری ۱۲۰
۵-۳- ارائه پیشنهادها برمبنای یافته های تحقیق ۱۲۰
۵-۴- ارائه پیشنهادات برای تحقیقات آتی ۱۲۱
پایان نامه - مقاله - پروژه
۵-۵-محدودیتهای تحقیق ۱۲۱
منابع و مآخذ ۱۲۳
منابع فارسی: ۱۲۳
منابع لاتین: ۱۲۵
ضمائم و پیوست ها ۱۳۱
فهرست جداول
جدول ۳-۱) شکل کلی و امتیازبندی پرسشنامه تحقیق………………………………………………………. ۹۲
جدول ۳-۲) جدول شماره سوالات مربوط به هر متغیر و ابعاد آنها…………………………………….. ۹۳
جدول ۳-۳) آلفای کرونباخ مربوط به هر متغیر……………………………………………………………….. ۹۵
جدول ۳-۴) علائم آماری …………………………………………………………………………………………….. ۹۶
جدول۱-۴) توزیع فراوانی مربوط به سن پاسخگویان……………………………………………………….. ۱۰۰
جدول۲-۴) توزیع فراوانی مربوط به میزان تحصیلات پاسخ دهندگان……………………………….. ۱۰۱
جدول ۳-۴) توزیع فراوانی مربوط به سابقه خدمت پاسخ دهندگان…………………………………. ۱۰۳
جدول ۴-۴) توزیع فراوانی مربوط به سِمت(پست) سازمانی پاسخ دهندگان………………………. ۱۰۴
جدول ۵-۴) توزیع فراوانی مربوط به وضعیت تاهل پاسخ دهندگان………………………………….. ۱۰۵
جدول ۶-۴) نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن برای فرضیه اصلی………………………………………. ۱۰۷
جدول ۷-۴) نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن برای فرضیه فرعی اول…………………………………. ۱۰۸
جدول ۸-۴) نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن برای فرضیه فرعی دوم…………………………………..۱۰۹
جدول ۹-۴) نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن برای فرضیه فرعی سوم…………………………………۱۱۰
جدول ۱۰-۴) نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن برای فرضیه فرعی سوم……………………………….۱۱۱
جدول ۱۱-۴) اولویت بندی ابعاد هوش فرهنگی برحسب میانگین رتبه با استفاده ازآزمون فریدمن……… ۱۱۲
جدول ۱۲-۴) معنی داری آزمون فریدمن ابعاد هوش فرهنگی…………………………………………. ۱۱۲
جدول ۱۳-۴) جدول بررسی وضعیت نرمال بودن متغیرهای تحقیق…………………………………. ۱۱۳
جدول ۱۴-۴) وضعیت میانگین و انحراف معیار متغیرها………………………………………………… ۱۱۶
جدول ۱۵-۴) نتایج آزمون میانگین یک جامعه آماری متغیرها………………………………………… ۱۱۷
فهرست نمودارها
نمودار۲-۱) ابعاد عملکرد بر اساس نظر Walker و Stott …………………………………………………. 15
نمودار ۲-۲) ابعاد عملکرد از نظر هرسی و بلا نچارد ……………………………………………………….. ۱۵
نمودار ۲-۳) نمونه ای ازتوزیع نرمال……………………………………………………………………………….. ۳۴
نمودار۱-۴) توزیع درصد فراوانی مربوط به سن پاسخ دهندگان…………………………………. ۱۰۱
نمودار۲-۴) توزیع درصد فراوانی مربوط به میزان تحصیلات پاسخ دهندگان …………………. ۱۰۲
نمودار۳-۴) توزیع درصد فراوانی مربوط به سابقه خدمت پاسخ دهندگان…………………………… ۱۰۳
نمودار۴-۴ : توزیع درصد فراوانی مربوط به سِمت(پست) سازمانی پاسخ دهندگان……………… ۱۰۵
نمودار۵-۴ : توزیع درصد فراوانی مربوط به وضعیت تاهل پاسخ دهندگان…………………………. ۱۰۶
فهرست اشکال
شکل ۲-۱) ابعاد هوش فرهنگی از نظر Ang و Earley………………………………………………….. 52
شکل ۲-۲) ابعاد هوش فرهنگی از نظر Thomas و Inkson……………………………………………… 54
شکل ۲-۳) سیر تکامل هوش فرهنگی………………………………………………………………………………… ۷۳
شکل ۲-۴) چاچوب مفهومی ……………………………………………………………………………………………. ۸۶
چکیده
با در نظر گرفتن اینکه جهان هر چه بیشتر به هم پیوسته می شو و سازمانها هر چه بیشتر چند ملیتی شده و از نظر فرهنگی متنوع تر می شوند ، حیاتی و ضروری است که افراد دانش و مهارتهایی داشته باشند تا به صورت موثر با چالش ها و مقتضیات یک جامعه جهانی روبرو شوند. نتیجه محیط های متنوع از نظر فرهنگی این است که افراد با ارزشها ، فرضیات و خواسته ها و انتظاراتی مواجه هستند که اصولاً متفاوت از ارزشها و فرضیات خودشان است. این اعتقاد وجود دارد که هوش فرهنگی توضیح می دهد که چرا بعضی افراد در هدایت محیط های متفاوت از نظر فرهنگی نسبت به افراد دیگر ، ماهرتر هستند.
به عنوان یک حوزه جدید و روبه رشد تحقیق ، هوش فرهنگی به عنوان یک عامل مهم برای عملکرد و تعامل موثر در داخل و در میان محیط های مختلف از نظر فرهنگی ظهور پیدا کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:26:00 ب.ظ ]




که کنم این جـان بلا گردان تو
( نیّرتبریزی، ۷۲)

 

 

 

شاعر می گوید زمانی که حضرت قاسم نزد امام حسین می آید تا برای رفتن به قربانگاه و رسیدن به معشوق اجازه بگیرد درخواست و طلب اذن آن عاشق دل سوخته که هنوز در ابتدای راه عشق بود و خام، نزد پیر عشق پذیرفته نشد و به او اذن ورود به راه پر بلا را نداد، اما پس از مدتی درنگ، امام اجازه جهاد را صادر کرد:
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

 

در حیا فرزانه فرزندِ حسن
با زبانِ لابه نزدِ شاه شد

 

 

 

در شجاعت حیدرِ لشکر شکن
خواستار عزمِ قربانگاه شد
(همان، ۷۸)

 

 

 

لابه های آن قتیلِ تیر عشق

 

 

 

می نشد پذرفته نزد پیر عشق
(همان، ۷۹ )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۳-۵٫ حجاب های راه سلوک
در مسیر سیر وسلوک ، تعلقات و تعینات ظاهری و امور مادی راه را بر سالک سد می کنند و باعث حجاب و جدایی بین عارف وتجلیات حق می­ شود. حجاب عبارت است از موانع وسختی های راه رسیدن به حق و اموری که سالک را از رسیدن به حق باز می دارند و طی طریق را دشوار می کنند.
سالک باید هر چه غیر حق است را از میان بردارد نجم الدّین رازی غرور و فریب شیطان و مکر نفس را از حجاب های مهم این راه می داند و دلیل وجود این حجاب ها را محک صالحان می داند(رازی، ۱۳۷۷: ۳۱۸).
هنگامی سالک شایستگی لازم برای رسیدن به حق را پیدا می کند که «آینه دل از کدورت وجود ماسوای حضرت صقالت پذیرد و صفا به کمال رسد مشروقه ی آفتاب جمال حضرت گردد، جام جهان نمای ذات متعالی الصفات شود. ولیکن نه هر کرا دولت صقالت و صفا دست داد سعادت تجلی مساعدت نماید… اما بدین سعادت هم دلهای صافی مستعد شود»(همان : ۳۱۸).
عمان و نیّر به عنوان شاعران عارف، بحث نظری حجاب را مطرح کرده اند و ضمن شرح و توضیح حجابهای راه به این اشاره می­ کنند که در راه رسیدن امام به لقای الهی حجابهای متعددی بوده و ایشان با کمال آرامش همۀ موانع و حایل ها را پشت سر گذاشته است و فرزندان و جان امام حسین از حجابهای مهم راه سلوک است .
مثلاً در شرح ماجرای حضرت علی اکبر این مبحث عرفانی را پیش کشیده است و بر مصداق «بهر چه از دوست وامانی چه کفر آن حرف و چه ایمان» بر مذاق اهل عرفان می­گوید تعلقات و دلبستگیها از هر نوع که باشد پاگیر است و در هر قدم راه را بر عارف می بندد و حایلی برای دست یافتن به حقیقت می شود:

 

 

بازم اندر هر قدم، در ذکر شاه
پیش مَطلب، سَدّ بابی می شود

 

 

 

از تعلّق گردی آید سَدّ راه
چهر مقصد را، حجابی می شود
(عمان،۳۱۳)

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:26:00 ب.ظ ]




۲-۳-۷-نوسان در پیوستار کا نون کنترل :
گفتیم این ادراک ناخودآگاه از ثبات نسبی برخوردار است. این گفته بدان معناست که امکان تغییر و جابه جایی در روی این پیوستار وجود دارد. راتر همواره تأکید کرده است که انتظارات کلی به شیب تعمیم اشاره دارند و تحت شرایط خاص، کسی که عموماً احساس کنترل درونی بالایی دارد، ممکن است به این باور برسد که پیامد رفتارش عمدتاً ناشی از شانس، یا رفتار افراد قدرتمند است )فیست و فیست، ۱۹۹۴). بررسیها نشان داده اند که کودکان، همزمان با رشد خود جهت گیری درونی پیدا می کنند. کنترل درونی از اواخر نوجوانی افزایش می­یابد و تا سنین پیری در همان سطح باقی می­ماند(شولتر، ۱۹۹۸).این واقعیت را می­توان با نظریه­ اخلاقی کلبرگ مقایسه­کرد که عملکرد افراد ابتدا براساس قوانین و نظارت اجتماعی است و در مراحل پایانی رشد خلاقی، افراد در مورد رفتارها بر اساس وجدان و احساس مسئولیت قضاوت می­ کنند. در زنان بیرونی بودن، پس از طلاق افزایش می­بابد و بعد از مدتی به درونی بودن می­گراید. زنانی که به وسیله ی همسران خود مورد بدرفتاری جسمانی قرار گرفته اند، در مقایسه با زنانی که مورد بدرفتاری قرار نگرفته اند، بیشتر به کانون کنترل بیرونی گرایش دارند. افراد طبقات پا یین اجتماع و کسانیکه جزء گروه های اقلیت هستند )به­استثنای شرقیها( دارای جهت گیری بیرونی هستند( شولتر، ۱۹۹۸). راتر معتقد است که هم موقعیت و هم مشخص، در احساسهای کنترل شخصی دخالت دارند. در احساسهای کنترل شخصی دخالت دارند. بنابراین کسی که در یک موقعیت، انتظار کلی برای موفقیت دارد ممکن است در موقعیتی دیگر، احساس کنترل شخصی کمی داشته باشد(فیست و فیست ۱۹۹۴ ).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۳-۸- پی­آمدها و تأثیرات کانون­کنترل :
بهداشت جسمانیافراد درونی از نظر جسمی سالم­تر می باشند. آنان مستعد داشتن فشارخون پا یین تر و حمله های قلبی کم تری هستند و اگر دچار حمله ی قلبی شوند، با کارکنان بیمارستان بیشتر همکاری می­ کنند و احتمالاً زودتر از بیماران بیرونی، از بیمارستان مرخص میشوند. آ نها نسبت به بهداشت خود محتاط­ترند و به احتمال بسیار در مقایسه با بیرونیها هنگام نشستن در اتومبیل بیشتر از کمربند ایمنی استفاده می کنند، بیشتر به ورزش می­پردازند و بیشتر سیگار را ترک می­ کنند )شولتر، ۱۹۹۸(. مثلا پژوهشها نشان می­دهد که بیماران مسلول درو نگرا از شرایط خود، آگاهی بهتری دارند، برای حفظ سلامتی خود بیشتر نیرو صرف میکنند و در مقایسه با افراد برو نگرا بیشتر موفق می شوند(گنجی ،۱۳۸۰ ).
سلامت روانی و هیجانات منفیطبق نظریه راتر افراد مبتلابه اختلالهای عادت، باید منبع کنترل بیرونی داشته باشند. یعنی، آنها معتقدند که سرنوشت یا رفتار بوالهوسانه یا ناپایدار دیگران بر زندگی آنها حاکم است. آنها باور دارند که نمی توانند جلوی خودشان را از انجام دادن رفتارهای ناسالم بگیرند. پژوهشگران رابطه­ بین عادتهای ناسالمی مانند سیگار کشیدن، مصرف الکل و خوردن نامعقول­راباکانون کنترل­بررسی­کرده ­اند نتایج نشان دادکه افراد بیرونی بالا،اختلالهای عادت­بیشتری­داشتندفیست­و­فیست، (۱۹۹۴).شواهدی در دست است که نشان میدهد افراد درونی از بهداشت روانی بهتری برخوردارند آنان کمتر دچار مسائل هیجانی می شوند و کمتر به الکل روی می آورند، آنان بین همسالان خود محبوب هستند و در موقعیتهایی که از میان شقوق مختلف باید دست به انتخاب بزنند، احساس انتخاب شخصی بیشتری دارند. آنان کمتر دچار اضطراب و نشانه های روانپزشکی می­شوندشولتز(­۱۹۸۸)اما بیرونیها عصبی، تحریک پذیر، مملو ازکینه، بی اعتماد و افسرده هستند و عزت نفس پایینی دارند. آ نها دنیا را خصمانه وخطرناک می­بینند و معتقدند که برای تغییر دادن اوضاع، کاری از دست آ نها بر نمی­آید.آنها همیشه در دریایی از دلسردیها غوطه می­خورند و معتقدند که نمی ­توانند هیچ رویداد شادی آوری ایجاد کنند (گنجی،۱۳۸۰ ).
موفقیت و شکستوقتی فردی بسیاردرونی، در آزمونی نمره کمی بگیرد، میگویدمن به اندازه کافی باهوش نیستم تا از عهد ه این آزمون برایم، من قدرت ذهنی لازم را برای این آزمون ندارم، فردی با کانون درونی غیرافراطی می­گوید: چون به انداز ه کافی مطالعه نکردم، شکست خوردم، تفسیر فرد از این رویدادبر عواملی متمرکز است که مربوط به او هستند وبنابراین می ­تواند آنها را کنترل کند(گراو،۲۰۰۱ ). درونیها در مدرسه و در آزمو نهای هنجارشده پیشرفت تحصیلی نمرات بالاتری می­گیرند. پژوهشها نشان داده است که این افراددر تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل می­ کنند، کمتر تحت تأثیر کوششهای دیگران قرار دارند و در مقابل تلاش دیگران برای ترغیب و اجبار مقاومتر، درک کننده­تر، کنجکاوتر و درپردازش اطلاعات کاراتر هستند،آ نها تمایل دارند راهبردهای خوب را نگهدارند و راهبردهایی را که با شکست روبه رو می­شوند، کنار بگذارند. راتر از این مشاهده شگفت زده شد که افراد درونی بعد از شکستهای مکرر، انتظارات خود را کاهش ندادند. آ نها حتی بعد از چندین رفتار تقویت نشده، احساس کنترل شخصی زیاد را حفظ کردند. این گرایشهابه خصوص در موقعیتهایی وجود داشتندکه افرادکه مطمئن نبودند پیامد رفتارشان ناشی از مهارت آنها یا ­پیشامد تصادفی است (فیست و فیست ،۱۹۹۴). افراد بیرونی طبق مشاهدات راتر حتی بعداز تجربه کردن موفقیت، احساس کنترل شخصی خود را افزایش ندادند. آنان پیامدهای موفقیت آمیزخود را به صورت شانس یا تصادف توجیه کردند بیرونیها با این خطرروبه رو هستند که حتی پس از موفقیت روش خود راتغییر دهند و روشی را نگهدارند که شکست خورده درست مثل این است که آ نها به خود می­گویند خوب، این روش، این بار موفقیت آمیز نبوده است. احتمالا دفعه ی بعد موفقیت آمیز خواهد بود. گفته می­ شود که بیرونیها از خطای ادراکی شر ط بندی رنج می­برند، مثلاً اگر کسی ده بار متوالی یک سکه را به هوا بیندازد و هر د ه بار شیر بیاید، بار یازدهم خواهد گفت که این بار خط خواهد آمد. در حالیکه افراد تیپ درونی از خود خواهند پرسید که نکند هردو طرف سکه شیرباشد( گنجی،۱۳۸۱).
۲-۳-۹-شکل­ گیری­کانون­کنترل:
راتر معتقد است که افراد، کانون درونی وبیرونی را مانند سایر ویژگیهای شخصیت درطول رشد خود یاد میگیرند)گنجی، ۱۳۸۰)شواهد حاکی از آن است که کانون کنترل دردوران کودکی آموخته می­ شود. الگوی خاصی از رفتارهای والدین مسئول آموختن جهت­گیری درونی است. والدین این کودکان قویاً حمایت کننده­اند، پیشرفت را می ستایند)تقویت مثبت­(ودر انضباط خود ثابت قدم عمل می کنند. آنان از نظرنگرشی، اقتدار طلب نیستند. هرچه فرزندان آنان بزرگتر می­شوند، این والدین استقلال را بیشترتشویق می­ کنند و این کار را با کمتر درگیر شدن درکار آنان عملی می­سازند)شولتز،۱۹۹۸) ادراک تعمیم یافته ی بیرونی، پیامدهای منفی بر رفتار و هیجانات فرد دارد. این ادراک حتی برسلامت جسمی و امکان موفقیت و پیشرفت هم تأ ثیری منفی دارد. پس باید برای افراد بیرونی کاری کرد. شرایط موقعیتی گاهی موجب تغییر کانون کنترل از درونی به بیرونی می­ شود. اگر تغییر از مثبت به منفی ممکن باشد، پس برعکس آن نیز امکان دارد. این ویژگی شخصیتی آموختنی است. پس امکان تغییر آن از طریق یادگیری مجدد وجود دارد. اماتغییر دادن رفتاری که در طول عمر آموخته شده،همیشه کار دشواری است. اگر عرصه­ فرد درمقیاس درونی بودن،متوسط و در مقیاس بیرونی یا افراد معتقد به شانس بالاباشد، برای تغییر تلاش زیادی لازم است. شانس یا قدرت کسانی که می­خواهند شما را تحت کنترل خودداشته باشند بر شما تأثیری نخواهد داشت. اگرخودتان را گول میزنید که نمی توانید در موقعیت خود هیج تغییری به وجود آورید، کمی درنگ کنید)گنجی، ۱۳۸۰ ( ابتدا کانون کنترل خود را بررسی کنید. برای این کار به روش پاسخگویی به وقایع و نوع تغییر آ نها توجه کنید، تا به حال باید سبک خاص خود را شناخته باشید. این دانش و بینش به شما قدرتی میدهد تا بر زندگی مسلط شوید. اوّلین گام مهم پرداختن به این عامل درونی، همین دانش و بینش است )مک گراو، ۲۰۰۱ ). سپس به افرادی بیاندیشید که با شرایطی شبیه شما روبه­رو بود ه­اند و بر اثر روش های خود توانسته ­اند آنها راتغییر دهند. به دفعاتی فکر کنید که تلاشهای شما موفقیت آمیز بوده و از آ نها نتیجه گرفته­اید.اگر برخی امور به طور کامل خارج از کنترل ماست در عوض اعتماد به اینکه‌ تلاشهای ما می ­تواند بارور باشد،راه را برای یک زندگی شاد،سالم و توأم با خوشبختی بازمی­نماید )گنجی، ۱۳۸۷). یکی از راه های تغییر کانون کنترل، تعامل گروهی با افرادی است که دارای کانون کنترل سالمی هستند. در گروه، افراد از تجارب یکدیگر یاد می­گیرند و در موردشیو ه های عملکرد خود بازخورد دریافت می­ کنند.
۲-۳-۱۰-پرورش دادن منبع کنترل در کودکی :
شواهد حاکی از آن هستند که منبع کنترل در کودکی آموخته می شود و مستقیماً با رفتار والدین ارتباط دارد. عقاید کنترل بیرونی احتمالاً توسط کودکانی ابراز می شوند که در خانه های بدون الگوی نقش مردانه بزرگ شده اند در ضمن، عقاید کنترل بیرونی با تعداد خواهر- برادرها افزایش می یابد. یک پژوهشگر نتیجه گرفت که کودکان در خانواده های بزرگ تک والد که زنان سرپرستی آنها را بر عهده دارند به احتمال بیشتری منبع کنترل بیرونی را پروش می دهند (اشنویند، ۱۹۹۵) . معلوم شده است والدین کودکانی که از منبع کنترل درونی برخوردارند بسیار مایت کننده بوده و آنها را برای موفقیت تحسین می کنند، و در روش انضباط خود با ثبات هستند. هنگامی که این کودکان بزرگتر می شوند، این والدین با ترغیب کردن استقلال، به تقویت کردن جهت گیری درونی ادامه می دهند.
عتنئ
۲-۴-اختلالات تغذیه :
DSM_IV_TR اختلالات تغذیه را به دو گروه عمده طبقه بندی می کند ،الف)اختلال تغذیه و خوردن نوزادان یا کودکان کم سن و سال که به نابسامانی های تغذیه و خوردن مداوم همراه است و ب) اختلالات خوردن که با نابسامانی های جدی در رفتارهای خوردن مشخص می شود .دلیل تفکیک اختلالات ونابهنجاری های خوردن به دوحوزه گسترده براساس سن شروع و تشابه علائم است .اختلالات تغذیه و خوردن نوزادان یا کودکان کم سن و سال بین اختلالات تشخیص زود هنگام در نوزادی ،کودکی یا نوجوانی قرار می گیرند درحالیکه شروع کم اشتهایی روانی[۷۳] وپراشتهایی روانی [۷۴] دیرتر اتفاق می افتد(یازده سالگی تا جوانی ).اگرچه رده بندی بین المللی بیماریها[۷۵] ،چاقی را به عنوان یک بیماری پزشکی عمومی رده بندی می کند ،در DSM_IV_TR به عنوان یک اختلال تلقی نمی شود. بنابراین این طبقه بندی مشخص نمی کندکه آیا فاکتورهای روانشناختی به یک مورد خاص چاقی مرتبط هستند.این فاکتورها باید تحت فاکتورهای روانشناختی موثر بر بیماری پزشکی مورد توجه قرار گیرند .
۲-۴-۱-کم اشتهایی روانی و پراشتهایی روانی:
افراد مبتلا به کم اشتهایی روانی وپراشتهایی روانی چندمشخصه مشترک دارند،شروع اختلال خوردن اغلب بعد از یک دوره رژیم سخت آغاز می­ شود ، افراد مبتلا به این اختلالات به احتمال زیاد در مورد زنانی اتفاق می افتد که می خواهند لاغر باشند و درعین حال به غذا فکر می کنند . هردو،ترسازچاق شدن را دارند و حس بدشکلی و وزن بالای بدن را دارند . علی رغم تعدادی از مشخصه های مشترک ، افراد با اختلالات کم اشتهایی روانی وپر اشتهایی روانی همچنین تفاوتهای شخصیتی دارند . مشخصه متمایز کننده اصلی که افراد مبتلا به کم اشتهایی روانی را از افراد مبتلا به چر اشتهایی روانی جدا می سازرد این است که افرادی که کم اشتهایی روانی دارند در نهایت در عدم پذیرش حفظ وزن نرمال بدن موفق خواهند بود .مبتلایان به کم اشتهایی روانی کمتراز ۸۵% وزن مورد انتظار خود را خواهند داشت .
۲-۴-۲-مشخصه های بالینی بی اشتهایی روانی :
مشخصه تشخیصی آن ،عدم پذیرش حداقل حفظ وزن قابل قبول می باشد . افرادی با این اختلال ، وزن حداقل ۱۵%پایین از حد نرمال خواهند داشت . مقیاس های تشخیصی رده بندی بین المللی بیماری ها این حد اقل رادر رابطه با شاخص حجم بدن[۷۶] برابر یا کمتر از۵/۱۷ کیلوگرم تعریف می کند . ترس جدی آنورکسی ها از افزایش وزن ،انگیزه ی اصلی آنها برای کنترل میزان خوراک و تغذیه می باشد که این اختلال میتواند مرگبار باشد . افراد مبتلا به کم اشتهایی روانی نشات گرفته ازترس افزایش وزن و دریافت سایزو شکل بدن غیرطبیعی ،معمولا ابتدا ازطریق محدود کردن مواد غذایی پر کالری ،تصمیم به کاهش وزن میگیرند . در نهایت با افزایش محدودیتها ،رژیم آنها محدود به چند ماده غذایی کم کالری ازقبیل کرفس میشود . مقیاس های تشخیصی برای کم اشتهایی روانی بر اساس DSM_IV_TR شامل علائم زیر است :حفظ وزن کمتراز۸۵ %حداقل مورد انتظار ، ترس شدید از افزایش وزن یا چاق شدن ،حس مغشوشی از شکل بدن و عدم عادات ماهیانه سه بار متوالی .افراد مبتلابه کم اشتهایی روانی اغلب توان کنترل میل به غذا را دارند . مشخصه های دیگر شامل :احساس ناکارایی ،وسواسی ،حالت هیجانی بازداری شده و خود انگیختگی ، الگوهای تفکر سخت ونیاز شدید به کنترل اثرات محیطی می باشد . برای افراد مبتلابه کم اشتهایی روانی خویشتن بینی و خودباوری تقریبا با تصویر بدن مترادف است . آنها کاهش وزن رابه عنوان یک موفقیت وگرسنگی کشیدن را به عنوان قدرت شخصیتی قلمداد می کنند . حس تحریفی از تناسب بدن آنها به آنها امکان دریافت در باره چگونگی بیرون زدن استخوانهایشان از بدن یا اینکه سوءتغذیه آنها موجب می شود شبیه یک اسکلت در آیند ،را نمی دهد . از لحاظ فیزیولوژیکی رژیم های محدود و شدید آنها موجب مشکلات سلامتی قابل توجهی می شود .عدم پذیرش برای خوردن ممکن است منجر به ضرورتیبرای دخالت پزشکی شود از قبیل تغذیه از طریق لوله به منظور پیشگیری از مرگ .
۲-۴-۳-زیر تیپ های بی اشتهایی روانی :
دو زیر تیپ برای بی اشتهایی روانی وجود دارد . زمانی که بیشتر افراد در باره بی اشتهایی روانی می اندیشند آنها درباره زیر تیپ محدود کننده[۷۷] فکر می کنند . زیرتیپ محدود کننده ،وزن پایین را با رژیم محدود ،روزه یا ورزش افراطی حفظ می کنند.افراد این زیر تیپ معمولا در فرایند خوردن زیاد و استفراغ شرکت نمی­کنند وافرادی با زیر تیپ دوم ،تیپ خوردن /تخلیه [۷۸] ممکن است به فرایند خوردن زیاد و استفراغ یا خوردن بیشتر از میزانی که معمولا می خورند و سپس بعد از خوردن عمل استفراغ را انجام می دهند ،برخی ازافراد با این زیر تیپ ممکن است در مفهوم صحیح کلمه ، زیاد نخورند اما حتی اگر آنها مقدار کمی بخورند ،بعد از خوردن عمل استفراغ را برای خارج کردن غذا انجام می دهند معمولا عمل خوردن زیاد و استفراغ به طور منظم وهفتگی انجام می­گیرد .
۲-۴-۴-شیوع و دوره و همایندی مرضی[۷۹] بی اشتهایی روانی :
تقریبا ۱%جمعیت مبتلا به کم اشتهایی روانی در طول عمر تشخیص داده می شوند ،اگر چه این دغدغه وجود دارد که این نسبت در حال افزایش است . اختلال عمدتا در زنان (تقریبا ۹۰%)اتفاق می افتد . اختلال در دختران نوجوان ازخانواده های سفیدپوست طبقه متوسط وطبقه بالا بیشتر دیده می شود . بنابراین یک توجه فکری به لاغری نه تنها منجر به نسبتهای بالای شیوع می شود بلکه همچنین دیده می شود که اختلال در طول تمامی گروه های اخلاقی و طبقات اجتماعی بسیار فراگیر می شود .سن معمول شروع ،بین ۱۴تا۱۸ سالگی است .پیش شناخت بهتر مرتبط با شروع در اوایل نو جوانی است. نسبت های بهبود (ریکاوری )پایین هستند یا تنها تقریبا ۱۰%کاملا ازاختلال ریکاوری شده است ،درحالیکه تقریبا ۵۰%به ریکاوری و بهبودی نسبی میرسند .تقریبا نیمی از زنانی که مبتلا به بی اشتهایی عصبی هستند ، دچارپرخوری عصبی در مرحله بعدی می شوند. دوره بی اشتهایی عصبیتا حدی غیر قابل پیش بینی است بنابراین اختلال می تواندبا رویدادهای استرس زا تشدید شود . در حالیکه برخی ازافراد در یک دوره ازپای در می آیند،برخی یک دوره طولانی بسیار آشکار در نوسان افزایش و کاهش وزن و وافزایش مشکلات سلامتی را نشان می دهند که معمولا زیرتیپ خوردن / تخلیه کردن می باشد. اگر این تغییربا افزایش وزن همراه باشد پس تشخیص ممکن است ازبی اشتهایی عصبی به پرخوری عصبی تغییر یابد. گرسنگی مزمن و کاهش وزن بدون کنترل می تواند منجربه آبزدایی و عدم تعادل الکترولیتی شود که به بستری شدن نیاز دارد ،افرادی که نیازمند به بستری شدن هستنددر آنها نسبت مورنالیته بر اثر خودکشی ، گرسنگی ،عدم تعادل الکترولیتی و دیگر عوارض پزشکی بالاست بی اشتهایی عصبی با افسردگی،تحریک پذیری ،نگرانی و رویگردانی اجتماعی و بیخوابی همراه است .خصوصیات وسواس فکری – عملی متداول است ، زیرا آنوروکسی ها فکرشان فکرشان به شکل افراطی مشغول غذا است. نبود کنترل انگیزه در تیپ خوردن /تخلیه متداول است. که ممکن است در نابهنجاری ها و اختلالات کوموریید سوءاستفاده از مواد آشکار باشد .نگرانی ۷۵%،افسردگی ۷۳% ،اختلالات شخصیتی ۷۴% جزوی از اختلالات کوموریید هستند .
۲-۴-۵-مشخصه های بالینی پراشتهایی روانی :
مشخصه اصلی پراشتهایی روانی ،سیکل پراشتهایی است که شامل خوردن به همراه کاربرد روش های جبرانی جهت پیشگیری از اضافه وزن می باشد .مقیاس های تشخیصی برای پراشتهایی روانی شامل بازگشت و عود خوردن با ولع و استفاده مکرر از راهبرد های جبرانی برای کاهش ورپزن می باشد .خوردن و رفتارهای جبرانی حداقل دوبار در هفته برای مدت سه ماه صورت می گیرد و خود ارزشی در آنها از طریق وزن و تناسب بدن ارزیابی می شود .
۲-۴-۶-زیر تیپ های پر اشتهایی روانی :
دو زیر تیپ از پراشتهایی روانی بر اساس روش های جبرانی به کار برده شده وجود دارند،نوع اول، تیپ تخلیه و استفراغ (ادرار زیاد ،اسهال ،تهوع،تنقیه خودانگیزشی) ونوع دوم، تیپ غیر تخلیه (روزه گرفتن ،ورزش زیاد ) را در بر میگیرد . بخاطر شرم مربو به خوردن زیاد وتخلیه آن افراد مبتلا به پراشتهایی روانی می توانند گاهی اوقات قابل تشخیص نباشند . خوردن زیاد معمولا در خلوت صورت می گیرد و تند تند غذا میخورند .پیشبینی مربوط به عود خوردن ممکن است شامل احساسات افسردگی ،محرکهای محیطی ،تحریک پذیری فشار روحی وگرسنگی باشد . اگر چه افراد مبتلا به پراشتهایی روانی در رفتارهای جبرانی برای حذف کالری ها ازبدنشان شرکت می کنند عمل تهوع مکرر در آنان همراه عوارض خاصی است از جمله از لحظ فیزیکی اسیدهای معده می توانند موجب تخریب مری در طول زمان و تحلیل مینایدندان ها شود. ومطالعات نشان داده که تهوع مداوممنجر به احساس گرسنگی بیشترشده و کمتر سیر میشوند . بنابر این این افراد اغلب در سیکل هایی که احساسات بسیار شدید گرسنگی ایجاد میکنند و در ریسک بالای تکرار عود های خوردن و تخلیه قرار دارند ،گرفتار می شوند .
۲-۴-۷-شیوع و دوره و همایندی مرضی پراشتهایی روانی:
شیوع آن در طول عمر تقریبا ۱تا۳ درصد است ونسبت مردان به زنان ۱به ۱۰ می باشد. شروع آن دیرتر ازبی اشتهایی روانی است و معمولا پراشتهایی روانی در اواخر نوجوانی یا در اوایل بزرگسالی اتفاق می افتد . دوره اغلب طولانی است با نسبتهای بالای عود .بیشتر افراد مبتلا به پراشتهایی روانی کاهش وزن نوسانی دارندکه عمدتا بین میانگین رنج وزن برای قدشان می مانند . در طول دوره رشد بیشتر دختران نوجوان ،رژیم آزمایشی و رفتارهای کاهش وزن را تجربه می کنند یک نظر سنجی از دانشجویان نشان دادکه ۵۰%به خوردن زیاد به طور دوره ایی می پردازند در حالی که تعدادی به استفاده ازرفتارهای جبرانی استفراغ ۶%یا اسهال ۸% را حداقل یکبار گزارش کرده اند.و نشان دادند که اختلالات خوردن در پاسخ به دو تغییر زندگی استرس زا ایجاد می شود که شامل شروع بلوغ وآغاز جوانی می باشد.آتی وبروکس[۸۰] (۲۰۰۴) .
۲-۴-۸-شباهت و تفاوت بین دو نوع اختلالات خوردن :
شباهت ها وتفاوتهایی بین بی اشتهایی روانی و پراشتهایی روانی وجود دارد. اگرچه دو اختلال خوردن ،مشخصه های مشابهی دارند همچنین تفاوتهای مهمی بین بی اشتهایی روانی و پراشتهایی روانی وجود دارد.از جمله تفاوتها این است که آغاز بی اشتهایی زودتراز پراشتهایی اتفاق می افتد و مطالعات نشان داده که خصوصیات خانوادگی و شخصیتی به نظر میرسد در خانواده های مبتلا به بی اشتهایی روانی و پراشتهایی روانی بویژه هنگام مقایسه دو نوع منحصر به فرد و بسیار مقابله ایی ازاین اختلالات متفاوت باشند .در حالیکه افراد مبتلا به بی اشتهایی روانی بسیار سخت گیر ،وسواسی بوده و نسبت به لاغری خود بسیار وسواس به خرج می دهند.افراد تیپ خوردن زیاد / استفراغ پراشتهایی روانی بیشتر اجتماعی هستند . در حالیکه بی اشتهایی روانی به احتمال زیاد ازلحاظ جنسی نارس هستند ،پراشتهایی روانی مشکلات زیادی در کنترل پیام عصبی ( انگیزه ) دارند و می توانند از لحاظ جنسی بیشتر فعال باشند . مطالعات خصوصیات خانوادگی تفاوتهایی را در این دو گروه اختلال خوردن با پاتولوژی آشکار در خانواده های مبتلا به پر اشتهایی روانی نشان داده اند تقریبا نیمی از بی اشتهایی روانی محدود کننده خواهند بود درحالی که نیمی دیگر خصوصیات تیپ خوردن زیاد /تخلیه را نشان می دهند .شخصیتها بین این دوتیپ متفاوت است ،باتیپ خوردن زیاد / تخلیه که بیشتر خصوصیات پراشتهایی روانی را دارند .زیر تیپ محدود کننده بسیار کم رو ،نگران ، وسواس ، سازگار و خود کنترلی بالایی دارند . در مقایسه افرادی با تیپ جوردن زیاد / تخلیه خوش برخورد و برونگرا هستند .
۲-۴-۹-سبب شناسی وعوامل علیتی در اختلال خوردن :
سبب شناسی اختلالات تغذیه ایی یک هم کنشی پیچیده بین فاکتورهای محیطی ،بیولوژیکی ، روانشناختی وخانوادگی می باشد .
الف)وراثت : خویشاوندان تنی افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی یا پراشتهایی عصبی خودشان به میزان بالای دچار این اختلالات هستند . نتایج تحقیقات نشان داد خطر بی اشتهایی عصبی در خویشاوندان افراد مبتلا به این اختلال ۱۱/۴ برابر بیشتر از خویشاوندان افراد گواه سالم بود .درمورد خویشاوندان افراد مبتلا پراشتهایی عصبی ،خطراین اختلال ۳/۷برابر بیشتر از خطر آن برای خویشاوندان افراد گواه سالم است .بااین حال ،اختلالهای خوردن بر خلاف اختلالات خلقی و اسکیزوفرنی در اصل و نسب یا اجداد افراد مبتلا به آن رشه دار نیستند .باید توجه داشت که در تحقیقات خانوادگی نمی توان دخالتهای متفاوت تاثیرات ژنتیکی و محیطی را از هم جدا نمود ،اینگونه مسائل با تحقیقات دوقلوها و فرزند خواندگی بهتر قابل حل هستند . تعداد کمی تحقیقات در مورد دوقلو ها وجود دادر که حاکی از آن است که بی اشتهایی عصبی و پراشتهایی عصبی اختلال های توارث پذیری هستند .بعضی شواهد نشان می دهند ،ژنهایی وجود دارند که ممکن است با بی اشتهایی عصبی یا پراشتهایی عصبی ارتباط داشته باشند .
ب)عوامل اجتماعی – فرهنگی و تاثیرات خانوادگیباگسترش نقش رسانه های گروهی ،امروزه تلویزیون و مجله های مد نقش بسزائی در تشویق افراد برای لاغری دارند . دختران جوان و نوجوان به طور فزاینده ایی با تصاویر مدلهای که به طور نامعقولی لاغر هستند در ارتباط هستند .علاوه بر این ،فشارهای اجتماعی برای لاغری در طبقه های اجتماعی و اقتصادی بالاتر که اکثر دختران و زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی ازاین طبقه قرار دارند.بیش از یک سوم بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی اظهار داشته اند که کزکاری خانواده عاملی بوده که در ایجاد اختلال خوردن آنها مشارکت داشته است . با این حال ،نیمرخ خانواده نمونه وجود ندارد بلکه انواع رفتارهایی که مورد توجه قرار گرفته اند عبارتند از انعطاف ناپذیری ،محافظت بیش ازحد والدین ،کنترل افراطی واختلاف زناشویی بین والدین .بعلاوه بسیاری از والدین بیماران مبتلا به اختلال های خوردن در رابطه با مطلوب بودن لاغری ،رژیم گرفتن و ظاهر جسمانی خوب ،دل مشغولی دیرینه داشته و مانند فرزندان خود گرایشهای کمال گرایانه دارند. به نظر میرسد که عوامل خانوادگی در پراشتهایی عصبی نیز نقش داشته باشند .فیربورن [۸۱])۲۰۰۶) دریافتند که زنان مبتلا به پراشتهایی عصبی از نظر عوامل مخاطره آمیزمانند انتظارات بالای والدین ،رژیم گرفتن سایر اجزایخانواده و میزان اظهارات عیب جویانه اعضایخانواده درمورد شکل ،وزن یا خوردن ،از لحاظ آماری با گروه گواه نابهنجار و گروه گواه بهنجار تفاوت نشان دادند . در نمونه بزرگی از دانشجویان زن ،قویترین پیش بینی کننده نشانه های پرخوری عصبی این بود که اعضای خانواده تا چه حد درباره ظاهر زن اظهارات اهانت آمیز و انتتقادی کرده و بر نیازاو به رژیم گرفتن تاکید می­کردند .
ج)عاطفه منفی : عاطفه منفی (احساس بد )عامل خطر علیتی برای نارضایتی ازبدن است . وقتی فرد احساس بدی دارد ممکن است روی نقاط ضعف و کاستی هایش تمرکز کرده و نقایص خود را بزرگ جلوه دهد ،به نظر می رسد که این بخصوص در مورد افرادی که به اختلال های خوردن مبتلا هستند مصداق داشته باشد . افراد مبتلا به اختلال خوردن مانند افراد افسرده شیوه شیوه تفکر تحریف شده دارند واطلاعاتی را که ازمحیط دریافت می کنند به صورت تحریف شده پردازش می کنند به صورت تحریف شده پردازش می کنند وهمین باعث می شود احساس بدتری داشته باشند . تحقیقات طولی که با افراد جوان انجام شده تاکید کرده اند که افسردگی وعاطفه منفیپیش بینی کننده خطر زیادی برای اختلال های خوردن بعدی هستند . باچروجیمز [۸۲]،ترجمه :سید محمدی (۱۳۸۸)
۲-۴-۱۰-درمان و مداخله های درمانی :
تماس نزدیک با پزشک ومراقبت اولیه در مورد اختلالات خوردن در نتیجه جدی بودن پیامد ها وعوارض فیزیکی که میتواند ایجاد کند ، اهمیت دارد . در مورد بی اشتهایی عصبی سه هدف در درمان به طور دقیق ذکر شده اند : افزایش وزن ،تجزیه افکار نهانی ،رفتارها ،روابط بین فردی وحفظ افزایش وزن . داروهای ضد افسردگی در برخی افراد مبتلا به اختلالات خوردن مفید واقع شده اند ،اینکه آیا این داروها کژکاری های زیستی اساسی را که علت اختلالات خوردن است برطرف می کنند یاصرفا شرکت کردن فرد در روان درمانی و تغییر دادن عادتهای خوردن او را تسهیل می کند معلوم نیست .روزنهان [۸۳]،ترجمه :سیدمحمدی (۱۳۹۰).به نظر می­رسد که داروهای ضد افسردگی فراوانی پرخوری ها را کاهش می دهند وخلق بیمار و اشتغال ذهنی آنان را به شکل و وزن بدن بهبود می بخشد . شواهد محکمی وجود ندارد که نشان دهد داروهابتوانند در درمان بیماراران مبتلا به بی اشتهایی عصبی مفید واقع شود . با این حال دارو های ضد افسردگی و ضد روان پریشی گاهی مورد استفاده قرار می گیرند .باچروجیمز ،ترجمه :سید محمدی (۱۳۸۸) اغلب متخصصان بالینی موافق اند که روان درمانی جهت مبتلایان به اختلالات خوردن حتی برای افرادی که دارو های ضد افسردگی استفاده می کنند ضروری است . فیرببورن (۲۰۰۳) تحریف شناختی در فرایند تفکر افراد با اختلالات خوردن موجود می باشد .گرایش به سمت خود ارزیابی منفی واشتغال فکری وسواسی در مورد غذا ،مشخصه اصلی این این الگوی تفکر ناسازگار است .از لحاظ رفتاری ،سیکل بی اشتهایی وپراشتهایی به طور منفی تغییر ناپذیر وتقویتی می باشد.کارایی درمان شناختی درمانهای شناختی برای اختلال های خوردن بویژه درمان پرخوری عصبی را بررسی کرده ومعلوم شده که درمانهای شناختی در شش بررسی انجام شده نتایج بهتری داشته و ازداروهای ضد افسردگی بسیار موثرتر بوده است. میانگین کاهش پرخوری ۷۵%بود و به طور کلی ۵۷%بیماران در پایان دوره درمانی اصلا پرخوری نمی کردند و آثار درمان همچنان پابرجا بود .پروچاسکا،جیمز و جان[۸۴]،ترجمه: سید محمدی(۱۳۸۱).درمانهای شناختی – رفتاری به بیماران می آموزند محرکهای محیطی پرخوری را شناسایی کنند ، غذاهای نگران کننده را وارد رژیم خود کنند اما مقدار خوردن آنها را کنترل کنند و شناخت های تحریف شده خود را راجع به غذا ،وزن و هیکل را شناسایی کنند و آنها را تغییر دهند .روزنهان و سلیگمن[۸۵] ،ترجمه :سید محمدی (۱۳۷۹ ).به وسیله درمان شناختی – رفتاری در رفتارهایی مانند پرخوری ومحدودیت رژیم غذایی تغییر زیادی صورت می گیرد،اما حتی بعد از درمان نگرانیدر باره وزن وشکل بدن باقی می ماند .از آنجا که بی اشتهایی عصبی چند ویژگی مشترک با پراشتهایی عصبی دارد ، درمان شناختی – رفتاری برای بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی نیز مورد استفاده قرار می گیرد چند برنامه شناختی رفتاری برای کمک به بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی ارائه شده.یک برنامه که درمان شناختی وخانواده درمانیرا تلفیق می کند به ۶۴%موفقیت در انتهای برنامه درمانی شانزده ماهه دست یافته است .پیگیرینشان داد که ۸۲%بعداز یکسال نتایج را حفظ کرده اند . مولفه هایبرنامه شناخت محوریبا افزایش آگاهی خوردن ، توسعه وزن مناسب ،ارتباطمزایای تحقق هدف ،کنترل رفتارهای خوردن توسطیک بزرگتر ،افزایش آگاهی ازالگو هایتفکر ناسازگار ،ارائه تکنیک استراحت و تمرکزبر روی پیشگیریازعود مجدد را ارائه می دهد . بعلاوه در جلسات درمانی شخص به محرکهای روانشناختی می پردازد ودرمان به سمت هر گونه مشکل کوموریید جهت­گیری می­ شود اما نتایج بدست­آمده ازاین درمانها بر محدودیت فعلی درمان شناختی – رفتاری برای این گروه ازبیماران تاکید دارند. برنامه های رفتاری - شناختی می تواندبر مبنای گروهی یا فردی ایجاد شده که ازآنجمله خانواده درمانی است . در مورد بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی ،اکنون خانواده درمانی درمان ارجح محسوب می­ شود . در خانواده درمانی، درمانگر با والدین کار می کند تا به آنها کمک کند که به فرزند مبتلا به بی اشتهایی عصبی خود کمک کنند تا دوباره خوردن را آغاز کند، و به سایر مشکلات ومسائل خانواده پرداخته می­ شود. خانواده درمانی بخصوص برای بیمارانی که قبل از ۱۸ سالگی به بی اشتهایی عصبی مبتلا می شوند وکمتر ازسه سال از بیماریشان می گذرد خیلی مناسب است ( باچروجیمز ،ترجمه :سید محمدی ۱۳۸۸).
۲-۴-۱۱-دیگر اختلالات خوردن :
اختلال خوردن زیادپیوست DSM_IV_TR حاوی مقولات زیادی از اختلال برای مشمولین احتمالی می باشد. بنابراین علائم ناکافی مانع ازمشمول شدن آنها می­ شود. یکی از این مقولات اختلال خوردن زیاد را در بر می گیرد که شامل توان کمتر کنترل عودهای خوردن افراطی است و بر خلاف بی اشتهایی و پر اشتهایی روانی با استراتژی های جبرانی ادامه نمی یابد بنابراین مانند سایر اختلالات خوردن با افراط، احساس گناه، تنفر، خجالت و افسردگی همراه است. همانگونه که قابل پیش بینی است ،عودهای مکرر در غیاب رفتارهای تخلیه سازی ممکن است منجر به مشکلات نوسانات وزنی شود که چاقی و اضافه وزن را به همراه دارد، و اغلب آغاز آن در اواخر نوجوانی ویا اوایل بزرگسالی است و این اختلال اغلب با افسردگی همراه است.
اختلالات خوردن در نوزادان یا کودکان کم سنیکی از تقسیم بندی های DSM_IV_TR وجود اختلال در نوزادان یا کودکان کم سن است که با شروع اختلال در ابتدای کودکی یا نوزادی تشخیص داده می شود ومشخصه اصلی آن عدم خوردن کافی است که موجب نبود وزن مناسب و کاهش وزن زیاد می شود و شروع قبل ازشش سالگی اتفاق می افتد . مشخصه های مرتبط شامل تحریک پذیری ، رویگردانی و تاخیر رشدی می شود .رابطه کودک – والد ناقص ممکن است شرایط را تشدید کند در حالی که سوء استفاده و غفلت ممکن است فاکتور های اصلی باشند . عدم رشد بین ۱% تا ۵% در کل پذیرش نوزادان بیمارستان ها دیده می شود . تحقیقات نشان داده اند که کودکانی با اختلال تغذیه اغلب مشکل وابستگی زیاد نسبت به همتای سالم شان دارند .
اختلال نشخوار کردنویژگی مشخص این اختلال وازنی مکرر و جویدن مجدد غذاست . این اختلال در نوزادان و افراد عقب مانده ذهنی متداول است . بخاطر اینکه غذا دوباره برگشته و بلعیده نمی شود ،کاهش وزن،عدم رشد وحتی مرگ را به همراه دارد . ۲۵% نوزادان دارای این اختلال ازبین می روند . فاکتورهای پیش بینی کننده مرتبط با نابهنجاری ها و اختلال شامل شرایط استرس زا ،نبود انگیزه یا کم توجهی و رابطه کودک – والدتحمیلی می باشد .در بزرگترها عقب ماندگی ذهنی فاکتور اصلی می باشد . شروع معمولا بین ۳ تا ۱۲ ماهگی است در مواردی که با عقب ماندگی ذهنی همراه است شروع ممکن است دیرتر باشد.
هرزه خوارینوزادان ابتدا دنیای خود را با به دهن گرفتن اشیاء شناسایی می کنند ومی توانند مواد غیر خوراکی را ببلعند بویژه اگر بخوبی نظارت نشوند. مشخصه اصلی این اختلال خوردن مواد غیر خوراکی به طور منظم و مداوم در طول دوره حداقل یکماه می باشد . مواد خورده شده از لحاظ رشدی با نوزادان و کودکان کم سن و سال ترکه گچ ، مو یا نخ می­خورند متفاوت است . کودکان بزرگتر ممکن است شن ، حشرات ،برگ یا سنگریزه بخورند ویا حتی نوجوانان ممکن است خاک استفاده کنند. بخاطر اینکه برخی فرهنگ ها ، خوردن مواد غیر خوراکی را از قبیل خاک مجازمی دانند برای تشخیص اختلال باید عملکرد فرهنگی را نفی کرد . این اختلال اغلب با عقب ماندگی ذهنی یا یکی ازاختلالات رشدی گسترده همراه است . نسبت شیوع آن در بزرگسالان به واسطه سلامت روانی می تواند تا ۱۵% باشد .
۲-۵-پیشینه پژوهش :
۲-۵-۱-تحقیقات داخلی :-نتایج تحقیقی تحت عنوان بررسی شیوع اختلالات خوردن و عوامل مرتبط با آن که توسط (روستایی ،حاجی فرجی ،دژکام ،راد ،مهرابی ،ذوقی،۱۳۸۸) در تهران انجام شده نشان داد که شیوع اختلالات خوردن در دختران در سطح قابل توجهی وجود دارد که در مقایسه با مطالعات سالهای قبل افزایش چندانی نشان نداده است.-در پژوهشی عباس زاده تحت عنوان بررسی رابطه استرس با ابعاد مختلف سبک زندگی مانند عملکرد تغذیه ای و فعالیتهای فیزیکی نشان داد که بین کیفیت زندگی افراد و فعالیتهای فیزیکی و عملکرد تغذیه ای آنها رابطه معناداری وجود دارد -در بررسی که در کشور ما در سال ۱۳۸۷ انجام شده در زمینه رشد ارزیابی کودکان نشان داده که ۴/۶ پسران و ۴/۱ دختران چاق هستند اگرچه چاقی در حال حاضر در کشور ما مشکل عمده کودکان به شمار نمی­رود. -نتایج پژوهشی تحت عنوان ارتباط سلامت روان با اختلال خوردن در دانشجویان دختر، ملازاده اسفنجانی،موسوی کافی،یگانه( ۱۳۹۰) نشان دادند بین اضطراب در دانشجویان با اختلالات خوردن و فاقد اختلالات خوردن تفاوت معناداری وجود داشت اما تفاوت بین افسردگی،نشانه های جسمانی،اختلال در کارکرد اجتماعی و نمره کل سلامت در دو گروه تفاوت معناداری نبود.همچنین نشان داد که اضطراب پیش بینی کننده مناسبی برای اختلالات خوردن می باشد.-نتایج پژوهشی بین سبکهای مقابله ای در اختلال خوردن در دانشجویان بسکاب نژاد ،هومن ،قاسمی نژاد (۱۳۸۹) نشان داد که سبکهای مقابله ای اجتناب اجتماعی بهترین پیش بینی کننده انواع اختلالات خوردن است مبتلایان برای رویارویی با فشارهای روانشناختی از سبکهای مقابله ای اجتنابی استفاده می کنند و اختلال خوردن نیز نوعی سبک رویارویی با مشکلات زندگی است. -در تحقیقی تحت عنوان بررسی همه­گیرشناسی رفتارهای بیمارگونه خوردن و ارتباط آن با پنج عمل بزرگ شخصیت در دانش آموزان در سال( ۱۳۹۲) نشان داد که ۲/۲۵ درصد دانش آموزان در مقطع متوسطه مشکوک به اختلال خوردن هستند و همچنین نشان داد از بین ابعاد شخصیت صرفا” عامل باز بودن به تجربه یا انعطاف پذیری به طور مثبت می تواند رفتار رژیم دختران را پیش ­بینی نماید. بر طبق نتایج تحقیق بروک ، هویت عبارت است از یک مجموعه معانی که در تعریف یک نقش اجتماعی یا موقعیت اجتماعی که یک شخص کیست به کار برده می شود هویت موفق به عنوان شاخص برخورداری از شخصیت شکوفا و تحول یافتگی دارای بالاترین ارزش روان شناختی است و سردرگمی به عنوان توفیق در انتقال از نوجوانی به بزرگسالی از کمترین ارزش روان شناختی برخوردار است( نصرتی و همکاران ۱۳۸۵). اصولا هویت موفق به عنوان شاخص برخورداری از شخصیت شکوفا و تحول یافتگی دارای بالاترین ارزش روان شناختی است و سر در گمی به عنوان عدم توفیق در انتقال از نوجوانی به بزرگسالی از کمترین ارزش روان شناختی برخوردار است(رحیمی نژاد ۱۳۹۱).
۲-۵-۲-تحقیقات خارجی بر اساس نتایج تحقیقیات لیندا بوییج[۸۶] (۲۰۰۴) تحت عنوان تاثیر اختلالات دی ان ای بر اختلالات تغذیه ایی،افراد مبتلا به اختلالات تغذیه ای عموما” دارای اختلالات خاصی در متیلاسیون[۸۷] دی ان ای خود هستند.که موجب بی اشتهایی یا پرخوری یا بی نظمی در غذا خوردن آنها می شود.همچنین نشان دادکه تغییرات دی ان ای در برخی زنان مبتلا به بیماری های مزمن تغذیه ای با تغییرات بارز متیلاسیون در ژن مربوط به اضطراب رابطه وجود دارد و این موضوع با تغییر رفتار اجتماعی،اختلال سیستم عصبی و مغز و ضعف سیستم ایمنی بدن و نقص عملکرد اندام محیطی همراه است.-در مطالعات دکتر استیگر[۸۸] در دانشگاه مک کیل[۸۹] نشان داد که بی اشتهایی و اختلالات یک موضوع سطحی نمی باشد و تنها تاثیر آن در شکل ظاهر و فرم بدن نمود ندارد در بسیاری از موارد نیز ارتباطی با عملکرد بد والدین ندارد و همچنین این اختلال پس از ظهور در بدن میل به تثبیت داشته و در طول زمان حادتر خواهد شد و منجر به اختلال در عملکرد کلی بدن شده و سیستم عصبی فرد را مختل می کند و منجر به بروز اثرات مزمن خواهد شد-.نتایج تحقیقات مالونی[۹۰] در سال (۲۰۰۸) در ایالات متحده نشان داد که ۴۵ درصد نوجوانان تمایل داشتند لاغر شوند و ۳۷ درصد شروع به کاهش وزن کرده بودند و در واقع با افزایش سن نوجوان تمایل به کاهش وزن افزایش می یابد این مطالعه همچنین نشان می دهد که ۷۰ درصد نوجوانان مورد نظر ادعا کرده اند که در همین زمان مادران آنان نیز رژیم غذایی برای کاهش وزن داشته اند.-در مطالعه موسیس[۹۱] در سال( ۲۰۰۹) در آمریکا نشان داده شده که ۵۱ درصد دختران کم وزن ادعا می کنند که به شدت از چاق شدن می ترسند و بدون توجه به وزن فعلی خود و داشتن اطلاعات تغذیه مناسب اقدام به کاهش وزن نموده اند.- گزارش بسیج ملی آموزش کلسترول در آمریکا در سال (۲۰۱۲) حاکی از آن است که کودکان چاق بیشتر در معرض مشکلات بهداشتی شامل کاهش توانمندی جسمی به علت مشکلات ارتوپدی،ریوی،مقاومت به انسولین و افزایش فشار خون هستند چاقی در کودکان ارتباط مستقیمی با افزایش کلسترول VLDL ،LDL و ارتباط معکوسی با کلسترول HDL دارد به علاوه بلوغ زودرس در کودکان چاق وجود دارد که موجب کوتاهی قد آنها می شود. -براساس نظر مینو چین هویت متکی بر دو رکن احساس تعلق و تمایز است ( مینو چین ، ۱۹۹۵)[۹۲]. از نظر مارسیا حالت های هویت عبارتند از : هویت سر در گم ، این افراد هنوز بحران هویت را تجربه نکرده اند و تعهد به یک شغل و یا مجموعه ای از عقاید در آنان ایجاد نشده است. هویت اجتماعی ، احساس تعلق و همبستگی به یک جامعه است به گونه ای که عضو یک جامعه از سایر جوامع متمایز می باشد و فرد در مقابل معیار ها و ارزش های جامعه خود احساس تعهد و تکلیف کند. هویت زود هنگام ، این افراد هنوز یک بحران هویت را تجربه نکرده اند ، اما به مجموعه ای از ارزش ها براساس تصمیم دیگران ( معمولا والدین خود ) متعهد شده اند . هویت مهلت خواه ، افرادی که دارای این هویت هستند براساس اهداف خود ، فعالانه در جستجوی هویت خود بوده و به دنبال رسیدن به تعهد در رابطه با اهداف انتخابی خود هستند و هویت کشف شده ، این افراد بحران هویت را تجربه کرده و آن را به خوبی حل کردند و تعهدی نسبتا پایدار را در خود ایجاد کردند به نظر ربر[۹۳] (۱۹۸۵) هویت مفهوم ذهنی یک فرد از خودش می باشد و با عناوین مختلفی چون هویت جنسی ، هویت گروهی،هویت نژادی و… مورد استفاده قرار می گیرد - افرادی دارای منبع کنترل درونی به احتمال کمتری دچار مشکلات هیجانی یا الکلی می شوند آنها با استرس بهتر مقابله می کنند، که این در بررسی ۳۶۱ پرستار در آلمان ثابت شده است.آنهایی که سطح بالاتری از استرس را گزارش دادند و در منبع کنترل بیرونی نمرات بالاتری گرفتند (اشمیت، نیومن و اوپرمن، ۲۰۰۰) پژوهش همچنین نشان می دهد افرادی که از منبع کنترل درونی برخوردارند کمتر دچار اضطراب و افسردگی می شوند و به احتمال کمتری دست به خودکشی می زنند (بناسی، سووینی و دوفور، ۱۹۸۸؛ کلتیکانگاس- جاروئینن و رایکونن، ۱۹۹۰؛ لفکورت، ۱۹۸۲؛ پتروسکی و بیرک و هیمر، ۱۹۹۱). - به نظر گیدنز ، هویت انسان در متقابل با دیگران ایجاد می گردد و در جریان زندگی پیوسته تغییر می کند هیچ کس دارای هویت ثابتی نیست . هویت ، سیال و همواره در حال ایجاد شدن و عوض شدن است ( فاگوت و همکاران ، ۲۰۰۰)-
۲-۶-مدل مفهومی:
متغییر ملاک
متغییر پیش بین
متغییر تعدیل کننده
متغییر کنترل
فصل سوم
روش پژوهش
۳-۱-طرح پژوهش :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:25:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم