باب شهادت و باب قضاوت به احساسات کار دارد، یعنی ممکن است زن در یک مورد که باید شهادت بدهد، حقیقت یک جور حکم بکند، ولی احساسات زن آنجا جور دیگری حکم بکند؛ یعنی آن کسی که حقیقت را می‏خواهد شهادت بدهد که علیه آن دیگری تمام می‏شود، یک التماسی، یک خواهشی، یک گریه‏ای کافی است که روح او را منقلب کند. این نه مربوط به ضعف عقل است و نه مربوط به ضعف ایمان و ضعف عدالت، بلکه مربوط به این حالت احساساتی بودن است. این در میان خود مردها هم هست. ما بعضی از مردها را می‏گوییم مردهای احساساتی. این معنایش این نیست که اینها احساساتی هستند و عقلشان از مردهای دیگر کمتر است، یا ایمان و تقوایشان از مردهای دیگر کمتر است، بلکه جوشش و تأثیر آنها از دیگران بیشتر است.
مطهری پس از این توضیحات نتیجه‏ گیری می‏کنند که به احتمال بسیار قوی علت عدم برابری گواهی زن و مرد «برای این است که زن بیشتر از مرد متأثر می‏شود» و این امری است که به برتری احساسات زن مربوط می‏شود. (مطهری، زن و گواهی، /۱۲-۱۳)
پایان نامه - مقاله - پروژه
علامه فضل‌الله در این موضوع می‎نویسد:
دلیلى که مى‌توانیم براى این قانون الهى ـ شهادت دو زن در مقابل شهادت یک مرد ـ ذکر کنیم، این است که در برخى حالات، فضاى درگیری‎ها و اختلافات، عاطفه انسان را به حمایت از این متّهم یا آن مدعى وادار مى‌کند. البته این حالتى انسانى است، به ویژه اینکه ما معمولاً تحت تأثیر مظلومیت [یا مظلوم نمایى] قرار مى‌گیریم، بى‌آنکه در ماهیت دعوا دقّت و تأمّل کنیم. در این زمینه، زن به لحاظ قوى‌تر بودن جنبـه عاطفى و احساس‌اش از مرد، طبیعتاً بیشتر تحت تأثیر قرار مى‌گیرد و این طبیعت حال اوست و مقتضاى مادر بودن، همسر بودن و مؤنّث بودن او.
نکته دقیقى که ناگزیر از تأمّل در آن هستیم، این است که شهادت یک زن مکمّل شهادت دیگرى است و همین موضوع گاه در شهادت مردان نیز مشاهده مى‌شود. مثلاً مى‌بینیم که در «بیّنه» دو شاهد عادل باید گواهى بدهند. چرا شهادت یکى به تنهایى کافى نیست؟ در جواب مى‌گوییم این شرط، نوعى احتیاط در رعایت عدالت است.
بنابراین در عالم دعاوى جز شهادت دو شاهد عادل پذیرفته نمى‌شود و به شهادت یک نفر اکتفا نمى‌گردد.
آیا مفهوم این سخن آن است که در مقام دعوا، هر کدام از این دو به لحاظ شخصیّت انسانى، کاستى و نقصان دارند؟! خیر، مسئلـه ما، مسئلـه احتیاط و محکم‌کارى است که مبادا عدالت ضایع شود نه تعیین ارزش شخصیتى شاهدان.
امّا اینکه گفته نمى‌شود، باید بگویم این مسئله محل اختلاف است، زیرا امیرالمؤمنین على۷فرمود: «لایبطل دم امرئ مسلم»؛ خون انسان مسلمان به هدر نمى‌رود. بنابراین شهادت زن در این مورد پذیرفته است. البته در برخى از شرایط شهادت زن مقبول نیست؛ مثل شهادت نسبت به زنا، زیرا غالب حدود بازدارنده است و اسلام هم مایل نیست که توجّه و اهتمام انسان‎ها را به سمت این موضوع گرایش دهد. قاعده فقهى «الحدود تدرأ بالشبهات؛ حدود به خاطر شبهات لغو مى‌شود»، برخاسته از این نگرش است.
البته موارد بسیار خُرد و ناچیزى از عدم پذیرش شهادت زن وجود دارد که دلیل آن، وجود خصوصیاتى است که در خود موضوع است. همچنین در برخى مسائلى که مختص زنان است، شهادت زن به تنهایى پذیرفته مى‌شود و نیازى به شهادت مرد نیست. این امر نشانـه آن است که به رغم همه شبهاتى که پیرامون این مسئله مطرح مى‌شود، زن [از دید اسلام]، انسانى است که از حقوق کامل برخوردار است.
۴. ضعف نسبی حافظه و قوه ضبط
به اعتقاد برخی از مفسران، یکی از تفاوت‎های غیر قابل انکار بین زن و مرد، تفاوت از حیث قوای دماغی، عقلانی و عاطفی است. این مطلب نزد بسیاری از عالمان دینی مسلم انگاشته شده است و برای اثبات مدعای خویش از احادیث و روایات شاهد می‎آورند.
در تفسیر آیه ۲۸۲ سوره بقره از کتاب «مجمع البیان» چنین می‌خوانیم:
أن تضّلُ أحداهُما فتذکّر إحداهُما الأخری)؛ باید به جای یک مرد دو زن گواه باشند که اگر یکی از آن دو زن فراموش کرد، دیگری به یاد او بیاورد ـ ربیع، ‌سدی، ضحاک و بیشتر مفسرین ـ و بنا به قرائت کسانی که «تذکر» بدون تشدید خوانده‌اند نیز معنای آن همین‌طور خواهد بود و یادآوری به این صورت است که به او بگوید «به یاد داری که آن روز که گواهی دادیم چنین بود و در حضور ما فلان مرد یا فلان زن نیز وجود داشت» تا اینکه به یاد او بیاید. و نکته اینکه این مطلب فقط در مورد گواه بودن زنان بیان شده است، این است که زنان نوعاً بیش از مردان فراموش کارند.» (طبرسی، ۳و۴/ ۱۳۰)
در «التفسیر المنیر» آمده است:
از این آیه به دست می‌آید که حافظه زن از مرد ضعیف‌تر است. از نظر طبیعی نیز چنین است؛ در علوم طبیعی ثابت شده که وزن مغز زن از وزن مغز مرد کمتر است. (زحیلی، ۱/ ۳۶۷)
در تفسیر «تقریب القرآن» آمده است:
تنها به این دلیل دو زن معادل یک مرد به حساب آمده که زن همان‎گونه که در علم روز ثابت شده، از جهت حافظه ضعیف است و در نتیجه بیش از مرد فراموشی دارد.» (حسینی شیرازی، ۳/ ۳۶)
در تفسیر «من هدی القرآن» آمده است:
دلیلش آن است که زن به جهت اشتغالات دیگری که دارد، گاه آنچه را دیده فراموش می‌کند، بنابراین لازم است بر تعداد شاهدان زن افزوده شود تا این نقص به نوعی جبران گردد. (مدرسی، ۱/ ۴۸)
در «تفسیر راهنما» آمده است:
احتمال بیشتر لغزش و فراموشی زنان نسبت به مردان؛ [زیرا] جمله «ان تضل» در مقام تعلیل برای جایگزینی دو زن به جای یک مرد است.» (هاشمی رفسنجانی، ۲/ ۲۹)
در تفسیر «روان جاوید» می‎خوانیم:
این برای آن است که زن به سبب ضعف عقل و ادراک ممکن است فراموش نماید یا اشتباه کند که در این صورت زن دیگر او را متذکر می‌کند و هر دو با هم ادای شهادت می‌نمایند و این معنا را که در واقع علت تعدد شاهد است، در تفسیر امام حسن عسکری (ص۶۷۵) از امیرالمؤمنین۷ نقل کرده است، چون اگر شاهد عادل باشد، عمداً دروغ نمی‌گوید و باید یکی کافی باشد. پس علت تعدد، عروض سهو و نسیان است.» (ثقفی تهرانی، ۱/ ۳۶۰)
شاید غلبه فراموشی در زن یکی از اسراری باشد که در شهادت، دو زن را مقابل یک مرد قرار داده‌اند.» (امین، ۲/ ۴۴۹)
در توضیح و تبیین آیه مذکور در تفسیر شریف لاهیجی چنین آمده:
(أن تضلُ إحداهُما) علت اختیار دو زن است در شهادت به جای یک مرد، و کلمه (أن) ناصبه است و تقدیر کلام چنین است که «لاجل اراده ان تضل احداهما»؛ یعنی گردانیده شد دو زن به منزله یک مرد از جهت اراده آنکه چون فراموش کند یکی از آن دو زن به واسطه نقصان عقل و غلبه نسیان که در جبلت زنان تخمیر یافته (فتذکر احداهما الاخری)، پس به یاد بیاورد یکی از آن دو زن دیگری را. (لاهیجی، ۱/ ۲۸۷)
آیت الله جوادی آملی در این ‌باره می‌نویسد:
شهادت دو تا زن در حکم شهادت یک مرد است. اما این به مسئله اندیشه و عقل برنمی‌گردد. خود قرآن نکته آن را ذکر می‌کند و می‌فرماید اینکه شهادت دو تا زن در حکم شهادت یک مرد است، نه برای آن است که زن عقلش ناقص است، بلکه برای اینکه تذکر و حافظه‌اش کم است. دو تا زن برای این است که هر دو در صحنه حضور داشته باشند که این به ضعف حافظه و ذاکره برمی‌گردد، نه به ضعف عقل. برای این است که زن مشغول کارهای خانه، تربیت بچه و مشکلات مادری است. لذا ممکن است آن صحنه‌ای که دیده است، فراموش کند. بنابراین باید دو تا زن در این جریان حضور پیدا کنند تا اگر یکی یادش رفت، دیگری او را متذکر کند. (جوادی آملی،/۳۴۶)
در تفاسیری چون منهج الصادقین (۲/ ۱۵۰)، اثنی عشری(‎۱/ ۵۱۲)، آسان (۲/ ۱۷۷)، احسن الحدیث (۱/ ۵۳۲)، اطیب البیان (۳/ ۷۶)، مواهب علیّه (۱/ ۱۲۲) و کشف الحقائق (۱/ ۲۰۹)، وجود کاستی عقل و کمی حافظه با هم و یا هر یک به تنهایی علت گرفته شده است.
مطهری نیز چنین بیان می کند:
علاوه بر شرط عدالت در شاهد، ویژگی دیگری نیز برای آن ذکر می‏کنند. این شرط عبارت از حافظه و ضبط است؛ یعنی از نظر حافظه ضعیف نباشد، بتواند مطلب را به خوبی در ذهن بسپارد. این خصوصیت به ویژه در بحث خبررسانی که در فقه و اصول مطرح است، مورد توجه قرار گرفته است و علاوه بر شرط عدالت گفته‏اند راوی باید «ضبّاط» باشد. اگر راوی فردی باشد که عدالت او مسلم باشد، ولی قوه حافظه او چندان خوب و رضایت‎بخش نباشد و زیاد فراموش کند، دیگر گفته او را معتبر نمی‏دانند.
در بحث کنونی نیز از آنجا که شهادت مربوط به امری حسی است، آیا می‏توان گفت ضبط و قوه حافظه زن از مرد کمتر است و از همین روی شهادت او با شهادت مرد برابری نمی‏کند؟ (مطهری، زن و گواهی، /۱۳-۱۲)
وی پاسخ مثبت این سؤال را مبتنی به یکی از دو توجیه می‏کند:
یکی اینکه [بگوییم] اساساً، به طور کلی حفظ و ضبط زن از مرد کمتر است، یا نه، [فقط] در مسائل این جوری که می‏خواهد شهادت بدهد حفظ و ضبطش کمتر است؛ یعنی انسان به هر موضوعی که زیاد توجه دارد، موضوعاتی که مورد علاقه‏اش هست، در آن موضوعات حفظ و ضبطش خوب است، ولی در موضوعاتی که مورد علاقه‏اش نیست، کمتر به یادش می‏ماند، چون مورد علاقه‏اش نیست. مسائلی که مورد شهادت واقع می‏شود (که از جمله همین است که در اینجا ذکر شده است)، مسئله‏ای است که از حدود کارهای زن خارج است؛ کارهای بیرونی است. (همان)
طبیعتاً زنی که بر اساس احساس وظیفه مهم خویش، تلاش عمده خود را در چارچوب خانواده و تربیت فرزندان قرار داده است، همان گونه که مطهری یادآور شده‏است، «توجهش به مسائل بیرونی که مثلاً برادرش یا شوهرش یا همسایه‏ها با یکدیگر یک معامله‏ای کرده‏اند و در آن معامله، قراردادشان این طور بود یا آن طور بود، از موضوعاتی است که طبعاً مورد توجه او نیست [و] چون طبعاً مورد توجهش نیست، حفظش در این مورد ضعیف است.
آیه قرآن هم [که این گونه فرمود] تکیه‏اش روی حفظ و ضبط است؛ نه تکیه‏اش روی عقل است، نه تکیه‏اش روی ایمان و عدالت. فرمود: أن تضلّ احداهما فتذکّر احداهما الاخری»؛ دو تا زن باشد، نه یکی تا اگر دیگری به یادش نبود، آن دیگری به یادش بیاورد.( همان)
شهید مطهری یادآور می‏شوند که اغلب مفسرین نیز این جمله را مربوط به نسیان دانسته‏اند. البته بعضی از مفسرین نیز احتمال قبلی را پذیرفته‏اند. آن گاه در پایان این بخش مجدداً تأکید می‏کند:
به هر حال لزوم گواهی دو زن در موقعی که شهادت یک مرد لازم است، لزوم گواهی دو زن مربوط به ضعف عقل نیست. کما اینکه مربوط به ضعف عدالت هم نیست. یا مربوط به این است که حفظ زن، لااقل در مسائل حقوقی، یعنی مسائلی که خارج از محیط خانوادگی و خارج از محیط کار زن است، از مرد کمتر است و «أن تضل احداهما فتذکر احداهما الاخری» این را بیان می‏کند.
یا نه، بلکه مربوط به این است که احساسات او غلیان بیشتری دارد و احساسات او، زود او را از حقیقت منحرف می‏کند و فکر می‏کند که اگر من اینجا خلاف را بگویم بهتر است، برای اینکه ترحمی کردم، رحمی کردم و…» (همان)
و چنان که گذشت، ایشان این امر را مربوط به احساسات قابل توجه در زنان می‎دانند.
۵. نقصان ذاتی زن
جمعی دیگر از صاحب نظران، پایین‏تر بودن عقل و درک و شعور زن را نسبت‏ به مرد فلسفه وضع چنین حکمی دانسته‏اند و اساساً نصف بودن ارزش گواهی زن نسبت ‏به مرد را دلیل ناقص العقل بودن زنان می‏دانند و بر این معنا به احادیثی نیز استناد می‏کنند.
مثلاً حدیثی از پیامبر اکرم نقل می‏ نمایند که خطاب به زنان فرمود: «دین و عقل شما از مردان ناقص‏تر است» و وقتی زنان از پیامبر سؤال کردند نقصان دین و عقلشان از چیست؟ ایشان فرمود: «نقصان دین به خاطر محروم بودن از نماز و روزه در چند روز در ماه است (ایام حیض) و نقصان عقل بدین جهت است که گواهی هر یک از شما نصف گواهی مرد است.» (شیخ صدوق، ۳/ ۳۹۱)
شهید مطهری در توضیح تحلیل فوق که غالباً مورد تکیه دیگران قرار می‏گیرد و اسلام را متهم می‏کنند، چنین می‎فرماید:
می‏گویند اسلام چون زن را ناقص‏العقل می‏داند، می‏گوید به اینکه شهادت دو زن برابر است با شهادت یک مرد و یک چیزی اینجا اضافه می‏شود و آن این است: عقل جوهر انسانیت است و «ما به الامتیاز» انسان با غیر انسان است. پس موجودی که از لحاظ این جوهر و از لحاظ این «ما به الامتیاز» نصف موجود دیگر باشد، پس آن موجود، نصف انسان است! وقتی انسانیت انسان به عقل باشد و اینجا از لحاظ شهادت، عقل زن مساوی با نیمی از عقل مرد شمرده شده است، پس در اسلام انسانیت زن مساوی است با نیمی از انسانیت مرد. این حرفی است که اغلب در کتاب‎ها می‏نویسند. (مطهری، زن وگواهی،/۱۲-۱۳)
در مورد نقص عقل زن دیدگاه‎های مختلفی بیان شده که ما به جهت اختصار به چند مورد از آنها اشاره می‎کنیم:
دیدگاه اول
نقص عقل در زنان پدیده‏اى اجتماعى و فرهنگى است، نه پدیده‏اى تکوینى (امین، قاسم، /۱۷)؛
یعنى در واقع زنان هیچ نقصان و کمبودى در عقل ندارند. صاحبان این دیدگاه معتقدند که مردان در به وجود آوردن محیطى نامناسب براى رشد عقلى زنان نقش ظالمانه‏اى ایفا کردند. بنابراین تغییر شرایط و روابط اجتماعى مى‏تواند این کاستى را جبران کند. در نتیجه، نقص عقل زنان در روایات پدیده‏اى مربوط به شرایط اجتماعى خاص است، نه ویژگى عمومى زنان و چه بسا زنان در سبز فایل در شرایطى قرار گیرند که با برخوردارى از رشد عقلى، هم‎ردیف مردان قرار گیرند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...