۳-۵-۲. جنبش حقوق‌ مدنی؛
بیست‌وهشتم آگوست سال ۱۹۶۳ میلادی، بیش از ۲۰۰ هزار تن به واشنگتن‌ دی‌سی آمدند تا ثابت کنند که معترضان برای رسیدن به خواسته‌های خود و قدرتمند بودن لزوما نیازی به خشونت ندارند. این گروه که ساعت‌ها به‌طور مسالمت‌آمیز به تجمع خود ادامه دادند خواستار برابری حقوق سیاهان و سفیدان در ایالات متحده بودند. به لطف سخنرانی قرا “مارتین لوتر کینگ” با عنوان “من رویایی دارم” این گردهمایی در تاریخ امریکا ثبت شد و یک سال بعد قانون (تساوی) حقوق مدنی تصویب شد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۵-۳. جنبش حق رای زنان؛
قانون اساسی امریکا در اوائل قرن بیستم دستخوش تغییرات بسیاری شد اما شاید هیچ یک از این تغییرات از متمم ۱۹ که به‌طور رسمی به زنان حق رای می‌داد مهم‌تر یا مثبت‌تر نبود. جنبش حق رأی زنان در سال ۱۸۴۸ به یک جنبش اجتماعی گسترده در امریکا بدل شد، جنبشی که نتیجه آن تصویب لایحه‌ حق رای زنان در سال ۱۹۲۰ توسط کنگره بود، لایحه‌ای که پیش‌نویس آن ۴۱ سال پیش امضا شده بود. (همان منبع)
۳-۵-۴. جنبش ضدجنگ؛
در امریکا تظاهرات‌های ضدجنگ زیادی برگزار شده اما شاید هیچ یک از آنان به گستردگی مخالفت‌ها با حمله امریکا به ویتنام نبوده است. در پاییز سال ۱۹۶۹ میلادی بیش از ۵۰۰ هزار تن در واشنگتن علیه جنگ امریکا با ویتنام تظاهرات کردند. این تظاهرات بزرگترین گردهمایی اعتراضی در تاریخ امریکا باقی مانده است. به رغم اعتراض‌های گسترده جنگ سال‌ها ادامه یافت. (همان منبع)
۳-۵-۵. جنبش کارگری؛
از کارخانه‌های نساجی در ماساچوست که در آن نخستین اتحادیه‌ها کارگری شکل گرفت، تا اعتصاب‌های کارکنان راه‌آهن در مناطق جنوب‌غربی به رهبری شوالیه‌های کارگری، همگی موفقیت‌های چشمگیر تاریخ جنبش‌ کارگری در امریکا هستند. (همان منبع)
۳-۵-۶. جنبش ضد جهانی شدن؛ مخالفان جهانی شدن سی‌ا‌م نوامبر ۱۹۹۹ میلادی و زمان برگزاری نشست سازمان اقتصاد جهانی (WTO) در سیاتل امریکا در خیابان‌های اطراف محل برگزاری نشست، تجمع و به شبیه‌سازی قوانین اقتصاد جهان اعتراض کردند. معترضان معتقدند که چنین قوانینی شکاف میان غنی و فقیر را افزایش می‌دهد. (همان منبع)
۳-۵-۷. جنبش اجتماعی پیشرو؛
رکود اقتصادی سال ۱۸۹۳ اولین بحران سرمایه داری را رقم زد. کشاورزان به علت کاهش سریع قیمت تولیدات کشاورزی از پرداخت دیون خود ناتوان شدند و ناکارآمدی سیستم سرمایه داری پی آمدهای اجتماعی را سبب شد در این میان جنبش اجتماعی پیشرو که در بطن عصر زر اندود، صورتهای اولیه خود را ترسیم ساخته بود، در عصر بحران اقتصادی از گستردگی و عمق فراوان برخوردار شد. کارگران صنعتی که در قالب اتحادیه ها و تجمعات کارگری سازمان دهی شده بودند، به تدریج به یک نیروی فعال اجتماعی تبدیل شدند.(دهشیار،۱۳۹۰ )
گروه های پیشرو اجتماعی به چالش گزاره های بنیادی نظام سرمایه داری پرداختند و خواهان دخالت دولت در قلمرو اقتصادی شدند.
از دیدگاه این گروه ، دولت در کنار وظایف سیاسی، دارای وظایف اجتماعی است لذا لازم است دولت به عنوان یک بازیگر در قلمرو اقتصادی فعال شود تا موازنه لازم بین صاحبان انحصارهای مالی و اقتصادی و اقشار مختلف مردم را به وجود آورد.
جنبش پیشرو توانست از تنوع و اجماع نظر نخبگان سیاسی در خصوص توسعه اقتصادی بعنوان یک اولویت ملی برخوردار گردد و صاحبان ثروت را که قلمروهای مالی و اقتصادی را کاملاً در اختیار داشتند، بهره مند از دفاع و حمایت دولت نماید. با وجود بحران اقتصادی و گستردگی آن جنبش پیشرو با ایده دست نامریی غول های اقتصادی، تمرکز ثروت و انحصار آن را امکان پذیر دانست. در واقع بحران ۱۸۹۳ در بطن حرکت آمریکا به سوی دستیابی به جایگاه یک قدرت بزرگ اقتصادی شکل گرفت. (همان منبع)
جنبش پیشرو که در شهرهای بزرگ رو به گسترش بود، نتوانست اندیشه های خودپیرامون اصلاحات مورد نظر را به ساختار سیاسی تحمیل نماید. دستگاه قانونگذاری کمترین الزامی را در گستره اجتماعی نمی‌یافت که قوانین حاکم بر حیات اقتصادی را تغییر دهد. با وجود حیات یافتن جنبش‌های اجتماعی مخالف سرمایه داری انحصاری سیستم سیاسی اعتقاد به ضرورت تمرکز ثروت برای تبدیل شدن آمریکا به یک قدرت اقتصادی جهانی داشت. دغدغه رهبران سیاسی میزان رقابت نبود، بلکه آنان خواهان توسعه هرچه سریع‌تر اقتصادی بودند که به اجبار انحصار را گریز ناپذیر می‌ساخت. (همان منبع)
در بحران ۱۸۹۳ گروه‌های اجتماعی حیات اقتصادی را در شکل مستقر آن ناکارآمد تشخیص دادند ولی کمترین حمایت را از سوی رهبران سیاسی دریافت نمودند. جنبش پیشرو که در بطن این بحران شکل گرفت به کمترین توفیق و از نقطه نظر سیاسی به هیچ دست آوردی دست نیافت.
اما در بحران ۱۹۲۹ به یکباره تمامی معادلات و ارزیابی ها در بین رهبران سیاسی و از سوی دیگر مردم دچار تغییر شد. برخلاف بحران ۱۸۹۳ که در عصر یکه تازی سرمایه داری در مطرح ترین کشورهای اروپایی به وقوع پیوست، بحران ۱۹۲۹ در دوران پس از انقلاب بلشویکی در روسیه و مطرح شدن سیستم اقتصاد برنامه ریزی شده به عنوان مطلوبترین گزینه در مقابل سرمایه داری به صحنه آمد. (همان منبع)
میلیون ها نفر بیکار در گستره کشور و ناتوانی مردم عادی برای کسب معیشت، ، خطری جدی را در برابر سیستم سیاسی به صحنه آورده است. رکود ۱۹۲۹ فاجعه‌بار‌ترین و خانمان‌ برانداز‌ترین بحران و شناخته‌شده‌ترین سقوط بازار بورس در طول تاریخ اقتصاد آمریکا و دنیا بود.
این بحران، دیر‌پا‌ترین، پر‌دامنه‌ترین و عمیق‌ترین رکود سده ۲۰ میلادی بود. بعد از رشد فزاینده بورس‌بازی در آمریکا در سال‌های پایانی دهه ۱۹۲۰ که تا اندازه‌ای بر رشد صنایع تازه‌ای همچون خود‌رو‌سازی و خبر‌پراکنی رادیویی استوار بود، شاخص سهام بازار بورس نیو‌یورک در پنج‌شنبه، ۲۴ اکتبر ۱۹۲۹، ۱۳ در‌صد افت کرد.
سقوط بازار بورس در سال ۱۹۲۹ چندین ریشه در پس خود داشت. ضعف‌های ساختاری و رخداد‌های خاصی که این سقوط را به رکودی بزرگ بدل کرد و شیوه گسترش بحران در میان کشور‌های مختلف، از جمله این ریشه‌ها بود. مورخان بر عواملی ساختاری چون ور‌شکستگی گسترده بانک‌ها و سقوط بازار بورس اشاره می‌کنند. در برابر، اقصاد‌دانانی مانند میلتون فریدمن با انگشت، عواملی مالی نظیر اقدامات فدرال‌رزرو در کاهش عرضه پول و نیز تصمیم انگلستان برای باز‌گشت به نظام پایه طلا با نسبت‌های پیش از جنگ جهانی اول را نشان می‌دهند و آن‌ها را در بروز بحران مقصر می‌دانند.
رکود بزرگ پیامد‌های سیاسی بی‌شماری داشت. از جمله رویکرد‌های لیبرال در میدان اقتصاد کنار گذاشته شد و روزولت سیاست‌های کینزی را به جایشان نشاند و به این ترتیب نقش دولت فدرال در اقتصاد آمریکا بسیار بزرگ شد. بین سال‌های ۱۹۳۳ و ۱۹۳۹ مخارج دولت فدرال سه برابر شد و منتقدین روزولت او را متهم می‌کردند که دارد لباس سوسیالیسم بر تن آمریکا می‌پوشاند.
رکود بزرگ عاملی مهم در پیدایی سوسیال‌دموکراسی و اقتصاد‌های برنامه‌ریزی‌شده در کشور‌های اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم بود. هر چند اقتصاد‌دانان اتریشی از دهه ۱۹۲۰ به نقد باور‌های کینز نشسته بودند، اما در دهه ۱۹۷۰ و تحت تأثیر فریدمن بود که رویکر کینزی در میدان سیاست زیر سوال رفت.
لیبرال‌ها به عنوان وارثان پیشروهای اواخر قرن نوزدهم، تعریف وسیعتر و بنیادیتری از انحصار را مطرح کردند تا سرمایه داری بازاری را غیرعادلانه معرفی کرده و آن را به یک چالش سیاسی در قلمرو اجتماعی تبدیل و تعریف کردند، اندیشه های آدام اسمیت و مفروض‌های سرمایه داری بازاری مبتنی بر دست نامرئی به چالش گسترده گرفتار شدند.
آنچه پیشروها در اواخر قرن نوزدهم به دنبال تحقق آن بودند، یعنی در هم فرو ریختن انحصارها و به تبع آن مشروعیت زدایی از اصل دست نامرئی، در دستور کار قرار گرفت. برای اصلاح سیستم سرمایه داری نگاه معطوف به اروپا شد.
رهبران حزب دمکرات اصلاح سرمایه داری را در قالب فلسفه دولت مداخله گر که اساس اقتصاد مطرح شده بوسیله کینز بود را مبنای قانونگذاری قرار دادند. لیبرال‌ها خواهان جایگزینی سیستم سرمایه داری نبودند؛ بلکه سیاست اصلاح سرمایه داری را پی گرفتند.
سرمایه داری بازاری که خواهان عدم دخالت دولت و به عبارت دیگر مطلوب بودن دولت کوچک است، بوسیله لیبرال‌های آمریکایی کاملاً از صحنه معادلات اقتصادی کنار گذاشته شد و سرمایه داری سامان دهی شده مبنای فعالیتهای اقتصادی قرار گرفت
۳-۵-۸. جنبش تی پارتی؛
جنبش تی پارتی از سال ۲۰۰۹ و در پی مجموعه‌ای از اعتراضات محلی و ملی در آمریکا به وجود آمد جنبش «چای» یا تی‌پارتی حرکتی اجتماعی- سیاسی متمایل به عقاید محافظه کاران، با شعار دولت کوچکتر مالیات کمتر علیه اوباما فعالیت می‌کند و سیاست‌های وی را چپی و سوسیالیستی می خواند.
نام این جنبش از واقعه‌ مهم اعتراضی ضد استعماری درتاریخ آمریکا گرفته شده است درقرن ۱۸ سال ۱۷۷۳، جمعی از مستعمره نشینان بریتانیایی در شهر بوستون، صندوق‌ های چای را که قرار بود راهی بریتانیا شود، در اعتراض به مالیاتی که لندن به آنها بسته بود، به دریا ریختند، رخدادی که به مهمانی چای بوستون یا بوستون تی پارتی معروف شد و یکی از اولین جرقه‌های انقلاب آمریکا و استقلال این کشور بود.
از آنجا که واژه پارتی در زبان انگلیسی هم به معنای مهمانی است و هم حزب، تی پارتی‌ها با شبیه‌سازی وقایع دوران استقلال آمریکا، می‌گویند خواهان انقلاب دومی در ایالات متحده است.
از سال ۲۰۰۹، تظاهراتی به راه افتاد که شرکت کنندگان عمدتا مردان سفید پوست با گرایش‌های مذهبی، متاهل بالای ۴۵ سال، عموما متمکن، تحصیلکرده و محافظه کارتر از جمهوری‌خواهان بودند. انگیزه اولیه این گردهمایی‌ها، اعتراض به تصویب قوانین مشخصی در کنگره بود که مهمترین آن، لایحه اصلاح نظام بیمه درمانی و اصلاح نظام مالی آمریکا بود که دولت اوباما به کنگره زیر سلطه حزب خودش داده بود. گردهمایی‌ها اندک اندک به یک جنبش اجتماعی بدل شد، جنبشی توده‌گرا و فوق محافظه‌کار که نام تی پارتی برخود گذاشت یک سال و نیم پس از آنکه نظریه “تی پارتی” به محافل سیاسی و اجتماعی آمریکا راه یافت، از هر ۱۰ آمریکایی سه نفر خود را حامی این گروه می نامد.
حمایت کنندگان تی پارتی کمتر از دیگران تبعیض نژادی را به عنوان تهدیدی برای آینده کشور و سختی برای اقلیت ها می داننداعضا تی پارتی به سادگی بر این باورند که اگر سیاهپوستان از فرصت های شغلی و درآمد مناسبی برخوردار نیستند فقط به این دلیل است که انگیزه و تمایل جدی در بهتر کردن وضع زندگی خود ندارند که در مقابل فقط یک سوم از شهروندان امریکایی که عضو تی پارتی نیستند نظریه مشابهی دارند.حامیان تی پارتی بسیار کمتر از دیگران در مورد مهاجرین غیرقانونی نظر موافق دارند و برین باورند که مهاجرین غیرقانونی در دراز مدت با بهره گرفتن از خدمات هزینه سنگین تری را بر دوش مالیات دهندگان آمریکایی می گذارند.
۳-۵-۹. جنبش ضد وال استریت بر “ضد نظام سرمایه داری فئودالی شده
آخرین جنبش اجتماعی فراگیر در ایلات متحده آمریکا که توانست در مدت زمان کوتاهی گسترش یابد و ۴۰۰ شهر بزرگ آمریکا را در نوردد، جنبش ضدوال استریت یا جنبش ۹۹ درصدی است. این جنبش هوارداران زیادی در اقشار گوناگون مردم و در سطح اندیشمندان به خصوص متفکران رهیافت تفکر انتقادی دارد. اما جنبش ضد وال استریت چگونه شکل گرفت؟
سقوط بازار مسکن همراه با فرو‌پاشی بانک‌ها در آمریکا و اروپا در سال های۲۰۰۸-۲۰۰۷ باعث شد که اعتماد مصرف‌کنندگان به بازار و دسترسی به اعتبار به سطوحی بی‌سابقه کاهش یابد.
چندین عامل باعث آن شده‌اند که بحران اعتباری سال ۲۰۰۸ تا این اندازه شدید باشد. پیش از همه، گستره متنوعی از دارایی‌‌های مختلف دوره‌ای بسیار طولانی از رونق را به خود دیدند و این به بروز حباب انجامید. ثانیاً این بحران با ابزار‌های مالی بی‌شماری سر و کار داشت که نسبتا جدید بودند و یا ارزش‌گذاری‌شان کار ساده‌ای نبود. اوراق بها‌داری همچون تعهد‌های وثیقه‌‌دار ، ابزار‌های سرمایه‌گذاری در قلب بحران سال ۲۰۰۸ قرار داشتند. سر‌گردانی فعالان بازار درباره ارزش واقعی این اوراق بها‌دار به عدم اطمینان آن‌ها در قبال میزان خسارت شرکت‌های مالی انجامید.
بحران کنونی که آمریکا با آن مواجه است، منجر به حیات یافتن جنبش اجتماعی موسوم به جنبش ضد وال استریت شده است.
در مورد چرایی وقوع و زمینه های پیدایش جنبش ضد وال استریت، عوامل متعددی وجود دارد. در زیر سه عامل اصلی پیدایش جنبش ضد وال استریت که محققان و صاحبنظران به آن اشاره داشته اند، ارائه شده است. (لطفیان، ۱۳۹۰)
۳-۵-۹-۱. استمرار بحران اقتصادی آمریکا
یکی از مهم‌ترین زمینه‌های پیدایش جنبش اشغال وال استریت، استمرار بحران اقتصادی آمریکا و مشکلات ناشی از آن و به‌ویژه معضل بیکاری گسترده می باشد. بحران اقتصادی عملا از سال ۲۰۰۸ و در اثر عدم بازپرداخت وام‌های بانکی آغاز شد و به سرعت به دیگر نهادهای مالی آمریکا و سپس به تمام بازارهای مالی در آسیا و اروپا تسری یافت. بدهکاران و وام گیرندگان – مخصوصا وام های با پشتوانه رهنی- به دلیل کاهش قیمت دارایی هایشان (ساختمان) قادر به بازپرداخت وام خود نبودند. لذا از بازپرداخت اقساط خود سر باز زده و در نتیجه بانک نیز منازل و ساختمان‌ها را تصرف کرد. در پی این امر، بانک‌ها با کمبود نقدینگی مواجه شدند.
این امر سبب سلب اعتماد مردم از سیستم بانکی شد و به تشدید نابرابری ها انجامید. دولت آمریکا برای کنترل این بحران، مجبور شد صدها میلیارد دلار در اختیار نهادهای مالی بگذارد تا خود را از ورشکستگی نجات دهند. به‌رغم این کمک های کلان به نهادها و موسساتی که جزء گروه یک درصدی و ثروتمندان بودند، نتوانستند جلوی بحران و کاهش اعتبار خود را بگیرند. از طرفی، این موضوع مورد خوشایند مالیات دهندگان آمریکایی نبود؛ زیرا آنها بار سنگین بدهی و مالیات های کلان را به دوش می کشیدند ولی موسسات و شرکت ها به راحتی کمک های کلان دریافت می کردند. بنابراین، به‌‌رغم شعارهای انتخاباتی، دولت در عمل نتوانست به شکلی مطلوب بحران را مهار کند و تبعات آن باعث شد که در سال ۲۰۱۱، آمریکا با بحران جدید بدهی‌های دولتی و کسری بودجه مواجه شود و دیگر میزان تولید ناخالص داخلی جوابگوی استقراض و بدهی های دولتی نباشد.
به دنبال این بحران و افزایش بدهی ها و کسری بودجه، دولت آمریکا برای جبران مشکلات مالی خود مجبور به اعمال محدودیت‌های اقتصادی نظیر کاهش هزینه های دولتی و افزایش مالیات (که در عمل قشر ضعیف و متوسط جامعه باید تاوان آن را پرداخت می کردند) شد که بر بخش قابل توجهی از جامعه فشار آورد و آنها را با مشکلاتی نظیر از دست دادن کار و یا کاهش درآمد روبرو ساخت. از طرف دیگر، طرح‌های حمایتی دولت بیشتر در جهت حمایت از بانک‌ها و موسسات مالی بوده است. شواهد نشان می دهند که ارتباط بسیار معنادار میان نابرابری درآمدی و بحران‌های اقتصادی وجود دارد. همزمانی رخداد این دو عدم تعادل، این واقعیت را مستند می سازد که نابرابری شدید درآمدی می تواند عامل بی ثباتی کل اقتصاد گردد. در اوج بحران بورس ۱۹۲۹، سهم درآمدی دهک بالای درآمدی در آمریکا، ۴۹.۳ درصد بود که این رقم در بحران سال ۲۰۰۸ به ۴۹.۷ درصد رسیده بود.
سهم درآمدی این گروه در سال ۱۹۸۰، ۳۴.۶ درصد کل درآمدها بوده است. روی هم رفته، مهمترین دلایل وقوع بحران مالی را می توان اینگونه جمع بندی نمود: اقتصاد بازار آزاد یا نظام سرمایه داری، مداخله دولت در اقتصاد، سوء مدیریت اقتصادی دولت بوش، هزینه جنگ های عراق و هزینه های امنیتی مبارزه با تروریسم در جهان پس از ۱۱ سپتامبر که بدنبال خود، پیامدهایی مانند: سقوط ارزش شدید ارزش سهام، کاهش نرخ رشد اقتصادی، گسترش بیکاری، کاهش ذخایر ارزی و … را برای اقتصاد آمریکا به همراه داشت. همچنین، در خارج از امریکا یک تصور آرمانی نسبت به این کشور و وضعیت اقتصادی آن وجود دارد که در پی این بحران، خدشه دار شده و اعتبار آن از دست رفت. در نتیجه، مجموعه این عوامل منجر به گسست و اختلاف بیشتر مردمی که سه سال وعده‌های بی‌ثمر دولت اوباما را مبنی بر مهار بحران اقتصادی شنیده بودند، شد و دیگر قابل تحمل نبود و لذا، این آتش تبعیض و فشار اقتصادی فوران نمود. (محمدی،۱۳۹۰)
۳-۵-۹-۲. تشدید شکاف‌های اجتماعی و نابرابری طبقاتی
یکی دیگر از زمینه‌های شکل‌گیری جنبش ضد وال استریت، شکاف‌های اجتماعی فروخفته و در حال گسترش در آمریکا است. شکاف‌ها و نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی ای که در دهه‌ های اخیر گسترده‌تر شده و نارضایتی های گسترده‌ای را نیز در قشر وسیعی از جامعه آمریکا فراهم کرده است.
شکاف اجتماعی و نابرابری طبقاتی اگرچه همیشه در اقتصاد سرمایه داری وجود داشته و خواهد داشت، اما به واسطه بحران های مالی این امر در ایالات متحده تشدید شد و شعار ۹۹ درصد در این راستا مطرح گردید.
معترضان خود را اکثریتی ۹۹ درصد از طبقه ضعیف می‌دانند که توسط یک درصد سرمایه دار استثمار می شوند آنان به واقع با اختیارات وسیع دولتمردان و مدیران و سرمایه داران جامعه خود اعتراض دارند چرا که معتقدند این گروه، با تسلط بر منابع و امکانات کشور توانسته اند سیطره فئودالی شده ای را در کل جامعه بیفکنند و راه هرگونه پیشرفت برای عموم مردم را به طرق مختلف قانونی ببندند و تنها درصد کمی از مردم آمریکا، امکان بهره‌برداری از امکانات و ثروت این کشور را دارند. ( بی فریمن، ۲۰۱۲)
گسترش شکاف‌های اجتماعی در جامعه آمریکا همواره از جمله مسائلی قلمداد می‌شود که باعث نگرانی کارشناسان آمریکایی بوده است. یک درصدی ها که در سال ۱۹۸۰، ۱۰ درصد کل درآمدها را به‌خود اختصاص می دادند، در سال ۲۰۰۸، ۲۱ درصد این درآمدها را در اختیار داشتند. متوسط درآمد این گروه که در سال ۱۹۷۰، ۳۴۶۶۰۰ دلار بود، در سال ۲۰۰۷ به ۱.۳ میلیون دلار رسیده است. یک درصدی ها، ۵۰ درصد کل سهام و اوراق بهادار در آمریکا را به خود اختصاص می دهند. این امر باعث بروز شکاف های اجتماعی و افزایش بدبینی و بی اعتمادی مردم آمریکا نسبت به دولت‌شان شده است. (گوهری مقدم،۱۳۹۰)
۳-۵-۹-۳. نقش کارکردی وسایل نوین ارتباط جمعی در شکل‌گیری اعتراض
از دیگر مسائلی که به بروز جنبش اشغال وال استریت کمک کرده است، جهانی شدن پدیده اعتراض در کشورهای گوناگون توسط وسایل نوین ارتباطی است که اوج آن، در کشورهای عربی منطقه خاورمیانه به وقوع پیوست. شباهت‌هایی زیادی میان جنبش وال‌استریت و بیداری اسلامی وجود دارد.
هر دو جنبش برای بیان اعتراضات خود از نهادهای مشترک همچون تجمع در میدان و چادرزدن در آنجا و شعارنویسی‌های مشابه استفاده کردند. چنین امری تنها به کمک ارتباطات گسترده جهانی محقق شده است. مانند جنبش‌های دیگر در سراسر جهان، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نیز نقش قابل توجهی در آغاز و گسترش جنبش اشغال وال استریت داشته است. با این حال، تحولی که در رفتارهای اعضای جنبش اشغال وال استریت دیده می‌شود، این است که آنها برای مقابله با محدودیت‌های ایجاد شده توسط دولت آمریکا در شبکه‌های اجتماعی معروفی همچون فیس‌بوک و توئیتر، از شبکه‌های فرعی برای ارسال پیام‌های خود استفاده می‌کنند که کمتر قابل پیگیری است. البته این شباهت ها صرفا به معنای متاثر بودن جنبش در روش ظهور و تداوم آن و پیگیری مطالبات است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...