‌بنابرین‏ استرلین مدلی از جامعه ارائه می‌دهد که در آن تغییر جمعیتی و تغییر اقتصادی رابطه ای دو سویه دارند. تغییر اقتصادی موجب تغییر جمعیتی و تغییر جمعیتی به نوبه خود موجب تغییر اقتصادی می شود که این مدل، نوعی یکسو نگری ‌در مورد طبقه متوسط دارد. به طوری که وضعیت افراد پایین نردبان اقتصادی که محرومیت نسبی ‌در مورد آن ها کاربردی ندارد ، مشخص نیست . محرومیت نسبی بدان علت برای آن ها بی معنی است که این طبقه تا کنون دارایی کمی داشته اند . میل[۱۹] (۱۸۴۸) در این مورد معتقد است که استرلین از اهمیت طبقه اجتماعی ، به عنوان عمل مستقل در رفتار جمعیتی ، غفلت ورزیده است . فرضیه استرلین مستقیماً قابل تحقیق است اما فقدان حمایت تجربی از آن ممکن است مربوط ‌به این حقیقت باشد که یک سنگ بنایی برای یک تئوری است تا یک ساختمان تئوری . ایده چرخه بازخورد جمعیتی که محور تفکر استرلین است ضروری بوده و او تأکید می‌کند که اندازه کوهولت نسبی ، عاملی است که ممکن است در بعضی از انواع تغییرات اجتماعی اثر بگذارد . این که چرخه ها بتوانند نوسانات باروری را تبیین کنند معلوم و مشخص نیست .(ویکز،۸۳:۱۹۹۲).

 

نظریه انسلی کول[۲۰] : کول از نظریه پردازان جمعیتی است که سه شرط اولیه را برای کاهش باروری لازم می‌داند :

 

    • قبول و انتخاب عقلانی به عنوان یک عنصر متغیر در کاهش باروری

 

    • درک امتیازات کاهش باروری

 

  • کسب آگاهی و مهارت در استفاده از وسایل و تکنیک های باروری.

شرط اول و دوم ، در ارتباط با شیوه ای است که فرد زندگی را درک می‌کند . در ابتدا گمان بر این بود که انتقال جمعیت ، به علت توسعه اقتصادی و اجتماعی است و عامل فرهنگ در نظریه سنتی انتقال جمعیت مطرح نبود . با مطالعات متعددی که در کشورها تحت عنوان بازنگری نظریه انتقال جمعیت صورت گرفت مسلم شد که ارزش ها و هنجارهای فرهنگی سهم بسزایی در انتقال جمعیت در کشورها دارند . فرهنگ می‌تواند به عنوان عامل تعیین کننده و هدایت کننده انتقال جمعیت محسوب شود. در نتیجه برنامه های تنظیم خانواده زمانی موفق است که بر موانع فرهنگی غالب شود . گذار دموگرافیک، مدلی کلی لست که تکامل سطح باروری و مرگ و میر را در طول زمان نشان می‌دهد و بر اساس این مدل روابطی به شرح ذیل می‌تواند استخراج شود:

 

    • شهری شدن به تغییرات ساختار خانواده منجر می شود که نهایتاًً کاهش بعد خانواده و تبدیل آن به خانواده هسته ای را در پی دارد .

 

    • شهری شدن ، زنان را به کار در بیرون از منزل فرا می‌خواند و این شدیداًً بر فرزند آوری آنان تأثیر می‌گذارد .

 

  • مهاجرت رابطه ای مستقیم با فرصت‌های شغلی را دارد و فرصت های شغلی عمدتاًً با صنعتی شدن همراه است که نشانه توسعه اقتصادی و اجتماعی است ( زندی مهر، ۳۰:۱۳۷۹) .

با توجه به اینکه فرزندآوری به عنوان متغییر وابسته با تئوری‌های متعددی ذکر شد الزامامتغییرهای مستقلی نیز مورد توجه هستند که پیرامون آن ها تئوری پردازی شده است . زیرا برخی از متغییرها قاعدتا ممکن است اثرگذاری بیشتری بر متغییر وابسته داشته باشند و این متغییرها شامل دینداری ، مشارکت اجتماعی ، تقدیرگرایی، جامعه پذیری جنسیتی و… لذا در این قسمت به تئوری‌های مرتبط با متغییرها ی مستقل در حد نیاز اشاره می شود .

 

مذهب و باروری:

 

دین و مذهب از نظر بسیاری از جامعه شناسان در پدیده فرزندآوری نقش اساسی بازی می‌کند . زیرا بسیاری از کشورهای جهان سوم با توجه به انفجار جمعیت به سختی توان کنترل جمعیت را داشتند و نقش علمای ادیان در هر کشوری به فراخور مهم ارزیابی می شد و این پدیده جمعیت شناسان را نیز به خود مشغول داشته است . هر چند برخی از اندیشمندان متغییر دینداری را به عنوان عامل متاثر از متغییرهای دیگر لحاظ می‌کنند اما در اینجا توجه به ارتباط دین با گرایش به فرزندآوری ضرورت می‌یابد .

 

دیویس و بلیک[۲۱] (۱۹۵۶) و فریدمن[۲۲] (۱۹۶۷) عوامل تعیین کننده وسیعی در زمینه باروری مطرح کرده‌اند . بر اساس چهار چوب ارائه شده توسط دیویس و بلیک ، باروری در وهله اول از متغیرهای بینابینی (سن در اولین ازدواج، استفاده از وسایل جلوگیری از حامگی، میزان‌های مرگ و میر جنینی ) متاثر می شود و چنین فرض می شود که فاکتورهای محیطی ، اقتصادی – اجتماعی و ساختاری از طریق این متغیرها بر باروری تاثیر می‌گذارند (لوکاس و میر[۲۳]،۱۱۶:۱۳۸۱) . مذهب فاکتوری است که در محدوده تعیین کننده هایی قرار می‌گیرد که به عنوان ساختار اقتصادی – اجتماعی شناخته می شود . وابستگی های مذهبی از طریق هنجارهای مرتبط به اندازه خانواده ، تعداد فرزندان ، سن ازدواج و هنجارهایی که ‌در مورد متغیرهای بینابینی وجود دارد عمل می‌کند و تاثیر می‌گذارند ( چمی[۲۴]،۳:۱۹۸۱) .

 

‌در مورد چگونگی تعیین مذهب و تفاوت‌های باروری سه فرضیه که شامل ویژگی ها و خصایص مهم ، الهیات ویژه شده و فرضیه موقعیت گروه اقلیت ( لوکاس و میر ،۱۱۸:۱۳۸۱) مطرح می­ شود .

 

فرضیه ویژگی ها و خصایص، اختلاف الگوهای باروری را بر اساس تفاوتهایی که در ترکیب اقتصادی و اجتماعی جماعت اکثریت و اقلیت وجود دارد تبیین می‌کند . این فرضیه تفاوت های باروری را ناشی از تفاوت هایی می‌داند که در ویژگی ها و خصایص اقتصادی و اجتماعی ، با گرایش مذهبی مختلف نهفته است . بر این اساس مذهب بالذات تاثیر گذار نمی باشد بلکه این ویژگی ها و خصایص اقتصادی و اجتماعی ‌گروه‌های مذهبی است که بر باروری تاثیر می‌گذارد( بونگارت و بورو جیت[۲۵] ۴۱۱:۲۰۰۵٫ به نقل از چمی، ۱۹۷۷) .

 

فرضیه ویژگی ها و خصایص تاثیر مذهب بر باروری را یک تاثیر کاذب و دروغین می‌داند و باروری بالای ‌گروه‌های مذهبی به وسیله مشخصه‌ های اقتصادی و اجتماعی مصاحبه می شود . با این وجود کنترل متغیرهایی همچون آموزش ، درآمد، شغل، محل زندگی و …. می‌تواند نقش واقعی مذهب را آشکار کند . گلدشایدر بیان می‌کند که تاثیر تفاوت‌های مذهبی در باروری با وجود اینکه گروه ها از لحاظ متغیرهای اقتصادی و اجتماعی مشابه همدیگر هستند ناپدید نخواهد شد ( مک کویلان [۲۶].۲۰۰۶ ) .

 

پترسون چنین توصیف می‌کند که فرایند مدرنیزاسیون همواره با رشد مناطق شهری و طبقات اجتماعی در شهرها نمود پیدا می‌کند . از عوامل و نتایج دیگری که در این فرایند چهره می‌شوند می توان به سکولاریزه یا دنیوی شدن دین اشاره کرد . با دنیوی شدن دین تفاوت‌های مذهبی به اندازه بسیار زیادی به هم شبیه می‌شوند و بر این اساس تاثیرات مذهب بر باروری در غرب که مدرنیزاسیون رشد زیادی داشته نزدیک به صفر شده است . اما ‌در مورد تاثیرات مذهب بر باروری آنچه به نظر می‌رسد این واقعیت است که اعضاء هر فرقه و گروه در جایگاه ویژه ای از ساختار اجتماعی متمرکز می‌شوند که بر اساس شغل ، تحصیل ، درآمد یا هر شاخص دیگری معرفی می‌شوند ( پترسون[۲۷]، ۳۸:۱۹۶۹٫ به نقل از چمی ۱۴:۱۹۸۱) . ‌بنابرین‏ با این مسئله که باروری به عنوان یک رفتار ویژه بر اساس هنجارها و ارزش‌های خرده گروه اظهار می شود مخالفت می‌کند (بین و مارکو ۱۹۴:۱۹۷۸) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...