hazārag ī Ušēdar [hcˀlk’ y ˀwšytl]
hazārag ī Ušēdarān [hcˀlk’ y ˀwšytlˀn]
(تنجیم)
هزارۀ اوشیدر، هزارۀ اوشیدران: هزارۀ دلو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: اوشیدر اولین فرزند نازادۀ زردشت است که در آغاز هزارۀ دلو زاده خواهد شد و تا پایان آن هزاره حکمرانی خواهد کرد؛ به همین، خاطر، نام دیگر هزارۀ دلو، هزارۀ اوشیدر است.
ریشه شناسی: (برای بررسی ریشه شناختی جزء اول این ترکیب رک. hazārag). واژۀ Ušēdar وام گرفته از واژۀ اوستایی Uxšiiat̰.ərəta- می‌باشد که مرکب است ازUxšiiat̰- از ریشۀ vaxš- «رشد کردن، افزودن» و ərəta- «عدل، داد» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۳۴۹-۳۵۰) که رویهم رفته به معنی «داد-گستر» است؛ اوستایی: Uxšiiat̰-ərəta- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۳۸۴)؛ فارسی میانه: Hūšēdar [hwšytl], Hušēdarān [hwšytlˀn] (بهار، ۱۳۴۵: ۷۲)؛ Hušētar [hwšytl] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۰۴)؛ پازند: Hušēδar (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۰۴)؛ فارسی نو: هزارۀ هوشیدر.
مقاله - پروژه

 

    • §§

 

hazārag ī Ušēdarmāh [hcˀlk’ y ˀwšytlmˀh]
hazārag ī Ušēsarmāh [hcˀlk’ y ˀwšyslmˀh]
(تنجیم)
هزارۀ اوشیدرماه: هزارۀ ماهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: اوشیدرماه، دومین فرزند نازادۀ زردشت است که در آغاز هزارۀ ماهی زاده خواهد شد و تا پایان آن هزاره حکمرانی خواهد کرد؛ به همین خاطر، نام دیگر هزارۀ ماهی، هزارۀ اوشیدرماه است. مطابق بندهشن (۳۳: ۳۸)، نام دیگر این هزارۀ hazārag ī Ušēsarmāh است.
ریشه شناسی: (برای بررسی ریشه شناختی جزء اول این ترکیب رک. hazārag). واژۀ Ušēdarmāh وام گرفته از واژۀ اوستایی Uxšiiat̰.nəmah- می‌باشد که مرکب است ازUxšiiat̰- از ریشۀ vaxš- «رشد کردن، افزودن» و nəmah- «نماز، ستایش» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۰۶۹) که رویهم رفته به معنی «نماز-گستر» است؛ اوستایی: Uxšiiat̰-nəmah- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۳۸۴)؛ فارسی میانه: Hušētarmāh [hwšytlmˀh] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۰۴)؛ Hušēdarmāh, Hōšīdarmāh (بهار، ۱۳۴۵: ۷۳)؛ پازند: Hušēδarmāh (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۰۴)؛ فارسی نو: هزارۀ هوشیدرماه.

 

    • §§

 

Hōšag [hwšk’ | M hwšg | N xōša]
(اسامی بروج)
* خوشه: ششمین برج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «سنبله»، به لاتین «Virgo»، و نشانۀ اختصاری آن «♍» می‌باشد. ستارۀ شاخص این برج فلکی، Spica است که معادل لاتین آن و به معنی «کاکل ذرت و گندم» است. این برج فلکی، به صورت دختری تصور شده است که در طول دایرهالبروج قرار گرفته و در یک دستش خوشۀ گندم یا کاکل ذرتی است. صورت فلکی خوشه، برج ششم از دایرهالبروج است و مابین اسد (شیر) و میزان (ترازو) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه شهریور است.
ریشه شناسی: این واژه مرکب است ازhōš «خوش» + پسوند اسم ساز –ag «ـه»؛ سانسکریت: ṡūkaka- از ṡūka- «کاکل حبوبات» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۰۸۵)؛ فارسی میانه: hōšak [hwšky] «کاکل ذرت» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۰۱)؛ xōšag (بهار، ۱۳۴۵: ۷۱)؛ hōšag [hwšk’] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۹۰)؛ فارسی میانه ترفانی: hōšag [hwšg] (بویس، ۱۹۷۷: ۴۹؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۹۰؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۹۴)؛ فارسی نو: خوشه؛ انگلیسی: Spica «کاکل ذرت» از لاتین؛ معادل انگلیسی: Virgo ؛ معادل عربی: سنبله.

 

    • §§

 

Husraw [Paz. husru]
(منازل قمر)
* هوسرو: خانه پانزدهم ماه. از ۶ درجه و ۴۰ دقیقه از میزان تا ۲۰ درجه میزان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسامد و خوانش: این واژه بعنوان منزل قمری تنها یک بار در بندهشن آمده است. املای آن در نسخ مختلف به شرح زیر است: در K20 با املای پازند (husuru)، و در سایر نسخ با املای پازند (husru) آمده است (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۶پ۴۴). خوانش پاکزاد (۲۰۰۵: ۳۶) به صورت Husraw است که در لغتنامۀ پهلوی مکنزی (۱۹۷۱: ۴۵) به معنی «معروف، خوش نام» آمده است. بهار (۱۳۷۵: ۵۹)، بهزادی (۱۳۶۸: ۵)، نیز همچون پاکزاد بدون اینکه وارد بحث پیرامون معنای این واژه شود، همین خوانش را دارند. یوستی (۱۸۶۸: ۱۲۷) و انکلساریا (۱۹۵۶: ۳۱)، این واژه را به صورت husru خوانده‌اند. در این میان تنها یوستی (۱۸۶۸: ۱۲۷) است که این واژه را به معنای «خسرو» گرفته است. سایر پژوهشگران، از اظهار نظر در مورد ریشه شناسی این واژه چشم پوشی کرده اند. به هر حال، واژه پهلوی husraw به معنی «خوش نام» دارای املای پازندِ xusrūb (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۰۳-۱۰۴) است، که با املای پازند این منزل قمر (husru) تفاوت دارد؛ در نتیجه، معنای این منزل قمری نمی‌تواند «خوش نام» باشد.
توضیحات: این منزل قمری معادل با پانزدهمین منزل قمر در عربی یعنی «غفر» است که شامل ستارگان (λ و κ و τ سنبله) می‌شود (بهار، ۱۳۷۵: ۵۹). نام این منزل قمری در هندی Svātí به معنی «خدا، صاحب» است و به ستارۀ Arcturus یا «سماک رامح» اشاره دارد (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۲۸۳).

 

    • §§

 

J
ǰastan, jah- [ystn’, yh- | Paz. jah-, jastan | Av. vah-]
(تنجیم)
* ساکن شدنِ (سیارات در بروج دوازده‌گانه)، جای گرفتن، بودن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن برای نشان دادن مکان و موضع سیارات درون برجها، از فعل ǰastan و andar ǰastan استفاده شده است. واژۀ ǰastan یک واژۀ نجومی به معنی «اقامت کردن، ساکن شدن» و «جای گرفتنِ سیارات در یک برج خاص» است. برای نمونه در بندهشن (۵الف: ۲) آمده است: (Tarāzūg Kēwān andar ǰast) که معنی آن چنین است: «[سیارۀ] کیوان در [برجِ] ترازو جای گرفت». از آنجا که در تنجیم، مکان کواکب در برجهای دوازده‌گانه سرنوشت جهان و جهانیان را رقم می‌زند، واژۀ ǰahišn که لفظاً به معنی «جایگیری و استقرار کواکب» است، عملاً مترادف با «زایچه» و به معنی «طالع، بخت، تقدیر، و سرنوشت» بکار رفته است. به همین ترتیب، ترکیب J̌ahišn-ayār نیز به معنی «بخت یار» آمده است.
ریشه شناسی: واژۀ ǰahišn مرکب است از: بن مضارع jah- «جای گرفتن، مستقر شدن» (سانسکریت: vas-)+ پسوند اسم معنی ساز ~išn (ـش): هندوایرانی آغازین: از ریشه *Huas- «ساکن شدن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۲۳)؛ سانسکریت: vas- «ماندن، بودن، مستقر شدن، ساکن شدن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۳۲)؛ اوستایی: vah- «ساکن شدن، مسکن گزیدن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۶۰؛ کلنز، ۱۹۹۵: ۵۳)؛ فارسی میانه: jastan [jstn’] «جستن، قرار گرفتن، بودن»، andar jast «داخل شد» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۶۷-۳۶۸)؛ jastan, jah- [ystn’, yh-] «روی دادن، پدیدار شدن، قرار گرفتن» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۴۶)؛ jahišn [yhyšn’] «اقبال، بخت» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۴۶)؛ jastan, jah- [ystn’, yh-] «جستن؛ (مجازاً) رخ دادن، پدیدار شدن» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۰۷)؛ پازند: jastan, jah- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۰۷)؛ فارسی نو: جَستن؛ انگلیسی: was «بود» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۹۳۲)؛ معادل عربی: وضع، سکن.
ترکیبات:
andar ǰast «مستقر شد، ساکن شد».

 

  • §§
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...