اکثر تحلیل‌گران، سازمان‌ها را ساختاری اجتماعی دست‌ساخت افراد که ابزار تحقق هدف‌های خاص با تشریک‌مساعی و همکاری آنان است تلقی می‌کنند. بر اساس این مفهوم کلیه سازمان‌ها مشکلات مشترکی دارند، همگی باید هدف‌های خود را تعریف یا دوباره تعریف کنند، تمام آنها باید اعضای خود را تشویق به ارائه خدمات نمایند، همه باید تشریک‌مساعی کارکنان را کنترل و هماهنگ سازند، منابع موردنیاز آنها باید از محیط دریافت گردد و کالا یا خدمات آنان به محیط عرضه شود، اعضای هر یک از آنها باید انتخاب گردند، آموزش بینند و جایگزین شوند، باید نوعی امکانات سازش و پذیرش به‌وجود آورند (اسکات، ۱۳۸۰، ۲۲).
ریچاردهال سازمان را به‌صورت زیر تعریف می‌کند: “سازمان مجموعه‌ای از مرزهای نسبتاً شناخته‌شده یک نظام مشخص سلسله‌مراتب اختیارات، سیستم‌های ارتباطی و سیستم هماهنگ‌کننده اعضاست. این مجموعه به‌صورتی مستمر در یک محیط وجود دارد و سرگرم فعالیت‌هایی است که معمولاً در مورد یک دسته یا سلسله‌ای از هدف‌هاست. این فعالیت‌ها برای اعضای سازمان، خود سازمان و جامعه ره‌آوردهایی دارد (هال، ۱۳۷۶، ۵۳).
پایان نامه - مقاله - پروژه
ریچارد دفت نیز در کتاب خود با عنوان “مبانی تئوری و طراحی سازمان” چهار ویژگی را در تعریف سازمان در نظر می‌گیرد. این چهار ویژگی تعریف کننده سازمان عبارتند از (دفت، ۱۳۷۸، ۱۵):

 

    1. یک نهاد اجتماعی است،

 

    1. که مبتنی بر هدف می‌باشد،

 

    1. ساختار آن به‌صورتی آگاهانه طرح‌ریزی شده است و دارای سیستم‌های فعال و هماهنگ است، و

 

    1. با محیط خارجی ارتباط دارد.

 

از دهه ۱۹۴۰ که موضوع سازمان شروع به رسمیت کرده دانشمندان مختلف از زوایای مختلف به این موضوع‌ نگاه کرده و انواع سازمان‌ها را دسته‌بندی کرده‌اند. بسیاری از این نگرش‌ها به لحاظ تاریخی ریشه در تئوری‌ها و مسایلی دارند که سال‌ها پیش توسط پژوهش‌گران علم مدیریت و جامعه شناسی مطرح شده بود.
در ابتدا فردریک تیلور بود که مدعی شد به‌هنگام تصمیم‌گیری درباره سازمان و طرح مشاغل باید به‌صورتی دقیق و با روش‌های علمی درباره شرایط اوضاع و موقعیت‌های افراد مطالعه کرد. اصول اداری (مدیریت) بیشتر بر کل سازمان متمرکز است و بر پایه ژرف‌نگری مجریان امور و کارشناسان این رشته قرار دارد. برای مثال هنری فایول چهارده اصل مدیریت پیشنهاد کرد، مثل “هر زیردستی باید دستورات خود را تنها از یک سرپرست یا مقام ارشد دریافت کند” (وحد فرماندهی) و “فعالیت‌های مشابه در سازمان باید در یک گروه و زیر نظر یک مدیر انجام شود” (وحدت رهبری). مدیریت علمی و اصول اداری مبتنی بر “سیستم‌های بسته” بودند، در آنها به پدیده عدم‌اطمنیان و تغییرات سریعی که شرکت‌ها شاهد آن هستند توجه نمی‌شد (دفت، ۱۳۷۸، ۲۵).
علاوه بر تئوری کلاسیک مدیریت، روش‌های دیگری هم به‌وسیله دانشگاهیان ارائه شد. تحقیقات هاتورن نشان داد که رفتار مثبت با کارکنان موجب افزایش انگیزش و بازدهی می‌شود و آن سنگ بنای کار برای فعالیت‌های بعدی را از نظر رهبری ایجاد انگیزش و مدیریت منابع انسانی می‌گذارد. کارهایی که جامعه‌شناسان درباره دیوان‌سالاری کرده‌اند با ماکس وبر شروع شد که آثار او در دو دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ منتشر گردید و بیشتر درباره دیوان‌سالاری بود. پس از آن سازمان‌ها را سیستم‌های عقلایی پنداشتند که می‌توانستند مسایل را حل کنند و تصمیم‌گیری نمایند.
مدیریت علمی، اصول اداری و روش‌های دیوان‌سالاری در سازمان‌دهی توانستند راه خود را در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به خوبی بگشایند.
در دهه ۱۹۸۰ فرهنگ‌های جدیدی بر شرکت‌ها حاکم شد. آنها به نیروی کار اندک، انعطاف‌پذیری، دادن پاسخ سریع به مشتری، کارکنانی با انگیزش بالا، رسیدگی و توجه‌کردن به مشتریان و به محصولاتی با کیفیت بالا ارج می‌نهادند. لذا برای حل مسایل کنونی نمی‌توان از سازمان‌های قدیمی استفاده کرد (دفت، ۱۳۷۸، ۲۶).
الگوی سازمانی پست‌مدرن (پسانوگرایی)
عوامل محیطی در زمان کنونی به سرعت در حال تغییر و تحول‌اند، رقابت در سطح جهان مطرح است، نیروی کار ناهمگون می‌باشد، مسایل اختلاقی به شدت مطرح‌اند، تکنولوژی و سیستم‌های ارتباطی به سرعت پیشرفت می‌کنند، مدیریت به جای اینکه درباره بهره‌وری و گاهی استثمار کارکنان بیندیشد در اندیشه عوامل زیست‌محیطی است و می‌خواهد به روش طبیعی عمل نماید که در این میان انتظارات کارکنان تغییر یافته و درصدد رشد شخصی و حرفه‌ای خود بر آمده‌اند و چون گذشته به فکر سود و پول نیستند، بلکه برای فرصت‌های حاصل در سازمان جهت رشد شخصی اهمیت قائل‌اند. در چنین شرایطی است که سازمان‌ها باید واکنش‌های متفاوتی نسیت به افراد و عوامل محیط از خود نشان دهند. در سازمان‌ها در واکنش نسبت به تغییراتی که در جامعه رخ می‌دهد تغییرات عمده‌ای در حال رخ دادن است. سازمان‌ها از وضعیت نوین یا مدرن به سوی الگوی سازمانی پسانوگرایی یا پست‌مدرن پیش می‌روند (دفت، ۱۳۷۸، ۲۷).
جدول ۴- مقایسه الگوی سازمانی نوگرا با پسانوگرا (مدرن با پست‌مدرن)

 

نوگرا (مدرن) متغییرهای محتوایی پسانوگرا (پست‌مدرن)
باثبات محیط متشنج
پول، ساختمان، ماشین‌آلات شکل سرمایه اطلاعات
تکراری تکنولوژی غیرتکراری
بزرگ اندازه کوچک یا متوسط
رشد کارایی هدف‌ها یادگیری اثربخش
موجودیت کارکنان یک امر قطعی تلقی می‌شود فرهنگ
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...