• گلجانی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود در سال ۱۳۸۷ با بهره گرفتن از روش ENFA به شناسایی لکه های زیستگاهی تابستانه وپائیزه وکریدورهایمهاجرتی برایگوسفند وحشی در مجموعه ی حفاظتی جاجرود (پارک ملی خجیر وسرخه حصار و منطقه حفاظت شده جاجرود) پرداخته است.

دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • زارعی در سال ۱۳۸۷ به منظور ارزیابی زیستگاه جبیر(Gazella bennetti) با بهره گیری از روش HEP و مورد توجه قرار دادن ۴ متغیر (تعداد منابع آب، پوشش گیاهی، وجودگیاه تاغ و وسعت تپه ماهورها) در دو بخش پارک ملی توران به این نتیجه دست یافت که بخش شماره ۱ با داشتن نمایه مطلوب ۰/۸۷ و تعداد واحد های زیستگاهی۳۶۵۴۰ بهترین ومطلوب ترین زیستگاه برای جبیر محسوب می شود و بخش۲ با داشتن نمایه مطلوب۰/۴۷ و تعداد واحدهای زیستگاهی /۴۱۶۵۴۲ شرایط نامطلوب تری را برای جبیر در منطقه فراهم می نمود.

 

  • مصطفوی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود به تهیه نقشه مطلوبیت زیستگاه های بهاره گونه کل و بز در پارک ملی لار با بهره گرفتن از تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی در سال ۱۳۸۸پرداخته است، وی نقاط حضور گونه را به عنوان متغیر وابسته و ۹ متغیر را به عنوان متغیرهای مستقل استفاده کرده است، که در پایان این تحقیق زیستگاه مطلوب برای گونه کل وبز در ارتفاعات بیش از ۳۰۴۰ متری از سطح دریا و در شیب های بالاتر از ۴۲% تعیین شد و مشخص شد که پوشش گیاهی نقش مهمی در مطلوبیت زیستگاه برای گونه مورد نظر داشته است.

 

  • قدیریان در سال ۱۳۸۸ در پژوهشی در جنگل های مانگروی ذخیره گاه زیستکره حرا به برآورد تراکم لانه ها و عوامل مؤثر بر لانه گزینی موش سیاه (Rattus rattus) پرداخت. تراکم لانه ها و عوامل موثر بر لانه گزینی این موش با انتخاب ۱۸ ترانسکت نواری مورد بررسی قرار گرفت. مطابق نتایج به دست آمده، تراکم لانه ها در ناحیه دلتائی ۱۳ لانه در هکتار، در ناحیه جزیره ای ۱۵ لانه در هکتار و برای ناحیه ساحلی ۲۵ لانه در هکتار تعیین شد. این بررسی اختلاف معنی داری در میانگین تراکم لانه ها میان ناحیه دلتائی و جزیره ای با ناحیه ساحلی نشان داد که استفاده بیشتر موش سیاه از ناحیه ساحلی برای لانه سازی را نشان می دهد. مطابق این بررسی تراکم لانه های موش سیاه همانند متغیر های رویشی درختان حرا از ناحیه دلتائی به جزیره ای و ساحلی افزایش می یابد. مقایسه میانگین متغیر های رویشی درختان لانه دار به شیوه آنالیز واریانس یک طرفه، اختلاف معنی داری در نواحی رویشگاهی نشان نداد. با وجود این معلوم شد، درختانی که برای لانه سازی انتخاب می شوند دارای متغیر های رویشی مشخصی هستند که به عنوان متغیرهای تاثیر گذار در انتخاب مکان لانه سازی توسط موش سیاه قابل معرفی هستند. این مطالعه نشان داد تراکم لانه های موش سیاه، مرتبط با ساختار رویشی جنگل های مانگرو در ذخیره گاه زیست کره حرا است و با افزایش متغیر های رویشی درختان، افزایش می یابد.

 

  • علی اکبری مشکله در سال ۱۳۸۸ در پایان نامه کارشناسی ارشد خود به بررسی قابلیت استفاده از روش شمارش گروه های سرگین و روش ترانسکت خطی در تعیین اندازه یک جمعیت محصور گوزن زرد ایرانی با اندازه مشخص در پناهگاه حیات وحش دشت ناز ساری پرداخت. اندازه جمعیت به روش ترانسکت های تمیز شده، محصول سرپا، روش سریع برآورد جمعیت و ترانسکت خطی با ۹۵% فاصله اطمینان به ترتیب ۶/۳۷±۸۷/۱۰، ۴۷/۴۱±۲۳/۱۰،۹۸/۳۷±۳۷/۹ و (۹۲-۳۶) ۵۸ برآورد گردید. با توجه به اندازه واقعی جمعیت، صحت تمامی روش های غیر مستقیم (با شدت نمونه گیری یکسان) مورد تأیید قرار گرفت. بالاترین دقت مربوط به روش محصول سرپا بود.

 

  • فلاح باقری و همکاران در۱۳۸۸به ارزیابی زیستگاه قوچ ومیش اصفهان (Ovis orientalis isfahanica) در پارک ملی کلاه قاضی با روش ENFAبا استفاده از نرم افزار Biomapper پرداختند. لایه های اطلاعاتی بکار برده شده بعنوان متغیرهای مؤثر بر حضور/ عدم حضور گونه شامل نقشه های جوامع گیاهی، پراکنش طعمه خواران این گونه شامل پلنگ و گرگ، تیپ های ژئومورفولوژیکی، جاده ها، چشمه ها بعنوان منابع آبی مورد استفاده، شیب و طبقات ارتفاعی بوده است. نقشه مطلوبیت زیستگاه بدست آمده نشان می دهد که زیستگاه مطلوب قوچ ومیش اصفهانی در این منطقه در ارتفاعات ۲۰۰۰ تا ۱۷۰۰ متر از سطح دریا، در شیب های ۴۰-۱۰%، در مناطق کوهستانی و تپه ماهورها و تا حدودی در جوامعی با گیاهان غالب چون Artemisia siberie و Stipa ssp. می باشد.

 

  • فراشی و همکاران مطلوبیت زیستگاه را برای کل و بز (Capra aegagrus) در پارک ملی کلاه قاضی با بهره گرفتن از روش ENFA در سال ۱۳۸۹ در پژوهش خود مدل سازی نمودند. براساس نتایج بدست آمده در این پژوهش، زیستگاه مطلوب کل و بز در این منطقه در ارتفاعات ۱۹۰۰ تا ۲۳۰۰ متر از سطح دریا در شیب بالای ۳۰% و عمدتاً در مناطق کوهستانی به خصوص مناطق صخره ای و تا حدودی نیز در جوامع گیاهی با گیاهان غالبی نظیر Convolus,Stipa,Eba و Ebenus می باشد.

 

  • امیدی در سال۱۳۸۹ در پژوهشی به مدل سازی مطلوبیت زیستگاه پلنگ ایرانیPanthera) (pardus saxicolor با روش تحلیل عاملی آشیان بوم شناختی (ENFA) در پارک ملی کلاه قاضی اصفهان پرداخت. طبق نتایج، زیستگاه مطلوب پلنگ ایرانی در این منطقه در ارتفاعات ۱۸۰۰ تا ۲۴۰۰ متر از سطح دریا ،در شیب های بالای ۷۰-۲۰% مناطق صخره ای و صعب العبور کوهستانی واقع شده است. از بین عوامل محیطی نیز، پراکنش کل و بز بیشترین تأثیر را در تعیین مطلوبیت زیستگاه پلنگ در این منطقه دارد.

 

  • گودرزی در سال ۱۳۸۹ در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد خود به ایجاد یک سیستم پ
    شتیبان تصمیم گیری مدیریتی برای انتقال گوزن زرد ایرانی به مناطق جدید در ایران پرداخته است. وی در این پژوهش نرخ رشد جمعیت همه ی ایستگاه های گوزن زرد را در ایران محاسبه نموده و عوامل مؤثر در موفقیت انتقال را شناسایی و مدل سازی نموده است. و بیان نموده که علی رغم کمبود داده های کمی در خصوص اکولوژی گوزن زرد ایرانی و زیستگاه آن، دانش کیفی بسیار با ارزشی نزد متخصصین و کسانی که بر روی این گونه کارهای تحقیقاتی و یا اجرایی انجام داده اند وجود دارد که می تواند عملکرد گزینه های مدیریتی را ارتقاء دهد. در نهایت مدل تهیه شده موفقیت برنامه انتقال ۱۱ ایستگاه را به درستی پیش بینی نموده است. و لذا این مدل قادر است برای شناسایی ایستگاه هایی که بالقوه قادرند پذیرای جمعیت گوزن زرد باشند مورد استفاده قرار گیرد.

 

 

 

۲-۳- منابع خارجی
ظرفیت برد

 

 

  •  

 

 

 

 

 

  •  

 

 

  • شاید بتوان گفت اولین اشخاصی که اصطلاح ظرفیت برد را در زمینه مدیریت حیات وحش بکار برده اند افرادی به نام Forbes و Overholts باشند که این اصطلاح را در کار پژوهشی خود تحت عنوان: برآورد ظرفیت برد گوزن درختچه زارهای پنسیلوانیا در سال ۱۹۳۱ بکار برده اند. آنها در آغاز عنوان کرده اند ظرفیت برد گوزن های جنگل در طی فصول مختلف سال متفاوت است. و حساس ترین فصل برای گوزنها زمستان است که از لحاظ غذایی گوزن ها با محدودیت رو به رو هستند. و این ظرفیت برد باید با خصوصیات غذایی همراه باشد.

 

 

 

  • Aldo Leopold (1933) را نیز می توان یکی از پیشگامان در زمینه ارائه ی اصطلاح ظرفیت برد دانست. وی در کتاب خود تحت عنوان (Game Management) که اولین کتاب در زمینه ی مدیریت حیات وحش است. ظرفیت برد را بعنوان حداکثر تراکم شکارهای وحشی ای که یک محدوده ی ویژه توانایی حمایت از آن را دارد تعریف نموده است. لئوپولد را در دنیا بعنوان پدر مدیریت حیات وحش می شناسند.

 

 

 

  • ارزانی (۱۹۹۴) ظرفیت برد کوتاه مدت و بلند مدت مراتع را در جنوب استرالیا برای گوسفند اهلی محاسبه نموده است. هدف از مدل کوتاه مدت تنظیم تعداد دام در سطح مرتع بوده است. با بهره گرفتن از این مدل می توان ظرفیت برد را بر حسب داده های تولید، میزان بهره برداری، نیاز دام و کیفیت و خوشخوراکی مرتع برآورد نمود. و در نهایت با تلفیق داده های به دست آمده از مدل کوتاه مدت، متوسط ظرفیت برد طولانی مدت برآورد شد.

 

 

 

  • Makoto Kashiwai (1995) در مقاله مروری خود به تاریخچه مفهوم ظرفیت برد بعنوان یک شاخص تولید اکوسیستم پرداخته است. وی در این مقاله به این نکته اشاره می کند که مفهوم ظرفیت برد در گذشته با پارامتر K در معادله منطقی رشد ترکیب می شده است. و یک بخش از معادله ی منطقی، را اصطلاح ظرفیت برد به خود اختصاص داده است.

 

 

 

  • Tony Parto (2001) در قالب مقاله مروری خود به بررسی روش های مدل سازی ظرفیت برد برای پارک های ملی پرداخته است. و چندین روش را برای این مدل سازی ها ارائه نموده است.

 

 

 

  • Beck و همکاران نیز در سال ۲۰۰۶ به برآورد ظرفیت برد اجباری تغذیه ای تابستانه با بهره گرفتن از احتمالات انتخاب زیستگاه پرداخته اند. در این پژوهش داده های مربوط به انتخاب زیستگاه برای یک جمعیت گوزن (Cervus elaphus) معرفی شده به شمال شرقی نوادا، ایالات متحده امریکا، به منظور توسعه ی یک دستورالعمل برای تطبیق دادن برآورد ظرفیت برد تغذیه ای استفاده شد. دراین پژوهش برآورد هایی اضطراری ازسطوح جمعیتی که حداقل استفاده را از جوامع تغذیه ای کلیدی داشتند تهیه شد.

 

 

 

  • در پژوهشی دیگر Hayward و همکارانش به بررسی ظرفیت برد طعمه خواران بزرگ چثه آفریقا، درقالب پیش بینی ها و آزمون ها پرداخته اند.

 

 

 

  • Downs و همکاران در سال ۲۰۰۸ به برآورد ظرفیت برد برای درنای تپه های شنی با بهره گرفتن از مطلوبیت زیستگاه و مدل های بهینه سازی فضایی پرداختند.

 

 

 

  • Piasecke و Bender در سال۲۰۰۹ به بررسی رابطه بین شرایط تغذیه ای ماده های بالغ و وابستگی آن با ظرفیت برد گوزن شمالی کوه های راکی پرداختند.

 

 

 

  • White و همکارانش در سال ۲۰۰۹ به بررسی اثرات برف بر قابلیت در دسترسی سرشاخه ها برای گوزن دم سیاه سیتکا و ظرفیت برد تغذیه ای در جنوب شرقی آلاسکا پرداخته اند.

 

 

 

  • Iglay و همکارانش در سال ۲۰۱۰ به محاسبه ی ظرفیت برد گوزن در مزارع کاج Mid-Rotation واقع در می سی سی پی پرداختند.

 

 

 

 

گوزن زرد

 

 

  •  

 

 

 

 

 

  •  

 

 

  • Saltz و همکارانش در سال ۲۰۱۱ در قالب یک کار مروری به تشریح روند معرفی مجدد گوزن زرد ایرانی در اسرائیل پرداخته اند.

 

 

 

  • در زمینه گوزن زرد ایرانی محدود مطالعاتی انجام شده به عنوان مثال می توان به پژوهشی که Rabiei در سال ۲۰۰۲ انجام داده اشاره نمود. در این پژوهش که با همکاری سازمان حفاظت محیط زیست و اداره کل محیط زیست آذربایجان غربی انجام شده است، به سرشماری جمعیت گوزن زرد در جزیره اشک پرداخته شده و جمعیت در این جزیره ۲۱۱ رأس که در بر گیرنده ۹۳ نر، ۸۳ ماده و ۳۵ گوساله بوده برآورد شده است.

 

 

 

  • Nugent در سال ۱۹۹۰ به بررسی علوفه و ماده خشک در دسترس گوزن زرد (Dama dama) در کوه های بلو، اوتاگو پرداخت. وی در این پژوهش بیان نموده که معمولاً همه ی گونه های زیر اشکوب درختی سایه دار رایج مورد تغذیه گوزن زرد قرار می گیرند، و این زیر اشکوب ها هستند که حجم ماده خشک موجود در زیستگاه ها را در بر دارند. در ادامه مطرح شده است که گونه ای پهن برگ (Griselinia littoralis) در این منطقه از نظر تغذیه ای جزء گونه های دارای ارجحیت بوده و همچنین در فصل زاد آوری یکی از گونه های دارای اهمیت می باشد.

 

 

 

  • در سال ۱۹۷۴ Cowan و Holloway در مقاله خود تحت عنوان: (گوزن های در معرض تهدید جهان : وضعیت حفاظتی) به بررسی وضعیت گوزن زرد ایرانی پرداخته اند و بیان کرده اند که گوزن زرد ایرانی تنها در جنگل های حاشیه ی رودخانه های دز و کرخه حضور دارد.

 

 

 

  • David Saltz (1996) در مقاله خود به بررسی حداقل احتمال انقراض ایجاد شده وابسته به نوسانات جمعیت شناختی در یک جمعیت دوباره معرفی شده گوزن زرد ایرانی (Cervus dama mesopotamica) پرداخته است. وی عقیده دارد زمانی که دادهای کمی برای مدل سازی ظرفیت برد استفاده می شوند قابل اطمینان هستند و می توان بر اساس آنها تصمیم های کمی اتخاذ نمود.

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...