۳- مشخص کردن جهت‌گیری‌های آینده، هدایت سازمان و استفاده از فرصت‌های سازمانی

 

۳- سازمان‌دهی منابع موجود برای پوشش مطلوبیت و اهداف
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

۳- دارای دید فراکنشی و عکس‌العمل فراکنشی

 

 

 

۴- تعیین منابع، فرایند و تکنولوژی‌های کلیدی و تصمیم در مورد آنها

 

۴- نه کاملاً هدف‌محور و نه منبع‌محور، بلکه در طیفی بین این دو

 

۴- ارائه مبنای جامعه برای تصمیم‌گیری در سازمان و هدفمند نمودن فعالیت‌ها بر اساس مقتضیات زمانی به سمتی که منافع بیشتری دارد

 

۴- انعطاف‌پذیری

 

۴- مخاطرات تصمیم‌گیری را کاهش داده

 

 

 

۵- تعیین محورهای سرمایه‌گذاری

 

۵- تناسب اهداف و وسایل

 

۵- وجود یک برنامه منسجم و جامع که برآیند فعالیت‌های انفرادی، واحدها و کارکنان را اثربخش می‌سازد.

 

۵- تدابیری برای کنترل ریسک

 

۵- نقش‌ هادی بودن و مشخص کردن جهت و مسیر فعالیت‌ها و عملیات

 

 

 

۶- تعیین محورهای ارزیابی سازمانی و شاخص‌ها و. . .

 

۶- نگرش جامع و فراگیر است.

 

۶- وجود معیاری جهت شناسایی و ارزیابی فرصت‌ها و اهداف سازمانی

 

۶- بازخورد مستمر

 

۶- توجه به امکانات و محدودیت‌های درونی و بیرونی سازمان

 

 

 

۷- شفاف‌سازی و تصریح جهت‌گیری سازمان

 

۷- نمی‌توان آن را به طور کامل پیش‌بینی نمود.

 

۷- پیش‌بینی و درک تغییراتی که سازمان را قادر به حرکت نظام‌مند و واکنش در برابر تغییرات می‌کند.

 

 

 

۷- تفاهم و تعهد هرچه بیشتر میان مسئولان و کارمندان

 

 

 

 

 

۸- جوهره استراتژی با پارداوکس همراه است.

 

۸- جلوگیری از تصمیم‌گیری‌های نامطلوب و مضر

 

 

 

۸- بالا بردن کیفیت و اثربخشی برنامه‌ها با توجه به نیازها

 

 

 

منبع:(شهامت نژاد، ۱۳۹۰؛ غفاریان، ۱۳۸۲؛ زارع و قلیها، ۱۳۸۸
به طور کلی برنامه‌ریزی استراتژیک به عنوان یک فرایند پویا با دورنگری نسبت به واقعیات و موقعیت‌های موجود و ارائه راهبردها و تاکتیک‌های موثر، رسیدن به فردای بهتر را امکان‌پذیر می‌سازد. در این نوع برنامه‌ریزی سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری بر مبنای دریافت درونی(شهودی) مدیران انجام نمی‌گیرد، بلکه مشارکت همه نیروی انسانی ذی‌نفع، ذی‌صلاح، ذی‌علاقه و ذی‌ربط مبنای تفکر استراتژیک، بازاندیشی، بازسازی، بازآفرینی و قوت‌ها، ضعف‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها در سازمان است.
۲-۴ مولفه‌های پژوهش
۲-۴-۱ تفکر استراتژیک[۴۰]
تفکر جریانی است که در آن فرد کوشش می‌کند مشکلی را که با آن روبه‌رو شده مشخص سازد و با بهره گرفتن از تجربیات قبلی خویش به حل آن اقدام کند. بعضی تفکر را حرکت ذهن از مجهول به معلوم می‌دانند. جان دیویی فکر را مترادف با فهم دانسته و آن را عبارت از درک روابط بین پدیده‌ها می‌داند(یارمحمدیان، ۱۳۸۶: ۷۱-۷۰) و امروزه با توجه به پیشرفت و رشد سریع تغییرات محیطی، سازمان‌ها باید در تفکر به صورت فراکنشی و راهبردی عمل کنند.
منظور از تفکر استراتژیک یک شیوه خاص از تفکر است. این نوع تفکر، نظام‌مند، فنی‌گرا و آینده‌نگر بوده و همواره در پی کشف و شناخت و تعیین استراتژی‌هاست. بنابراین کسی که استراتژیست می‌اندیشد، دارای یک نظام فکری بوده و همواره در قالب اصول و قضایای کلی می‌اندیشد و از فکر در جزئیات می‌پرهیزد و تجارب گذشته و حال را همواره برای پیش‌بینی آینده به کار می‌گیرد و همواره در پی تبیین و یافتن عام‌ترین، مهم‌ترین و حیاتی‌ترین عناصر یا عامل در هر موضوعی است. تفکر استراتژیست منحصربه‌فرد یا هیأت خاصی نیست و هر فرد یا گروهی را در هر سطح سازمانی که دارای ویژگی‌های فوق بود و مسئولیت تدوین استراتژی‌های واحد خود را داشته باشد، استراتژیست می‌نامیم(کریمی، ۱۳۸۷).
گراتس[۴۱](۲۰۰۲) معتقد است که عناصر تفکر در سمت راست مغز از جمله خلاقیت، جستجوگری و کارآفرینی، اجزای طراحی استراتژی یا به عبارتی استراتژیک هستند. از نظر آقازده(۱۳۸۲) شایسته است که دو سطح متفاوت ولی مرتبط به هم از تفکر استراتژیک را مورد توجه و بررسی قرار داد: سطح فردی و سطح سازمانی یکپارچه‌سازی تفکر استراتژیک در این دو سطح قابلیتی حیاتی در سازمان ایجاد می‌کند که پایه یک مزیت رقابتی پایدار را شکل می‌دهد.
تفکر استراتژیک در سطح فردی شامل سه عنصر اصلی است:
۱- درک کلی از سازمان و محیط آن
۲- خلاقیت[۴۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...