فعالیت ها، رویدادها و سازمان های موجود در جنبش در ۱۰ سال گذشته
اطلاعات آماری در خصوص وضعیت زنان در کشور
این بخش از تحقیق بیشتر به صورت مطالعه کتابخانه ای انجام شد، اما با یافته هایی که بعداً در مصاحبه های عمیق با آگاهی دهندگان به دست آمد، نواقص آنها تکمیل شد، نکات مبهم مشخص شد، و برداشت های اشتباه تصحیح گردید. البته در تدوین روند ۱۰ ساله جنبش زنان از ۷۶ تا ۸۶ علاوه بر مشاهدات مستقیم محقق، مراجعه به رویدادها و مستندات عینی نیز لحاظ شد.

مصاحبه زمینه یابی برای جریان شناسی جنبش
پایان نامه - مقاله - پروژه
در بررسی معانی ذهنی کنشگران جنبش زنان به دلیل گستردگی و پیچیدگی موضوع نمی توان کل جمعیت کنشگران را مورد تحقیق قرار داد. از یک سو، محدوده کنشگری مشخص نیست، از دیگر سو جستجوی معنای ذهنی همه کنشگران نه ممکن و نه مفید است. بدین منظور، در این تحقیق کنشگرانِ شاخص جریان های مختلف جنبش زنان به عنوان نمونه های مورد تحقیق انتخاب شدند. با اقتباس از فرانکفورد و نچمیناس، نام «آگاهی دهندگان»[۸۶] برای کنشگران شاخص هر جریان به کار می رود. منظور از آگاهی دهندگان، کنشگرانی در جنبش هستند که یا اطلاعات معتبر را مستقیماً به پژوهشگر ارائه می دهند، یا راهِ دسترسی به منابع معتبر را معرفی می کنند. عموماً آگاهی دهندگان جزء کنشگران با سابقه، صاحب نظر و تاثیرگذار یک میدان به حساب می آیند (فرانکفورد و نچمیناس، ۱۳۸۱: ۴۱۶). به عبارت دیگر، این افراد، شاخص جریان های جنبش زنان هستند و به معانی ذهنی، گفتمان ها و چارچوب های تفسیری در هر جریان دسترسی دارند. آگاهی دهندگان لزوماً رهبر یا نظریه پرداز یک جریان به حساب نمی آیند، اگرچه ممکن است این نقش ها بر هم منطبق باشند.
در این مرحله، برای جریان شناسی و شناسایی آگاهی دهندگان جنبش زنان، مصاحبه هایی به صورت «زمینه یابی» انجام گردید. لیست مصاحبه شوندگان (مرحله زمینه یابی) بر اساس تجربه فعالیت محقق در جنبش زنان، مشورت با جمعی از فعالان جنبش، و مطالعه مقالات برخی از آنها تهیه شد. حدود ۱۵ نفر از کنشگران جنبش زنان که اکثراً از جوانان (۲۰ تا ۳۰ ساله) بودند، و موقعیتی نسبتاً با سابقه و در عین حال پویا در جنبش داشتند، انتخاب شدند. بیشتر این افراد دارای شبکه ارتباطی قوی و سرمایه اجتماعی بالایی در درون جنبش بودند. با آنها مصاحبه هایی عمیق انجام شد که بطور متوسط هر کدام ۱ ساعت بطول انجامید. هدف از این مصاحبه همانگونه که پیشتر توضیح داده شد، نخست جریان شناسی جنبش زنان، و سپس انتخاب افرادی شاخص در هر جریان به عنوان «آگاهی دهندگان» آن جریان بود. محور عمده سوالات از این جمع اولیه به شرح زیر است:
کنشگران جنبش زنان را در چه جریان هایی می توان دستهبندی کرد؟
افراد آگاهی دهنده و گفتمان ساز هر دسته چه کسانی هستند؟
چه برنامه هایی توسط هر یک از این دسته ها در حال اجرا است؟
ایدئولوژی (سیاسی و فمنیستی) هر یک از این دسته ها چگونه است؟
موضع گیری هر یک از این دسته ها در قبال مذهب چگونه است؟
این دسته ها چگونه رابطه خود را با قدرت سیاسی تعریف می کنند؟
بر اساس یافته های این مرحله، ۵ جریان اصلی در جنبش زنان ایران شناسایی شد (که در فصل بعدی تشریح می گردد)، و ۱۲ نفر به عنوان آگاهیدهندگان معرفی شدند.

مصاحبه عمیق برای شناخت چهارچوب های تفسیری
کیوی و کامپنهود معتقدند که «مصاحبه، جریان مبادله واقعی است که طی آن مخاطبِ محقق، دریافت ها و برداشت هایش را از یک رویداد یا از یک وضعیت بیان می کند، تجربیاتش را در میان می گذارد، تفسیرهایش را از مسئله عنوان می کند، در همان حال، محقق با طرح پرسش های باز و با واکنش هایش این بیانات را تسهیل کرده و نمی گذارد که آنها از هدف های تحقیق دور شوند و به مخاطبش اجازه می دهد به مراتب بالاتری از حقیقت یابی دست یابد» (۱۳۸۴: ۱۸۸). مصاحبه عمیق، یکی از تکنیک های خاص مصاحبه است که هدف آن بررسی تاثیر یک رویداد یا تجربه شخصی بر روی افرادی است که در آن مشارکت داشته اند. در این نوع مصاحبه، برخلاف پیمایش پرسشنامه ای، پژوهشگر فهرستی از پرسش های بسته از پیش آماده در اختیار ندارد، بلکه آنچه در اختیار دارد فهرستی از نکاتی است که درباره مقوله های ممکن تنظیم کرده است (کیوی و کامپنهود، ۱۳۸۴: ۱۸۹). هدف از تکنیک مصاحبه عمیق، نخست، تحلیل معنایی است که کنشگران به اعمالشان و رویدادهایی که با آن روبرو هستند، می دهند؛ و سپس بازسازی فرایندهای کنش، تجربیات یا رویدادهای گذشته (کیوی و کامپنهود، ۱۳۸۴: ۱۹۰).
بخش اصلی گردآوری اطلاعات در این تحقیق، مصاحبه های عمیقی بود که با ۱۲ تن از آگاهی دهندگان جنبش زنان (در تهران) انجام شد. این افراد، همانگونه که در بالا توضیح داده شد به عنوان شاخص های جریان های اصلی جنبش زنان انتخاب شدند. از برخی جریان ها یک نفر و از برخی جریان ها تا ۳ نفر در میان مصاحبه شوندگان حضور داشتند. در این مرحله، که حدود ۴ ماه به طول انجامید، به طور میانگین با هر یک از افراد حدود ۳ ساعت مصاحبه شد. علت طولانی شدن این مرحله، بیشتر ناشی از مشکلاتی بود که جنبش زنان به لحاظ سیاسی در گیر آنها می شد، از بازداشت و دستگیری برخی کنشگران گرفته تا برگزاری انتخابات مجلس هشتم.
محور اصلی سوالات این بخش از تحقیق، دستیابی به معانی ذهنی یا همان چارچوب های تفسیری کنشگران بود. روش انجام مصاحبه، به صورت شرح حال و بیوگرافی جنبشی کنشگران بود، که در ضمن ثبت این روایت ها، درباره موضوعات مختلف بحث می شد. اگرچه در این مرحله، تمرکز اصلی مصاحبه ها بر روی «معانی ذهنی کنشگران» بود، اما داده هایی که در مرحله نخست تحقیق پیرامون سطوح اول و دوم سوالاتِ تحقیق جمع آوری شدند، با مشارکت آگاهی دهندگان مورد بازبینی و کنکاش قرار گرفت. مولفه های اصلی موضوعات مورد پرسش در این قسمت به شرح زیر است:
نظر آگاهی دهندگان نسبت به جریان های مختلف جنبش زنان
بررسی هویت (سیاسی – فمینیستی) کنشگران
مرور سیر تاریخی فعالیت کنشگران با تمرکز بر دوره ده ساله ۷۶-۸۶
بررسی وضعیت فعلی زنان در ایران از نظر تبعیض های موجود و عوامل ایجاد آنها
تحلیل آگاهی دهندگان از شرایط اجتماعی – سیاسی معاصر
نگرش آگاهی دهندگان در مورد چگونگی نغییر وضعیت موجود
مطالبات و برنامه های اورژانسی و بلندمدت جریان ها
روش ها و وسایل مورد استفاده توسط جریان های مختلف
نحوه سازماندهی و بسیج منابع
چگونگی تنظیم رابطه با جامعه سیاسی (دولت و احزاب)
چالش در تنظیم رابطه با مذهب
چگونگی استفاده از رسانه ها
نگرش نسبت به همبستگی و نحوه ائتلاف میان جریان ها
تصویر کنشگران از فرصت ها و تهدیدهای پیشرو و همچنین نگرش نسبت به آینده
مطالعه مقالات و متن های کنشگران جنبشی
در تحقیق اجتماعی، روش مصاحبه همیشه با یک روش تحلیل محتوا همراه است. در جریان مصاحبه ها هدف این است که حداکثر عناصر اطلاعاتی و عناصر تفکر از سخنان مخاطب بیرون کشیده شود، و این عناصر اطلاعاتی و تفکر، ماده اولیه برای تحلیل محتوایی نظام یافته خواهد بود (کیوی و کامپنهود، ۱۳۸۴: ۱۹۱). در مرحله پایانی تحقیق، مقالات و مکتوبات کنشگران جنبش زنان (با تمرکز بر افراد آگاهی دهنده)، گردآوری شد و مورد مطالعه قرار گرفت. بعلاوه، یافته های حاصل از مصاحبه ها، با متن های مکتوب مقایسه شد. در واقع، در این مرحله، تلاش شد که از طریق مراجعه به مقاله های آگاهی دهندگان، پاسخ های آنها در خلال مصاحبه های عمیق محک زده شود. پس از آن، نوبت به تحلیل یافته ها و طرح فرضیاتی رسید که در مراحل قبلی به دست آمده بود.
بدین منظور از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. تحلیل محتوا، روشی است که می توان آن را درباره انواع گوناگون پیام های مندرج در آثار ادبی، مقاله های روزنامه، اسناد رسمی، خطابه ها، اعلامیه های سیاسی، گزارش های اجتماعات، برنامه های شنیداری و دیداری، و گزارش مصاحبه ها به کار بست (کیوی و کامپنهود، ۱۳۸۴: ۲۲۲). در جریان تحلیل محتوا، داده‌های تحقیق در قالب مقوله هایی دسته بندی شد و ارتباط میان آنها به عنوان فرضیه جمع بندی شد. به طوری که، ابتدا داده‌های تحقیق ابتدا در قالب پنج محور کلی ۱. تاریخچه جنبش زنان، ۲. وقایع نگاری جنبش زنان، ۳. جریان‌شناسی جنبش زنان، ۴. گفتمان‌ها و چارچوب‌های تفسیری، و ۵. چالش‌های جنبش زنان فهرست نویسی شد. پس از آن، معانی ذهنی کنشگران جنبش تحت مقوله‌هایی همچون «تحلیل وضعیت زنان»، «تحلیل وضعیت اجتماعی-سیاسی موجود»، «اهداف، استراتژی‌ها و برنامه‌های عمل»، و چالش‌های مرتبط به مسئله «مذهب»، «قدرت سیاسی»، «شیوه‌های عمل»، و «تهدیدها و فرصت‌های پیش رو» دسته بندی و بررسی گردید.
بدین ترتیب، آخرین مرحله گردآوری اطلاعات و یافته های تحقیق، مرتبط شد با تحلیل محتوای کیفی یافته ها، تحقیقات پیشین و مکتوبات کنشگران. در واقع، اطلاعات گردآوری شده، مورد تحلیل قرار گرفت تا نتایج اصلی تحقیق نمایان شود. در نهایت، بر اساس مقوله ها و فرضیه های بدست آمده، چارچوب نظری تحقیق مورد تعدیل و بازبینی قرار گرفت.
فصل چهارم: یافته های تحقیق
در این فصل از پایان نامه، داده ها و یافته های اصلی تحقیق ارائه شده و مورد تحلیل قرار می گیرد. قسمت نخست این فصل، مروری است بر تاریخچه حرکت های زنان از دوره مشروطه تا نیمه دهه ۱۳۷۰. در واقع، در این قسمت، زمینه های اجتماعی شکل گیری و تکامل جنبش زنان در ایران جستجو شده و مورد ارزیابی قرار می گیرد. پس از آن، در دومین قسمت این فصل، وقایع نگاری جنبش زنان در مقطع ده ساله (۱۳۷۶-۱۳۸۶)، با تمرکز بر رویدادها و اقدامات بیرونی مربوط به زنان، ارائه می شود. بدین ترتیب، مختصات بیرونی جنبش زنان ترسیم می شود. سپس با توجه به این یافته ها و با تحلیل یافته های مصاحبه های زمینه یابی، در قسمت سوم فصل چهارم، جریان شناسی جنبش زنان در این مقطع ده ساله تدوین می گردد.
بخش اصلی فصل چهارم اختصاص دارد به تحلیل مصاحبه های عمیق با آگاهی دهندگان جنبش و همچنین تحلیل محتوای نوشته های آنها. ابتدا، استراتژی ها و برنامه های عمل جریان های مختلف جنبش زنان مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن با توجه به چارچوب های تفسیری آگاهی دهندگان، گفتمان های موجود در جنبش زنان استنباط می گردد. در پایان نیز، چالش های موجود در جنبش زنان و تحلیل هایی که در خصوص آنها وجود دارد مورد بررسی قرار می گیرد.
تاریخچه جنبش زنان (از مشروطه تا دهه ۶۰)
به اعتقاد پژوهش گران متعدد، نخستین جرقه های شکل گیری جنبش زنان مربوط به دوران مشروطه است (ساناساریان، ۱۳۸۴؛ خسروپناه، ۱۳۸۱؛ آفاری، ۱۳۷۷؛ و زاهد، ۱۳۸۴). با ظهور نهضت مشروطه در نیمه دهه ۱۲۸۰، زنان مجال یافتند که در عرصه عمومی به کنش جمعی بپردازند. نخستین اقدامات آنها در همراهی با مشروطه خواهان بود، اما به تدریج آنها به مسائل خاص خود متوجه شدند. تا جایی که در دهه ۱۲۹۰، به جرات می توان از حضور جنبش اجتماعی آشکار زنان در جامعه مدنی ایران سخن گفت. و به نوعی، فاصله سال های ۱۲۸۵ تا ۱۳۱۰ را می توان اوج فعالیت جنبش زنان در این دروه دانست (ساناساریان، ۱۳۸۴). پس از به قدرت رسیدن خاندان پهلوی، جنبش زنان دچار افول شد و حتی برخی از سازمان های آن جذب دولت ملی تازه تاسیس شدند. در واقع، دوران نوسازی پهلوی منجر به حذف و نابودی جنبش زنان نشد، بلکه شبکه کنشگران این جنبش را جذب ساختار بوروکراتیک خود ساخت.
پس از شهریور ۱۳۲۰، تا سال ۱۳۳۲، یعنی پیش از کودتای محمدرضا شاه علیه دولت ملی مصدق، مجدداً فضای اجتماعی و سیاسی مناسبی برای ظهور حرکت های جمعی زنان فراهم شد. البته، در این دوره، اگرچه از انحصار و تمامیت خواهی دولت مرکزی کاسته شد؛ اما در مقابل، احزاب سیاسی توانستند فضای فعالیت های اجتماعی را به سوی خود متمایل سازند. بطوریکه، اکثر گروه های زنان در این مقطع وابسته به احزاب سیاسی بودند. پس از کودتای سال ۱۳۳۲، جنبش زنان محدود به فضاهایی خاص گردید. اگرچه باز هم می توان رگه هایی از فعالیت مستقل را در سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ تشخیص داد. اما پس از آن، بویژه با تاسیس «سازمان زنان ایران»، اکثر گروه های موجود در این سازمان حل شدند و جنبش زنان به جنبشی رسمی بدل شد. مجدداً با تغییر فضای سیاسی جامعه به سمت شرایط انقلابی، زمینه هایی برای ظهور جنبش زنان فراهم شد. اما این دوره نیز، چندان به طول نیانجامید.
در این قسمت، تاریخچه جنبش زنان در چهار دوره زمانی مورد بررسی قرار می گیرد: ۱. دروه مشروطه (۱۲۸۵-۱۳۰۴)، ۲. پهلوی اول (۱۳۰۵-۱۳۲۰)، ۳. پهلوی دوم (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، و ۴. انقلاب و جمهوری اسلامی (۱۳۵۷-۱۳۷۵).

جنبش زنان در دوره مشروطه
همانگونه که اشاره شد، سابقه فعالیت های زنان در قامت یک جنبش اجتماعی به دوره انقلاب مشروطه باز می گردد. زمینه های مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان از سالهای پیش از انقلاب مشروطه فراهم شد، و با پیروزی انقلاب مشروطه زنان توانستند در قالب تشکیل انجمن ها، مدارس، نشریات و مشارکت در فعالیت های سیاسی، کنش جمعی خود را در قالب یک جنبش اجتماعی متبلور سازند. در خصوص شکل گیری و ظهور جنبش زنان می توان حداقل به سه زمینه اجتماعی اشاره کرد. نخستین مورد، مربوط به رشد و گسترش «جنبش بابی» در اوسط قرن دوازدهم است که نگرش های مثبتی را نسبت به جایگاه زنان در جامعه رواج می داد. پس از آن می توان به «نهضت تحریم تنباکو» در دوره ناصرالدین شاه اشاره کرد که زنان مشارکت فعالی در آن داشتند. و آخرین عاملی که زمینه ساز شکل گیری نخستین جرقه های جنبش زنان شد، ترویج اندیشه های برابری خواهانه و آزادی طلبانه ای بود که تحت تاثیر گفتمان تجددخواه مشروطه خواهان در جامعه ایران گسترش یافتند (آفاری، ۱۳۷۱: ۶۴-۶۶).
نخستین جرقه های ظهور جنبش زنان را می توان در مبارزات آنان همراه مردان، برای تشکیل نظام مشروطه ردیابی کرد. زنان، نقش برجسته ای در تظاهرات و تحصن های تابستان ۱۲۸۵ داشتند. به عنوان مثال، می توان به تحصنی که در حرم حضرت عبدالعظیم شکل گرفت، اشاره کرد که زنانِ بسیاری در آن حضور داشتند. در این تحصن بود که برای نخستین بار خواست تشکیل عدالت خانه مطرح شد (پایدار، ۱۳۷۹: ۱۰۱). در واقع، حوادث انقلاب مشروطه فرصت مناسبی برای زنان فراهم کرد تا محیط تنگ خانه را ترک کنند و به خیابان ها بیایند (ساناساریان، ۱۳۸۴: ۳۹). بنابراین، می توان گفت که فعالیت زنان در عرصه مشروطه خواهی، نشانه بارزی از اراده و تمایل آنان به «مشارکت سیاسی و مسئولیت پذیری اجتماعی» بود (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۴۹). بدین ترتیب، در سال های پس از پیروزی انقلاب مشروطه نیز، مسائل و مطالبات سیاسی، یکی از بخش های مهم فعالیت های زنان به شمار می آید. علاوه بر فعالیت های سیاسی زنان باید به تلاش های اجتماعی و فرهنگی آنها نیز اشاره داشت. در مجموع می توان، عمده فعالیت های جنبش زنان در این دوره را در چهار محور مورد بررسی قرار داد:
فعالیت های سیاسی
از جمله نخستین فعالیت های زنان در عرصه سیاسی پس از پیروزی انقلاب مشروطه، مربوط به حمایت و مشارکت آنها در تاسیس «بانک ملی ایران» است. زنان همراه با مردان به گردآوری سرمایه برای تاسیس این بانک پرداختند. بسیاری از آنها زیورآلات و اشیاء گرانقیمت خود را در اختیار دولت برای تاسیس این بانک قرار دادند. ماجرای سیاسی دیگری که زنان در آن نقش داشتند، فراخوان «تحریم کالاهای وارداتی» بود. بسیاری از مشروطه خواهان معتقد بودند که در حمایت از صنایع داخلی باید کالاهای وارداتی را تحریم کرد. زنان در شهرهای تهران و تبریز فعالیت های درخور توجهی در این خصوص داشتند. آنها بویژه در مورد استفاده از منسوجات داخلی بسیار جدی بودند (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۵۰-۵۳ و آفاری، ۱۳۷۱: ۶۹-۷۱).
اما برجسته ترین فعالیت های سیاسی زنان مربوط به دوره ای است که محمدعلی شاه به مخالفت با نظام مشروطه پرداخت. مخالفت با متمم قانون اساسی، اولین کارشکنی محمدعلی شاه در انقلاب مشروطه به شمار می آید. در این مقطع زنان دوشادوش مردان حضور فعالی در تظاهرات اعتراضی نسبت به اقدامات محمدعلی شاه داشتند. «اتحادیه غیبی نسوان» از معدود انجمن های سیاسی زنان در آن دوره است که به نمایندگان مجلس اخطار داد هرچه سریعتر نسبت به تصویب متمم قانون اساسی اقدام کنند (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۲۶۵). در این قائله، سرانجام محمدعلی شاه مجبور شد که متمم قانون اساسی را به مهر سلطنت ممهور کند؛ اما در فاصله کوتاه یک ماه پس از آن، بر قدرت مخالفان مشروطه افزوده شد و اینبار شیخ فضل الله نوری که از مجتهدین به نام تهران بود نیز به صف مخالفان مشروطه پیوست. نتیجه این شد که در ابتدای تابستان ۱۲۸۷ کلنل لیاخوف قزاق به دستور محمدعلی شاه، مجلس را به توپ بست و بسیاری از آزادیخواهان و نمایندگان مجلس اعدام شدند (پایدار، ۱۳۷۹: ۱۰۶).
پس از این واقعه و تعطیلی مجلس اول، موج اعتراضات مردمی سراسر ایران را در بر گرفت. مجاهدان مشروطه خواه در تبریز و رشت به همراه جمعی از کردها و بختیاری ها مبارزه ای مسلحانه را برای برگرداندن نظام مشروطه آغاز کردند. زنان نیز در جریان این اعتراض ها حضوری فعال و باور نکردنی داشتند. فعالیت های اصلی زنان در این دوره عبارت بودند از: مبارزه تبلیغاتی و افشاگری، حمایت مالی از مشروطه خواهان، و شرکت در مبارزه مسلحانه (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۶۵). زنان در لباس مردان و بطور مخفیانه وارد گروه های رزمنده می شدند و تنها زمانی که زخمی یا کشته می شدند هویت آنها مشخص می شد. چنانکه گزارش شده است در میان شهدای تبریز و رشت تعدادی از زنان نیز جزء مجاهدان بوده اند (آفاری، ۱۳۷۱: ۸۳-۸۴). سرانجام، مبارزات مشروطه خواهان باعث شد تا محمدعلی شاه از ایران فرار کند و مجدداً نظام مشروطه و مجلس شورای ملی (دور دوم) تشکیل گردد.
با وجود تشکیل مجلس دوم (در سال ۱۲۸۸)، بحران های تثبیت نظام مشروطه پایان نیافت. اینبار نوبت تهدیدات خارجی بود تا استقلال ملی ایران را به خطر اندازد. دولت روسیه در پائیز ۱۲۹۰ به دولت ایران اولتیماتوم داد که مورگان شوستر، مستشار امریکایی گمرک را اخراج کند، که در غیر این صورت به ایران حمله خواهد کرد. این اولتیماتوم موجی از اعتراضات مردمی را بر انگیخت. اما در این میان اعتراضات زنان واقعاً بی سابقه بود. به گفته مورگان شوستر، حدود ۳۰۰ زن که اکثر آنها به تپانچه مسلح بودند به مجلس رفتند و به نمایندگان اخطار دادند که حق پذیرفتن اولتیماتوم روسها را ندارند (ساناساریان، ۱۳۸۴: ۴۰ و آفاری، ۱۳۷۱: ۸۹). همچنین، انجمن مخدرات وطن نیز در مخالفت با اولتیماتوم روسها فعالیت های اعتراضی متعددی داشت (پایدار، ۱۳۷۹: ۱۱۲). اما نهایتاً، پس از کمتر از یک ماه، در حالیکه نیروهای روس تا نزدیکی قزوین پیش آمده بودند، طی یک کودتای داخلی دولت ایران اولتیماتوم روس ها را پذیرفت.
اما در کنار این حوادث، مسئله دیگری نیز در ارتباط با مشارکت سیاسی زنان در طول عمر کوتاه مجلس دوم روی داد. در مجلس دوم، هنگامی که اصلاح قانون انتخابات در دستور کار نمایندگان قرار گرفت، بحث هایی درباره حق رای زنان مطرح شد. وکیل الرعایا، از معدود نمایندگانی بود که به دفاع از حق رای زنان برخاست (آفاری، ۱۳۷۱: ۸۸). اما مخالفت های فراوانی از جانب برخی نمایندگان همچون سید حسن مدرس انجام شد که در نهایت این بحث را بدون نتیجه پایان داد (خسروپناه، ۱۳۸۱: ۱۲۷-۱۲۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...