کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



آخرین مطالب


جستجو


 



اما برخی سوالات صحابه از اهل­کتاب در حوزه­ تفسیر جای می­گیرند.
۴-۱-۲-۱- کعب­الاحبار
در سنن ترمذی با مراجعه­ی ابن­عباس با کعب روبرو هستیم. گزارشی در این کتاب وجود دارد که بر رفع اشکال قرائتِ قرآنیِ ابن­عباس به وسیله­ کعب­الاحبار دلالت می­ کند. ابن­عباس بر سرِ قرائت آیه­ای با عمروبن­عاص اختلاف کرده و برای حل اختلاف خود، به نزد کعب می­روند؛ در ادامه­ روایت از حل ماجرا چیزی نگفته اما نکته­ای که ترمذی اشاره کرده حائز اهمیت است او در انتها به استناد قول نبی­اکرم p، متذکر خلاف بودنِ مراجعه­ی ایشان به اهل­کتاب می­ شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
…کعب مشکل آن دو را حل کرد در حالی که در نزد او روایتی بود از پیامبرp به این معنا که نیازی به گفتار کعب ندارد.[۲۹۰]
مراجعه به اهل­کتاب برای اصلاح قرائت قرآن به ذائقه ترمذی هم خوش نیامده است، اما باید دید اصلاح قرائت قرآن از نظر موافقان مراجعه به اهل­کتاب، چگونه است؟ آیا آن را جزء موارد جزئی می­پندارند؟
اما شاهدی جالب از ابوهریره، کعب­الاحبار و عبدالله­بن­سلام که هر سه در گسترش اسرائیلیات نقشی اساسی بازی کردند، وجود دارد؛ در این گزارش کعب برای ابوهریره حدیثی از رسول­خدا مطرح کرده و اقدام به خواندن تورات می­ کند، پس از خواندن تورات به این نتیجه می­رسد که رسول الله راست می­گوید؛ سپس ابوهریره همان گفتارِ کعب را برای عبدالله­بن­سلام نقل می­ کند، عبدالله، کعب را دروغگو خطاب کرده تا اینکه عین گفتار کعب را از تورات برای او قرائت می­ کنند، تازه اینجا عبدالله به اشتباه خود پی­برده و گفتار کعب را تصدیق می­ کند. [۲۹۱]
این روایت در قسمت تفسیر آورده شده است، زیرا از ظاهر آن بر می ­آید که کعب­الاحبار مشغول تفسیر سخن پیامبرp با تورات است، و سخن پیامبرp از اصلی­ترین منابع تفسیری محسوب می­ شود. نکته جالب آنکه کعب­الاحبار و عبدالله­بن­سلام تا عبارات تورات را نخواندند سخن پیامبر را نپذیرفتند.
هر کدام از این صحنه­های رویارویی با تورات و اخذ فصل­الخطاب از آن و قرینه­یابی­هایی که از تورات شده است، به راحتی می ­تواند فرضیه ­های خوش­بینانه را دچار چالش کند.
مالک در کتاب موطأ، کعب­الاحبار را در حالی ترسیم می­ کند که خودش مشغول سوال سازی در ذهن مردی ناشناس است، وی علت دستور الهی بر خلع کفش حضرت موسیرا جنس کفش او دانسته و از او می­پرسد، آیا می­دانی جنس کفش او چه بوده؟ بعد از اظهار عدم آگاهی مرد، می­گوید، از جنس پوست خر مرده.[۲۹۲]
آیا نمی­ توان این سوال را جزء سوالات تفسیری دانست؟ آیا واقعا منظور خدا از درآوردن کفش به حضرت موسی این بوده که جنس کفشش از جنس پوست یک حیوان مردار بوده و برای همین باید آن را بیرون می­آورده است؟
۴-۱-۳- سوالات صحابه از اهل­کتاب درباره بلاد
۴-۱-۳-۱-کعب­الاحبار
در کتاب مالک آمده است، کعب­الاحبار بدون درخواست قبلی شروع به نصیحت کردن خلیفه­ی دوم کرده، و او را از رفتن به عراق منصرف می­ کند، خلیفه هم بدون کوچکترین اعتراضی حرف کعب را پذیرفته و از رفتن به عراق منصرف می­ شود.[۲۹۳]
در نقل سیف­بن­عمر آمده است. زمان شیوع طاعون، عمر از اطرافیان خواست تا درباره شهرها او را راهنمایی کنند، کعب سخن فوق را درباره عراق در پاسخِ مشورت خواهی عمر مطرح کرد.[۲۹۴]
خلاصه
آنچه تا کنون گفته شد، حاصل جمع­آوری مصادیق مراجعه به اهل­کتاب در صحاح سته به علاوه موطأ مالک، مسند احمدبن­حنبل بود که البته برخی از این کتاب­ها چون صحیح بخاری، سنن نسایی، سنن ابن ماجه و ابوداود خالی از این شواهد بودند.
همانگونه که مشاهده کردید، سوالاتی وجود دارد که به صراحت حکمی یا تفسیریی را در بر دارد از جمله سوال در مورد وقت پرپایی نماز یا لباس نمازگزار و یا معلوم کردن جنس کفش حضرت موسی که توسط تازه مسلمانان اهل­کتاب پاسخ داده شده است.
به راحتی نوع سوالات پرسیده شده، قابل دسته­بندی و درجه­ اهمیت آن­ها قابل مشاهده است. در آخر سوال اصلی اینجاست که آیا در حوزه­ دین مطالبی مهمتر از تفسیر و احکام هم وجود دارد؟
قسمت عمده­ی شواهد مراجعات، از کتاب موطأ مالک بدست آمده و ویژگی منحصر به فرد این کتاب این است که توسط مالک­بن­انس رئیس فرقه مالکیه جمع­آوری شده و ذیل اکثر روایات فتوای خودش را نیز آورده است؛ در واقع مراجعات صحابه به اهل­کتاب در برخی از موارد مبنی و معیار فتوای او قرار گرفته است.[۲۹۵] آیا موافقان این مراجعات با خواندن این کتاب باز هم بر گفتار خود پافشاری دارند که سوالات و مراجعات جزئی بوده چه به لحاظ حجم و چه به لحاظ محتوا یا برای استشهاد؟
۴-۲- استخراج شواهد از دیگر کتب اهل­سنت
در ادامه برای تکمیل شواهد، دیگر کتاب­های اهل سنت را بررسی کرده تا پژوهش دقیق­تر و مستند­تر انجام شود. کتاب­های که در آنها شاهدی یافتیم، عبارتند از:
المصنف عبد الرزاق(المتوفى: ۲۱۱هـ ق)؛ جامع البیان(۲۲۴ -۳۱۰ هـ ق)؛ تاریخ طبری(۲۲۴ -۳۱۰ هـ ق)؛ معجم البلدان(المتوفى: ۶۲۶هـ ق)؛ مستدرک نیشابوری حاکم(متوفی ۴۰۵ هـ ق)؛ حلیه الاولیاء(متوفی ۴۳۰ هـ ق)؛ مختصر تاریخ دمشق(المتوفى: ۵۷۱هـ ق)؛ اسدالغابه(المتوفى: ۶۳۰هـ ق)؛ التسهیل الی علوم التنزیل(المتوفى: ۷۴۱هـ ق)؛ تذکره الحفاظ(المتوفى: ۷۴۸هـ ق)؛ البدایه و النهایه ابن­کثیر(۷۰۰ -۷۷۴ هـ ق)؛ تاریخ مکه(المتوفى: ۸۵۴هـ ق)؛ تاریخ مدینه(المتوفى: ۸۵۴هـ ق)؛ الدر المنثور(المتوفى: ۹۱۱هـ ق).
لازم به ذکر است که برخی از کتاب­ها، مورد بررسی قرار گرفت، اما شواهد لازم در آن­ها یافت نشد؛ از جمله:
مجمع­الزواید(المتوفى: ۸۰۷ هـ ق)؛ المنتظم(المتوفى: ۵۹۷هـ ق)؛ معرفه­الصحابه­لأبی نعیم(متوفى: ۴۳۰هـ ق)؛ بهجه المجالس(المتوفى: ۴۶۳هـ ق).[۲۹۶]
در ادامه سعی شد، شواهدِ مرتبطِ بدست آمده، در ۱۳ دسته گنجانده شوند.
سوالات تفسیری از اهل­کتاب
سوالات حاوی افعال و اعمال
سوالات حاوی مسائل فکری و اعتقادی
رفع اختلاف قرائت قرآن، توسط رأی اهل­کتاب
شواهد در توصیف پیامبرو امت ایشان
انذار و نصیحت­های درخواستی عمر از کعب
نقل­های مستقل و بدون مقدمه­ی کعب
اعطاء برخی مقامات از جانب کعب
غیب­گویی های کعب نسبت به عمر و تأیید او
اعلم مردم از دیدگاه کعب
آموزه­های کعب­الاحبار برای صحابه
بزرگداشت شهرهای خاص توسط کعب
نمونه­هایی از داستان سرائی­های کعب[۲۹۷]
۴-۲-۱-سوالات تفسیری از اهل­کتاب
مجموعه سوالاتی که به تفسیر آیه­ای از قرآن پرداخته در این قسمت، از دیگر منابع اهل­سنت می ­آید.
۴-۲-۱-۱- کعب­الاحبار
در مورد آیه (۵۶ نساء) کعب­الاحبار گفته است، من تفسیری از این آیه دارم که مربوط به قبل از اسلام است. عمر در پاسخ به او می­گوید: بگو، اما زمانی سخن تو را تصدیق می کنم که با سخن پیامبرp تطبیق کند. کعب گفت: پوست آن­ها را یکصد و بیست بار در هر ساعت تغییر خواهیم داد. عمر گفت: من همین سخن را از رسول اکرمp شنیدم.[۲۹۸]
همانطور که مشاهده می­کنید کعب برای مخاطب سوال ایجاد کرده و زمانیکه کنجکاوی طرف مقابل را برانگیخت، اقدام به پاسخگویی می­ کند و در کمال شگفتی و تعجب پاسخ او شامل تفسیر آیه­ای از قرآن است آن هم از منبعی، مربوط به قبل از اسلام. از این موارد کم نیستند.[۲۹۹] البته در این مورد معیار بودن کلام پیامبر برای تأیید سخن کعب مشاهده می­ شود.
گاهی مراجعات به جایی می­رسد که شاهد گزارش­هایی از همسر پیامبر، به کعب­الاحبار برای رسیدن به جوابِ سوالی تفسیری در مورد اسرافیل می­شویم.[۳۰۰]
گزارشی وجود دارد از معاویه که جویای مفهوم آیه­ی إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ[۳۰۱] از کعب­الاحبار است.[۳۰۲] در مراجعه­ای دیگر، درباره کلمه­ی “قصیر” از کعب پرسش می­ کند.[۳۰۳] و همینطور او معنای کلمه­ی “ذالقرنین”[۳۰۴] را از اومی­پرسد.[۳۰۵]
در گزارشی دیگر، معاویه علت پرسش چنین سوالاتی را از کعب با صراحت، علم زیاد او بیان می­ کند.[۳۰۶]
سیوطی در تفسیر خود گزارش می­دهد ابن­عباس برای فهم تفسیر آیه­ی نور به نزد کعب­الاحبار رفته و از او سوال می­پرسد.[۳۰۷] سپس سیوطی به نقل اقوال گوناگون پرداخته، اما مانند ترمذی ( که در صفحات قبل گذشت) عکس العمل نشان نمی دهد.[۳۰۸]
در نقلی دیگر که بین عطاءبن­یسار[۳۰۹] و کعب­الاحبار در مورد تفسیر آیه­ای از قرآن گزارش شده است می­خوانیم:
کعب گفت: اگر کسی شرب خمر کرده باشد و بمیرد، در آخرت از آن شراب نوشانده نخواهد شد اگر چه داخل بهشت شود. عطاءبن­یسار گفت: اما خداوند فرموده، برای آن­ها در بهشت هر چه طلب کنند هست؛ کعب گفت: آن شخص چنین مواردی را فراموش کرده و طلب نمی­کند.[۳۱۰]
با وجود چنین روایتی آیا باز هم موافقان مراجعه به اهل­کتاب، می­توانند ادعا کنند سوالات از آن­ها، نگران کننده نبوده است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 09:22:00 ب.ظ ]




شما نمی‌توانید موارد درون زباله‌دان را ویرایش کنید. مورد را به بیرون از زباله‌دان منتقل و سپس آن را ویرایش کنید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ب.ظ ]




مرزبانی
یکی دیگر از مسائلی که در اسلام از اهمیت بالایی برخوردار است آن را چه در عصر حضور امام و چه در زمان غیبت مستحب دانسته‌اند و اگر مدت آن بیش از چهل روز شود برای آن ثواب جهاد فی سبیل‌الله را در نظر گرفته‌اند مسئله مرزبانی می‌باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
جهاد در زمان حضور امام واجب است. «جهاد تنها در صورت وجود امام معصوم(ع) یا نایب خاص او که برای خصوص جهاد یا اعم از آن منصوب شده است واجب می‌باشد».[۱۲]
اما مرزبانی چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت در هر دو زمان مستحب و اگر بیش از چهل روز گردد همچون جهاد بوده و ثواب جهاد را خواهد داشت.
مرزبانی را اینگونه تعریف نموده‌اند: «مرزبانی یعنی کمین کردن در مرزهای سرزمین‌های اسلام به منظور آگاه کردن مسلمانان از اوضاع مشرکان در صورت حمله ایشان، چه در حال حضور امام(ع) و چه در عصر غیبت.[۱۳]
و گفته شده است که واجب است نذر کننده نذر خود را نسبت به مرزبانان و یا مرزبانی ادا کند حتی در زمان غیبت و شاید بتوان این ویژگی را یک برتری نسبت به جهاد دانست چرا که جهاد فقط در زمان حضور امام معصوم و یا نایب آن واجب می‌باشد اما مرزبانی منحصر به زمان خاصی نیست و دلیل استحباب یا وجوب آن در عصر غیبت را اینگونه بیان نموده‌اند.
«و اگر از این مدت (چهل روز) بیشتر شود ثواب جهاد را خواهد داشت. اگر شخصی نذر کند … واجب است به نذر خود وفا کند؛ حتی اگر امام معصوم(ع) غایب باشد زیرا مرزبانی متضمن جهاد نیست؛ بنابراین حضور امام(ع) نیز در آن شرط نیست».[۱۴]
احکام شورشیان در اسلام
شورش علیه امام(ع) و رهبر در اسلام به اندازه‌ای جلوه‌ی بد و ناپسندی دارد که دین مبین اسلام برای آنها قوانین سخت و دشواری را در نظر گرفته است.
به درستی می‌دانیم که یکی از مباحث مهم که در هر جنگ و جهاد و یا دفاعی پیش می‌آید بحث اسراء و غنایم به دست آمده می‌باشد. اسلام شورش بر امام را آن قدر ناپسند می‌داند که قوانین دشواری را برای آنها در نظر گرفته است و آنها را همانند کفار دانسته است. و نبرد با آنها را به اندازه‌ای لازم دانسته که آنها به اطاعت امام برگردند و یا به قتل برسند و حتی به اسراء و مجرومین آنها نیز هیچ گونه ترحمی نشده است. شاید به این خاطر باشد که اسلام از این منظر به این موضوع نگاه کرده است که اگر شخصی برای یک بار خیانت کند احتمال تکرار خیانت او همیشه می‌رود بنابراین اگر کسی برای یک بار جسارت شمشیر کشیدن بر علیه امام را پیدا کند حتماً برای بار دیگر هم چنین خواهد کرد یا می‌توان دلیل دیگری را هم در نظر گرفته و آن این است که شورش این افراد باعث می‌شود دیگران نیز جرأت پیدا کرده و نظم را بر هم بزنند و باعث از هم پاشیدن مسلمانان و حتی احتمال از بین رفتن دین نیز می‌رود.
پس باید احکام سختی در نظر گرفته شود تا بتوان انسجام مسلمانان و پایه‌های دین را استحکام بخشید. «هر کسی بر امام معصوم(ع) خروج کند شورشی است. چه تنها باشد و چه متعدد باشد … و باید … با او مانند کفار به نبرد پرداخت تا به اطاعت امام بر گردد یا به قتل برسد.
مجرمین شورشیان که دارای پایگاه باشند کشته می‌شوند و فراریان آنان تعقیب شده، اسرایشان نیز به قتل می‌رسند؛ و غیر از آنها مانند خوارج، باید متشتّت و پراکنده شوند … بدون اینکه … در قتل مجرمان آنها شتاب شود …».[۱۵]
اما به غنیمت گرفتن اموال آنها مسئله‌ای است که در بین فقها اختلاف‌نظر وجود دارد. به غنیمت گرفتن اموالی که در سپاه است یا در سپاه نیست اما زنان و خانواده‌های ایشان بنا به نظر مشهور به اسارت نمی‌روند.
«بنا به اجماع فقها اموالی از ایشان که در میان سپاه نیست اگر چه از منقولات باشد به ملکیت مجاهدین در نمی‌آید، همچنین اموالی که همراه سپاه آنان است در صورتی که آنها به اطاعت امام باز گشته باشند؛ و اختلاف نظر، تنها در مورد تقسیم اموالی از ایشان است که همراه سپاه است در صورتی که همچنان بر شورش خود پافشاری داشته باشند و قول درست‌تر به استناد رفتار حضرت علی(ع) با اهالی بصره، عدم تقسیم اموال موارد است، زیرا آن حضرت فرمان به باز گرداندن اموال آنها را دادند».[۱۶]
در اینجا این مسئله در ذهن انسان سئوال‌های متعددی را به وجود می‌آورد که چرا برای مرزبانی چنین اهمیت قائل شده‌اند و یا چرا ثواب آن را در بیش از چهل روز برابر با جهاد دانسته‌اند؛ حتی در زمان غیبت.
همان گونه که می‌دانیم جان و مال مسلمانان محترم است. [قاعده احتیاط در دم یا دماء، اصل عصمت دم]. سرزمین و مرزهای جغرافیایی آنها جزء اموال مسلمانان انفال و متعلق به امام می‌باشد و حفظ و دفاع از جان و مال مسلمانان واجب است.
از آنجایی که در هر زمان احتمال هجوم مخالفان و مشرکان و تصاحب اموال مسلمانان و ضرر رساندن آنها به جان و مال مسلمانان می‌رود و عواقبی همچون به اسارت درآمدن مسلمانان، تباه شدن جان آنها، تصاحب اراضی و سرزمین آنها و … را در پی خواهد داشت پس دفاع از مرزها و مرزبانی دارای اهمیت بالایی در هر زمان است یکی از انواع جهاد در اسلام مبارزه با این چنین هجومی است.
«۲. جهاد با کفاری که به مسلمانان هجوم آورده‌اند. به طوری که بیم تسلط آنها بر شهرهای مسلمانان یا به یغما بردن ا
موال ایشان و اموری مانند آن، اگر چه ناچیز باشد می‌رود».[۱۷]
اگر به درستی تأمل کنیم در می‌یابیم که هر جنگ و جهادی قطعاً ضرر و زیانی در پی خواهد داشت چه این ضرر مالی باشد و یا ضرری جانی باشد. اینجاست که اهمیت پاسداری از مرز مشخص و معلوم می‌گردد، چرا که با توجه به اینکه جان و مال مسلمانان محترم است و حفظ آن واجب، با پاسداری از مرزها احتمال این خسارات کم خواهد شد.
با توجه به آنچه گفته شد یکی از دلایل مهم جنگ و جهاد در اسلام مبارزه با افرادی است که به مرزهای جغرافیایی مسلمانان هجوم آورده‌اند و قصد تسلط بر شهرهای مسلمانان را دارند. و یا اموال ایشان را غارت کنند و به یغما ببرند.
یکی از داستان‌هایی که در شاهنامه مسطور است و با جنگ و خونریزی بسیار همراه است داستان هجوم شخصی به نام ضحاک یا اژی‌دهاک است. که بر شام و عربستان حکمرانی می‌کند و به فکر هجوم و حمله به سرزمین ایران را در سر می‌پروراند و آن را عملی می‌کند و با هجوم به سرزمین ایران مردم بسیاری کشته می‌شوند و شهرهای ایران به تصرف اعراب در می‌آید. در مقابل شخصی به نام فریدون با همکاری فردی به نام کاوه آهنگر که به پیشه آهنگری مشغول بود به مبارزه با ضحاک برخواسته و بعد از مدتی کوتاه ضحاک را به اسارت درآورده و او را در دماوند کوه به بند می‌کشد ناگفته نماند که دوره تسلط ضحاک بر ایران بسیار بود و بعد از گذشت سال‌ها فریدون پا به عرصه وجود گذاشت و توانست سرزمین مقدس اجدادی خود را از وجود ظلم و ستم پاک کند.
به عنوان مثال جنگ احزاب یا خندق را می‌توان نام برد که مسلمانان برای دفاع از خاک و شهر خود در مقابل کفار ایستادگی کردند و با نبرد جانانه‌ی حضرت علی این جنگ در تاریخ ماندگار شد و یا می‌توان فتح مکه را ذکر کرد که پیامبر بعد از هجرت و بعد از گذشت مدتی برای پس گرفتن وطن مادری خود و پاک کردن خانه کعبه از وجود بت‌ها با سپاهی گران به طرف مکه آمد و آن شهر مقدس را از وجود کفار و بت‌هایشان پاک کرد.
بخش دیگری از جهاد عبارت است از:
«جهاد با کسی که قصد کشتن نفس محترمی یا گرفتن مالی یا به اسارت بردن حریمی را دارد، هر کس که باشد و چه بسا به این قسم «دفاع» گفته شود؛ نه جهاد و سزاوارتر نیز همین است».[۱۸]
هنگامی که سیامک فرزند کیومرث اولین پادشاه ایران زمین به دست دیو سیاه کشته می‌شود برای گرفتن انتقام فرزند او هوشنگ به همراه پدر بزرگ خود عازم میدان نبرد می‌شود و پس از نبردی سنگین دیو سیاه را از بین می‌برد.
اگر به خوبی به جنگ‌های میان فریدون و ضحاک بنگریم و دلایل آن را جستجو کنیم می‌بینیم که یکی از دلایل موجود به قتل رساندن جمشید پادشاه ایران توسط ضحاک است.
این دو جنگ در بخش اساطیری شاهنامه را می‌توان این گونه تصور کرد که مهمترین دلیل به وجود آمدنشان با این نوع از جهاد در اسلام تقریباً برابری می‌کند که در فوق ذکر شد.
یکی دیگر از دلایلی که همیشه در ایران باستان باعث شروع جنگ و خونریزی می‌شده است و در کتب تاریخی و همچنین در شاهنامه فردوسی فراوان به چشم می‌خورد کین‌کشی یا گرفتن انتقام است.
دشمن خونخوار شخصی را می‌کشد و به قتل می‌رساند بازماندگان او قیام کرده و شخص یا اشخاصی را که مرتکب این جنایت شده‌اند را به سزای عملشان می‌رسانند به تعبیر شاهنامه و فردوسی کین‌کشی می‌کنند.
شخصی که برای انتقام و کین‌کشی قد علم می‌کند را کینه‌خواه می‌نامند و شخص قاتل را کینه‌جو گفته‌اند. در این بخش از شاهنامه ۳ جنگ برای گرفتن کینه و یا به تعبیر امروزی قصاص قاتلین بوده است که اولین آنها نبرد هوشنگ با دیو سیاه می‌باشد.
«چو بنهاد دل کینه و جنگ را *** بخواند آن گرانمایه هوشنگ را»[۱۹]
دومین نبردی که در شاهنامه فردوسی مسطور است جنگ فریدون با ضحاک می‌باشد، فریدون به کمک کاوه آهنگر برای گرفتن کین جمشید و پدرش و همچنین اجرای عدالت با لشکری بزرگ به جنگ ضحاک رفته و او را مغلوب می‌کنند اما او را نمی‌کشند و فقط او را به بند می‌کشند.
«فریدون به خورشید بر برد سر *** کمی تنگ بستش به کین پدر»[۲۰]
با بیان این بیت نیت فریدون را از جنگ با ضحاک فردوسی به روشنی بیان می‌کند و با بیان بیت دیگر هدف او را معلوم می کند و به همین خاطر ضحاک را نمی‌کشد و می‌گویند:
«جهان را همه سوی داد آورم *** چو از نام دادار یاد آورم»[۲۱]
سومین نبردی که در شاهنامه مسطور است و به خاطر قصاص کردن و گرفتن کین به پا شده است نبرد منوچهر با سلم و تور می‌باشد منوچهر فرزند ایرج و یا در حقیقت نوه‌ی ایرج برای گرفتن انتقام خون پدر سلم و تور را که ایرج بی‌گناه را به قتل رسانیده‌اند به مکافات عمل خودشان رسانید، و هر دو را به قتل می‌رساند. در ابتدای داستان زمانی که فریدون منوچهر را به جنگ سلم و تور می‌فرستد کینه‌خواه بودن منوچهر را این گونه بیان می‌کند:
«منوچهر گفت ای سر افراز شاه *** که آید به نزدیک تو کینه‌خواه
بکین جستن از دشت آوردگاه *** برآرم به خورشید گرد سپاه»[۲۲]
و زمانی که منوچهر بر تور مسلط می‌شود و عزم کشتن او را می‌کند ظلم تور و انجام عدالت توسط منوچهر برای گرفتن انتقام یا قصاص کردن تور را فردوسی ا
ین چنین به نظم کشیده است:
«دمان از پس اندر منوچهر شاه *** رسید اندر آن نامور کینه خواه»[۲۳]
و فردوسی از زبان منوچهر برتر بودن دست پروردگار و کینه گرفتن روزگار از ظالمان را این چنین بیان می کند:
«ببری سر بی‌گناهان چنین *** ندانی که جوید جهان از تو کین»
از آنجایی که سلم و تور هر دو در کشتن ایرج مشارکت داشته‌اند منوچهر هر دوی آنها را به قتل می‌رساند و جهان را از وجود این دو برادر کُش پاک می‌کند.
اگر به فرهنگ لغت‌های فارسی مراجعه نماییم می‌توانیم به خوبی دریابیم که معادل کلمه‌ی کینه خواستن و انتقام گرفتن در ادبیات فقهی ما همان کلمه قصاص می‌باشد در فرهنگ معین کلمه قصاص را اینگونه معنی کرده است: «قصاص: پاداش دادن: بدین نحو که کشنده را بکشند و ضارب را به ضرب و جارح را به جرح تنبیه کنند (به همان نحو که عمل کرده)».
و کینه و کینه جویی را اینگونه معنی نموده است: «کینه: عداوت ـ دشمنی و … انتقام».
در فقه قصاص، معانی معادل گرفتن انتقام به همان شکل جنایت حاصل را نیز می‌دهد. قرآن کریم با عبارت «النفس بالنفس» ماعده، آیه ۴۶. و «الحُر بالحُر» بقره، آیه ۱۷۸ به این معنا به شکل واضح و روشن اشاره می‌کند و آنچه که موجب قصاص می‌شود را در کتب فقهی گرفتن یا هدر رفتن جان یک انسان معصوم و بی‌گناه و بی تقصیر هم کُف به شکل عمد و عدوان دانسته و بیان نموده است.
«موجبه إزهانُ النفسِ المعصومهِ المکافئهِ عمداً و عدواناً».[۲۴]
همان گونه که می‌دانیم قصاص یکی از قوانین امضایی اسلام می‌باشد و قبل از ظهور اسلام این قانون و قاعده محکم نه تنها در شبه جزیره عربستان بلکه در کشور متمدن ایران نیز رایج بوده است. اما آنچه در تعریف قصاص در آیین مقدس اسلام می‌خوانیم با اجرای این حکم در ایران با توجه به آنچه در شاهنامه آمده است تفاوت‌هایی نیز دارد.
مثلاً در احکام و اجرای قصاص عبارت «النفس بالنفس» را مشاهده می‌کنیم اما منوچهرشاه در برابر یک تن یعنی ایرج دو تن یعنی سلم و تور را به قتل می‌رساند و قصاص می‌کند.
اما کمی عقب‌تر یعنی در زمان پادشاهی کیومرث هوشنگ برای گرفتن انتقام پدر خود سیامک تنها یک شخص یعنی همان قاتل پدر را به قتل رسانیده و از حد تجاوز نمی‌کند.
شاید در نگاه اول کمی بی‌رحمانه باشد که جان یک انسان دیگر هم گرفته شود، شاید بهتر آن است که با گرفتن دیه و پرداخت جریمه از هدر رفتن جان انسان دیگر یعنی همان قاتل جلوگیری شود. اما هنگامی که خوب به عبارات قرآن کریم دقت می‌کنیم می‌بینیم که بهترین قانون و رفتار را خداوند در برابر این عمل قرار داده است. با توجه به اینکه خداوند با رضایت صاحب دم و گذشت او به پرداخت دیه رضایت داده و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «فی القصاص حیاه یا اولی الالباب» و با تعبیر اینکه در قصاص حیات وجود دارد البته تنها برای افرادی که صاحب عقل و خرد هستند. محکم بودن این قانون را یادآوری می‌کند.
در ماده ۲۵۷ قانون مجازات اسلامی می‌خوانیم: «قتل عمد موجب قصاص است لکن با رضایت ولی‌دم و قاتل به مقدار دیه کامله یا به کم‌تر یا زیادتر از آن تبدیل می‌شود».
با توجه به ماده فوق می‌بینیم که نه تنها رضایت صاحب دم بلکه رضایت جانی نیز برای تبدیل به قصاص به دیه لازم است اما با توجه به اینکه حفظ جان را واجب می‌دانیم چرا قانون و خداوند در قصاص به جانی اختیار داده‌اند که قصاص را در مقابل دیه بر گردن بگیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ب.ظ ]




شیخ

 

مسجد

 

میخانه

 

وزیر

 

 

 

پیر

 

امام شهر

 

شاهد

 

یرغو

 

 

 

دیر

 

نماز

 

باده

 

شاه

 

 

 

سالک

 

بیت الحرام

 

خم

 

 

 

 

 

درویش

 

محراب

 

کرشمه

 

 

 

ماجرا

 

منبر

 

میکده

 

 

 

 

 

تقوی

 

نظربازی مستی

 

 

 

نمادها و نشانه‌ها به دلیل دلالتگری بر ارزشها در ذات خود قدرت دارند. واژه‌های نهاد تصوف و شرع بنا به قداستی که داشت دستمایه نهاد قدرت قرار گرفته بود. حافظ به شیوه‌ای رندانه، بازی بزرگی را با این نشانه‌ها آغاز کرد. تصویرهای پارادوکسی که از ترکیب این عوالم ناهمخوان ساخته، برای قدرت روزگار طنزی گزنده بود.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
بنابراین تصویرهای متناقض‌نمای «می و باده و مستی و رند …» را در شعر حافظ نمی‌توان به بافت معنایی واحدی محدود ساخت. این تصویرها نه نماد عرفانی محض‌اند و نه معنای لغوی و عادی دارند، بلکه میان حقیقت و مجاز شناورند. حافظ شناسان بزرگ بر این نکته صحه گذاشته‌اند، منوچهر مرتضوی، دو نوع کاربرد برای این ایماژهای حافظ بر می‌شمارد یکی کاربرد سمبولیک و دوم کاربرد در معنای لغوی و عادی و سنت ادبی. ایشان اشاره کرده‌ که تعیین مرز مشخص میان این دو کاربرد بسیار دشوار است و محقق نباید افراط و تفریط کند. «یعنی نه مضمون تراشی عارفانه و تأویل و تعبیر عرفانی غیرلازم را پیشیخود قرار دهد و نه ساعی در انکار هر گونه مفهوم خارج از مفاهیم لغوی و ظاهری و متعصب در اثبات رئالیسم تصوری و موهومی برای حافظ باشد». آقای بهاء الدین خرمشاهی نیز با عنایت به همین قلمروهای مختلف شعر حافظ را تفسیر کرده‌اند. (زرین کوب، ۱۳۶۸: ۱۵۴).
۳-۱۲. مکتب سکر حافظ
ﻣﻜﺘﺐﻫﺎی ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﺔ ﺳﻜﺮ ﺑﻨﺎ ﺷﺪه اﻧﺪ و ﺳﻜﺮ ﻏﻴﺒﺘﻲ ﺑﻮد ﺑﻪ واردی و ﺳﻜﺮ از ﻏﻴﺒﺖ زﻳﺎده ﺑﻮد از وﺟﻬﻲ و آن، آن ﺑﻮدﻛﻲ ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻜﺮ ﻣﺒﺴﻮط ﺑﻮد ﭼﻮن اﻧﺪر ﺳﻜﺮ ﺗﻤﺎم ﻧﺒﻮد ﺧﻄﺮ ﭼﻴﺰﻫﺎ از دل وی ﺑﻴﻔﺘﺪ اﻧﺪر ﺣﺎل ﺳﻜﺮ و آن ﺣﺎل ﺳﺎﻛﺮ ﺑﻮد. ﻛﻲ وارد اﻧﺪر ﺗﻤﺎم ﻧﺒﺎﺷﺪ و ﺣﺲ را اﻧﺪراوﮔﺬر ﺑﺎﺷﺪ و ﻗﻮی ﮔﺮدد ﺳﻜﺮ ﺗﺎ ﺑﺮ ﻏﻴﺒﺖ ﺑﻴﻔﺰاﻳﺪ ﺑﺴﻴﺎر ﺑﻮد.
ﺑﺰرﮔﺎن ﻣﻜﺘﺐ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ، ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻳﻨﻜﻪ در درﻳﺎی ﺑﻴﻜﺮان اﻟﻬﻲ ﻣﺴﺘﻐﺮق ﮔﺸﺘﻪ و از ﻫﺴﺘﻲ ﺧﻮد ﻓﺎﻧﻲ و رﻫﺎ شده‌اﻧﺪ اﺣﺴﺎس ﻗﺮب ﺑﻴﺸﺘﺮی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﭘﻴﺪا ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و زﻣﺎﻧﻲﻛﻪ دم از ﻋﺸﻖ ﻣﻲزﻧﻨﺪ ﻋﺸﻖ اﻟﻬﻲ اﺳﺖ و ﻳﺎ ﺳﺨﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ در آن ﻟﺤﻈﺎت ﺟﺎری ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ آﻧﻜﻪ در درﻳﺎی ﻋﺸﻖ اﻟﻬﻲ ﻏﻮﻃﻪ‌ور ﺷﺪه‌اﻧﺪ ﺷﺎﻳﺪ درک آﻧﻬﺎ ﺑﺮای دﻳﮕﺮان دﺷﻮار ﺑﺎﺷﺪ وﻟﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻧﻮر اﻟﻬﻲ در وﺟﻮد آﻧﺎن ﺗﺠﻠﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ و ﺑﺮ ﻋﻘﻞ آﻧﺎن ﭼﻴﺮه ﺷﺪه و ﺑﺪﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪﻏﻮﻏﺎﻳﻲ و ﺷﻮری را ﺑﺮﻣﻲ اﻧﮕﻴﺰد ﻛﻪ ﻗﺎﺑﻞ وﺻﻒ ﻧﻴﺴﺖ و آن ﻋﺸﻘﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ ﮔﺮوه از آن ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪاﻧﺪ ﻋﺸﻖ ﺧﺎﻟﺺ و ﻧﺎب و ﻋﺸﻖ ﻛﺎﻣﻞ و ﺗﻤﺎم اﺳﺖ.ﻳﻜﻲ از ﺣﺎﻻت ارﺑﺎب ﻃﺮﻳﻘﺖ ﺳﻜﺮ اﺳﺖ.
ﺳﻜﺮ ﺣﻴﺮت و دﻫﺶ و وﻟﻪ وﻫﻴﻤﺎن اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺟﻤﺎل ﻣﺤﺒﻮب ﻓﺠﺎه ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﺤﺐ ﻣﻲرﺳﺪ، ﭼﻮن ﺳﺮ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺟﻤﺎل ﻣﺤﺒﻮب ر ﺳﻴﺪ ﺑﻪ واﺳﻄﻪ دوری از ﺗﻔﺮﻗﻪ و ﺑﻌﺪ در ﺑﺎﻃﻦ وی ﻓﺮح و ﻧﺸﺎط و اﻧﺒﺴﺎط ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ درآﻣﺪ ﻛﻪ ﺣﻮاس او از ﻣﺤﺴﻮﺳﺎت ﻏﺎﻓﻞ ﺷﺪ و ﻋﻘﻠﺶ ﻣﻐﻠﻮب ﮔﺸﺖ و ﺗﻤﻴﻴﺰ از ﻣﺎ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺗﻔﻊ ﺷﺪ و از ﻏﺎﻳﺐ ﺑﻲﺧﻮدی ﻧﻤﻲداﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ و اﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ را ﺳﻜﺮ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ آن ﮔﻔﺘﻪاﻧﺪ ﻛﻪ در اوﺻﺎف ﻣﺬﻛﻮر و ﺑﻪ ﺳﻜﺮ ﻇﺎﻫﺮی ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ، در ﺣﺎﻟﺖ ﺳﻜﺮ ﭼﻮن ﻧﻤﻲ داﻧﺪ ﭼﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻣﺴﺖ ﺻﻮری را ﻣﻌﺬور ﻣﻲ دارﻧﺪ ﻛﻪ «ﻣﺘﻲ ﺗﻌﻠﻤﻮا ﺗﻘﻮﻟﻮن» او ﻧﻴﺰ ﻣﻌﺬور اﺳﺖ. اﺣﻤﺪ ﻏﺰاﻟﻲ ﻋﺎرف ﻋﺎﺷﻘﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﺮﻳﻘﺘﺶ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺳﻜﺮ و ﻋﺸﻖ ﺑﻨﺎ ﺷﺪه اﺳﺖ او ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻜﺘﺒﻲ اﺳﺖ و اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎی او ﻫﻤﮕﻲ از ﻋﺸﻖ او ﺑﻪ ﻣﻌﺸﻮق ازﻟﻲ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ و ﻳﻜﻲ از وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی ﺗﺼﻮف اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﻋﺸﻖ و ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺗﻌﺎدل اﻳﺠﺎد ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.
۳-۱۳. بررسی تجلی عشق در آثار حافظ
سروده‌های حافظ را دو پاره کرده‌اند و نام «عشق زمینی» و «عشق عرفانی» بر این پاره‌ها نهاده‌اند و پرچین کشیدن میان این دو بخش، کار درست و برازنده‌ای نیست. با اینکه سخن حافظ، گاه به عشق زمینی، بسیار نزدیک می‌شود و گاه به عشق عرفانی اما هیچ گاه یکسره و بی چون و چرا نمی‌توان او را از اهل عرفان دانست. و از سویی حافظ را عاشق فلان دختر و یا دختران شیرازی دانستن، فرو کاستن ارزش هنری اوست. نه اینکه در نهفت عشق جنسی، گوهری نباشد. سخن این است که حافظ از همین عشق زمینی، عشقی فرازمینی می‌آفریند. او به هر چه که دست می‌زند، آن چیز را جامه‌ی والایی و زیبایی می‌پوشاند. در کلام اوست که چیزی مقدس و شکوهمند می‌شود. بیرون از زبان و اندیشه‌ی او، چیزی نیست که او در پی اش بدود! همه‌ی چیزها چون رود از پی او روان می‌شوند. او همه چیز را به سوی خود می‌کشاند و هر چه که به او برسد، زیبا و گرانمایه می‌گردد. هنر حافظ در همین است.
او یک اسطوره آفرین بزرگ است. او انسانها و چیزها را از بند زمان ومکان می‌رهاند و از درونشان انسانها و چیزهایی فرازمانی و فرامکانی پدید می‌آورد. راز شاهکارهای جاودانه در همین است. که می‌گوید: عشق زمینی یا عشق جنسی یا هر چه که دوست دارند بنامندش، خوارمایه و تباه است.
کسی که چنین چیزی بگوید، پرده از روانِ خوارمایه و تباه خویش برداشته است. عشق زمینی در زبان و اندیشه و زندگی حافظ به چنان بلندایی می‌رسد که مرزهای خدایی را نیز در می‌نوردد. ما نیز باید چنان زندگی کنیم که با دست زدن به هر چیز، آن چیز را والایی و نشانه‌های خدایی ببخشیم. دیوان حافظ را بنگرید. مگر همه‌ی فارسی زبانان به این واژه‌ها دسترسی ندارند؟! مگر این واژه‌ها از آسمان بر او فرود آمده‌اند؟! چگونه است که حافظ می‌تواند این واژهها را به گونه‌ای در کنار هم بنشاند که والاترین سخنان از پیوندشان بزاید؟
از منظر حافظ، عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره‌ای نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ب.ظ ]




۱) سطح تحصیلات شما چیست؟
کارشناسی کارشناسی ارشد دکترا و بالاتر
۲) دوره های گذرانده شده در زمینه مدیریت پروژه یا مدیریت عالی:
دارای مدرک مدیریت پروژه (PMP یا IPMA) دوره عالی مدیریت یا MBA نرم افزارهای تخصصی مدیریت پروژه کارشناس ارشد مدیریت پروژه و ساخت/ مهندسی و مدیریت ساخت سایر…………………………………………………………………………………….
۳) سابقه کار شما در سازمان چند سال است؟
کمتر از ۵ سال ۵ تا ۱۰ سال ۱۰ تا ۱۵ سال ۱۵ تا ۲۰ سال بالای ۲۰ سال
ب) پرسشنامه‌ی خبرگان مدیریت دانش
«بسمه تعالی»
با عرض سلام و احترام
پرسشنامه‌ای که پیش رو دارید، بخشی از یک کار پژوهشی دانشگاهی در قالب پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت پروژه و ساخت با عنوان «بررسی نقش دفتر مدیریت پروژه در ایجاد بسترهای مناسب جهت پیاده‌سازی مدیریت دانش در سازمان‌های پروژه‌محور صنعت نفت» در دانشگاه مهرالبرز تهران و زیر نظر دکتر سید مجتبی حسینعلی‌پور، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی می‌باشد. هدف از انجام این پژوهش، پاسخ به این پرسش است که دفتر مدیریت پروژه (PMO) تا چه حد می‌تواند بر چالش مدیریت دانش پروژه‌ها در سازمان‌های پروژه‌محور صنعت نفت غلبه کرده و منجر به ایجاد بسترهای مناسب جهت استقرار نظام مدیریت دانش و دروس آموخته‌ی پروژه‌های به اتمام رسیده‌ی تحت امر این دفتر در این سازمان‌ها گردد.
پرسشنامه حاضر با هدف آزمون اعتبار محتوای متغیر وابسته‌ی تحقیق خدمت حضرتعالی تقدیم گردیده است و بر آن است که اجزای این متغیر و گونه شناسی‌های عناصر آن را از منظر خبرگی جنابعالی به آزمون بگذارد. لذا پس از بررسی‌ها و مطالعات لازم، ۸ مؤلفه و ۲۷ شاخص استخراج گردید که در این رابطه از شما صاحب نظر گرامی تقاضا می‌شود، اهمیت هر یک از شاخص‌ها را در ارتباط با محتوای متغیر یاد شده تعیین نمایید؛ برای این منظور پس از ارائه مدل مفهومی متغیر وابسته، پرسش‌هایی مطرح خواهند شد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
با سپاس فراوان
محمدجواد صالحی
مدل مفهومی بسترهای مدیریت دانش پروژه
مؤلفه اهداف و استراتژی
مؤلفه فرایندها و رویه‌ها
مؤلفه فرهنگ سازمانی
مؤلفه مدیریت
مؤلفه محیط صنعتی (رقابتی)
مؤلفه زیرساخت‌های مادی
مؤلفه ساختار
یادگیرنده
همکاری‌گونه
فرهنگ تبادل تجربیات
مدیریت استراتژیک دانش پروژه
برنامه‌ریزی
بررسی نتایج اجرای مدیریت دانش پروژه
هم‌سویی اهداف مدیریت دانش پروژه
با اهداف مدیریت دانش سازمان پروژه
حمایت‌گر
مشارکتی
متعهد
تسهیل‌گر
سیستم پاداش
کانال‌های ارتباطی
طرح‌های آموزشی
بلوغ متدلوژی
مدیریت پروژه
کنترل فعالیت‌های مدیریت دانش پروژه
تخصیص مسئولیت‌ها جهت اجرای فرایندهای مدیریت دانش پروژه
روش‌های مدوّن به منظور اجرای فرایندهای مدیریت دانش پروژه
باانگیزه
توانمند
متعهد
ساختار دانشی در مقابل ساختار غیر دانشی
ظرفیت جذب دانش
در سازمان پروژه
ابتکارات سایر سازمان‌ها
میزان تعامل با سایر سازمان‌ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ب.ظ ]