کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



نورسی در مباحث علمی و سلوکی به سخنان و تألیفات بزرگان و شیوخ طریقت‌های صوفیانه پیش از خود استناد کرده و از این معارف بزرگ بهره برده است. وی ضمن تعریف و تمجید طریقت تصوف، به‌ خصوص طریقت نقشبندیه و بزرگان آن می‌گوید: «طریقت صوفیه عبارت است از راه وصول به حقایق و مشهورترین آن‌ها عبارت است از طریقت نقشبندیه که بزرگراه به شمار می‌آید. بعضی از اقطاب نقشبندیه قواعد آن را چنین خلاصه کرده‌اند:
” در طریق نقشبندی لازم آمد چار ترک، ترک دنیا، ترک عقبی، ترک هستی، ترک ترک”
یعنی: در طریقت نقشبندی ترک چهار چیز لازم است: ترک دنیا که دنیا را مقصود ذاتی ندانی؛ ترک آخرت به‌حساب نفس و ترک نفس یعنی نفس را فراموش کنی و سپس ترک ترک یعنی در این ترک فکر نکنی تا شیفته نشوی و فریب خود را نخوری و به خود تفاخر نکنی؛ یعنی شناخت خدا و کمال حقیقی انسان در ترک آنچه غیر خداست به دست می‌آید.»[۲۳۲] سپس در زمان عضویت در دارالحکمه الاسلامیه از بحران شدید روحی خودش می‌گوید: زمانی که در دارالحکمه الاسلامیه عضویت داشته و به فشار و اضطراب مواجه شده، با رجوع به کتاب «فتوح الغیب» عبدالقادر گیلانی و تفأل به آن آرامش یافته است…»[۲۳۳]
وی به طریقت‌های صوفیه و انتساب به آن‌ها حرص و میل شدیدی دارد، حتی ایمان انسان را بدون این طریقت‌ها مستحکم نمی‌شمارد؛ و ضمن بیان اهمیت طریقت‌ها در نگهداری ایمان، از اینکه علمای اهل سنت و سیاست‌مداران آن‌ها، منبع ولایت و طریقت را می‌بندند، افسوس می‌خورد.[۲۳۴] و فواید طریقت را بیشتر از ضررهای آن می‌داند.[۲۳۵] درباره اهمیت و ارزش طریقت‌های صوفیه می‌گوید: «فالذی لیس له حظ من الطریقه… مدققاً.»[۲۳۶] و بااینکه دستور می‌دهد که شاگردان نور نباید شیخی بیرون از دایره رسائل النور داشته باشند: «نعم إن الذی اتخذ لنفسه شیخاً قبل دخوله الدائره یمکنه أن یحافظ علی رابطته بشیخه و مرشده ضمن الدائره أیضاً، ولکن من لم یکن له شیخ بعد الدخول فی الدائره، لیس له أن یتخذ شیخاً إلا ضمن الدائره.»[۲۳۷] با این حال شاگردش خلوصی را از ورود به طریقت نقشبندیه معاف می‌کند.
نورسی از مشرب خلت و مسلک برادری در دایره رسائل النور با عنوان “فنا فی الاخوان” در مقابل اصطلاح اهل تصوف “فنا فی الشیخ “و ” فنا فی الرسول” نام می‌برد که توضیح آن در فصل پنجم و تحت عنوان فنای فی الاخوان آمده است. اصطلاحاتی که نورسی در رسائل خود به‌کاربرده است درواقع همان اصطلاحاتی است که به همان معنا نزد اهل تصوف معروف هستند، علاوه بر اینکه وی اصطلاحات جدیدی نیز به آن افزوده است.
۳-۱-۲ استفاده از اذکار و اوراد طریقت‌ها به‌ویژه طریقت نقشبندیه
نورسی در رسائل النور، از طریقت‌ها به‌ خصوص طریقت نقشبندیه بهره برده و به جایگاه ارزشمند آن‌ها در عالم اسلام اشاره‌کرده است. ازجمله: بهره‌گیری وی از کلمه شهادت در اوراد نقشبندیه؛ هشدار نسبت به اخلاص ورزیدن در اذکار همانند طریقت‌های گذشته؛ استفاده از ذکر «یا بَاقی أنتَ البَاقی» (ختمه مخصوص بزرگان نقشبندیه) در آخر نامه‌های خود و نیز شرح و تفسیر آن؛ عمل برحسب قلب به‌عنوان بهترین روش در سیر و طریقت؛ و یادآوری نقش و اثر طریقت‌ها در نگهداری از قلمرو اسلامی مقابل هجوم گمراهان غربی. در این مبحث به توضیح اجمالی هر یک از این موارد خواهیم پرداخت:
نورسی درباره کلمه شهادت در اوراد نقشبندیه می‌گوید: در این راه با آن اوراد زنده می‌شویم و با آن می‌میریم و با آن فردا محشور می‌شویم، با پایبندی تمام احساس می‌کنم اگر تمام دنیا به من داده شود به‌اندازه‌ای نیست که این حقیقت ایمانی واحد برایم روشن است.[۲۳۸]
دانلود پایان نامه
برای رعایت اخلاص در ذکر به شاگردانش هشدار می‌دهد[۲۳۹] که تنها در انتظار پاداش دنیوی آن را نباشند. اگر منافع دنیایی علت عبودیت یا ورد و ذکر مشخصی شوند یا جزئی از آن را شامل شوند، حتماً عبادت را باطل و وردی با خاصیت را، بی‌نتیجه می‌کنند…»[۲۴۰]
وی اغلب نامه‌های خود را با «یا بَاقی أنتَ البَاقی؛ یا بَاقی أنتَ البَاقی» ختم می‌کند دو حقیقت مهم را نشان می‌دهند. این‌که برخی از بزرگان نقشبندیه ختمه مخصوصی از این دو جمله برای خود تهیه‌کرده و آن را «ختمه نقشیه مختصر» نامیده‌اند بیانگر معنای آن آیه بزرگ است.[۲۴۱] و این دو جمله را نشان‌دهنده معنا و شرح آیه «…کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ …» (قصص، ۸۸) می‌داند.
نورسی می‌گوید: بهترین شیوه کار قلب و عمل کردن آن از راه سلوک، طریقت است. وی در جواب چیستی طریقت می‌گوید: غایت و هدف طریقت، شناخت حقایق ایمانی، قرآنی و رسیدن به آن از راه سیر و سلوک روحانی، وجدانی، ذوقی همانند شهود است. طریقت و تصوف سر انسانی بالا و کمال بشری است… خداوند قلب را به این شکل خلق کرده و عمل، اجرا و انجام این قلب و تحریک آن و تشخیص توانایی‌های آن و انتقال از قوه به فعل را از قلب خواسته است. تا زمانی که خدای سبحان و بلندمرتبه چنین اراده می‌کند. پس قلب بر اساس اراده خدای سبحان اقدام می‌کند. بدون تردید بزرگ‌ترین وسیله برای کار قلب و اجرای آن، حقایق ایمانی با ابزار ذکر، با رعایت مراتب ولایت توسط طریقت‌ها است.
نورسی برخی از فایده‌های ذکر و چگونگی مأنوس شدن انسان به ذکر خداوند، صیغه و شکل ذکر که «الله الله گفتن» است را چنین بیان می‌کند: اهل طریقت در زمان هجوم گمراهان، از ایمان خود نگهداری می‌کنند تا حدی که یک فرد عادی با اخلاص اهل طریقت بیشتر از کسی که ادعای دانایی و علم دارد، از نفس خود نگهداری می‌کند.
علاوه بر نتایج دینی، اخروی یا روحانی، طریقت‌ها در جهان اسلام پیش‌نیاز ابزارهای ایمانی قرار دارد که در دایره برادری اسلامی بین مسلمانان رشد و گسترش‌یافته است. طریقت‌های صوفیه درگذشته و امروزه یکی از قلعه‌های سه‌گانه هستند که بر دیوارهای مستحکم آن هجوم‌ها و سیاست‌های مسیحیت و کسانی که در پی نابودی نور اسلام هستند، شکسته می‌شود.[۲۴۲] بنابراین نباید نقش طریقت‌ها را در نگهداری از مرکز خلافت اسلامی استانبول در طول ۵۵۰ سال، به‌رغم هجوم دنیای کفر و اروپای مسیحی فراموش کنیم.
۳-۱-۳شرح روش‌های طرق صوفیه به شاگردان
نورسی در دوره حبس و تبعید و یا آزادی به بیان و توضیح موضوعات سیر و سلوکی به‌ خصوص سیر آفاقی و انفسی در سلوک و تفاوت‌ها و مزایای هر یک می‌پرداخت.
ازنظر نورسی سیر آفاقی و انفسی دو مشرب و دو روش برای طریقت هستند. صاحب سیر انفسی (درونی) از نفس حرکت را آغاز و ضمن جدا و دور شدن از خارج جدا، در قلب با نابود کردن خودخواهی، تمرکز ایجاد و با گشوده شدن قلب، راهی به حقیقت باز می‌شود. سپس با حرکت به کرانه‌های هستی متوجه نورانی شدن قلب خود می‌شود. این سیر در مقایسه بزرگ‌تر از سیر آفاقی است و بیشتر طریقت‌ها، طبق این روش مجاهده مخفی دارند. مهم‌ترین پایه این سیر، از بین بردن غرور، نابودی آن و ترک هوا، هوس و تسلط بر نفس است؛ اما سالک به علت ناتوانی در از بین بردن نفس اماره، نمی‌تواند غرور را به‌وسیله ترک هوا و هوس خود نابود کند. به همین خاطر، شخص از جایگاه شکر به جایگاه فقر سقوط می‌کند.[۲۴۳]
اما صاحب روش دوم با شروع از کرانه‌های هستی به سمت تجلیات اسمای حسنی و صفات خداوند در نشانه‌های موجود در کرانه‌های هستی می‌رود و نورهای آن تجلیات را به‌اندازه و مقیاس کوچکی در افق‌های هستی قلبی خود می‌بیند؛ و در این قلب، نزدیک‌ترین راه به‌سوی خدای تعالی باز می‌شود و می‌بیند که قلب واقعاً آینه خداوند است، درنتیجه به مقصود و تمام آرزوهایش می‌رسد؛ بنابراین در مشرب انفسی، سالک از کشتن نفس اماره و نابودی خودخواهی یا ترک کردن هوا و هوس ناتوان است. پس او از جایگاه شکر به جایگاه خودخواهی که از غرور بدتر است می‌افتد. اگر هم قرب پیدا کند، به علت جاذبه عشق و محبت است اما در او ادعاهای بیش‌ازحد (شطحیات) به وجود می‌آید که هم سبب ضرر به نفس خود شخص و هم دیگران می‌شود.[۲۴۴]
۳-۱-۴ ذکر نیکی‌ها، فضایل اولیا، اقطاب صوفیه و فواید طریقت
نورسی به تبیین نقش تصوف و طریقت‌ها برای تبدیل و ارتقا به مرتبه انسان کامل و به فواید تصوف و طریقت به شرح ذیل می‌پردازد: ۱- طریقت راهی است که انسان را به یک مؤمن واقعی تبدیل می‌کند. تا ایمان خویش را به درجه عین‌الیقین می‌رساند و خدا را به‌گونه‌ای عبادت می‌کند که گویی خدا را می‌بیند.[۲۴۵] ۲- طریقت از قلب (تا زمانی که سالم است) مراقبت می‌کند تا تمام جسم را برای اینکه صاحبش را تا مقام انسان واقعی بالا ببرد، سالم بماند.[۲۴۶] ۳ - تقویت ارتباط با طبقاتی که به حیات برزخی رسیده‌اند.[۲۴۷] ۴- شرح و توضیح اینکه، هدف رسیدن به درجه‌ای از عشق است، همان‌طور که حدیث قدسی اشاره می‌کند که: پیوسته بنده من با انجام دادن نوافل و مستحبات به من نزدیک می‌شود تا من او را دوست بدارم، وقتی کسی را دوست داشته باشم، گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشمان او می‌شوم که با آن‌ها می‌بیند… ۵- در طریقت انجام وظایف شرعی انسان را به لذت بردن از عبادت، تقرب و نزدیکی به مولی متحول می‌کند.[۲۴۸] ۶- لذت و انس به آنچه باعث نزدیک‌تر شدن به خدا خواهد شد و در مراتب قرب تا مرتبه توکل و تسلیم و رضا پیش می‌رود. ۷- رهایی از ریا و ظاهرسازی به‌وسیله تزکیه نفس تا از خطرات خودخواهی نجات یابد. ۸- تکمیل حضور و شهود دائم که این عادت شکلی از عبادت است. درصورتی‌که عبادت شخص غافل به‌گونه‌ای است که از مولای خود بی‌خبر است.[۲۴۹] ۹- پیروزی به‌وسیله حقیقت ایمان و اسلام و سود و بهره از آن، نجات و رهایی از اتفاقات، آمادگی و تمرین وظیفه جانشینی خداوند و پرواز با دو بال حقیقت و شریعت است.[۲۵۰]
۳-۱-۵ ترغیب و تشویق شاگردان به دعا و مناجات
نورسی جایگاه بسیار والایی برای ذکر و مناجات قائل است. تا جایی که هیچ‌گاه اذکار پس از نمازش ترک نمی‌شود[۲۵۱] و درراه اشاعه آن در بین شاگردان خود و دیگر مردم، جدیت زیادی از خود نشان می‌دهد؛ و پایه اصلی تفکر عارف، صوفی و وسیله نزدیکی به خدا و ابزار اهل تصوف را ذکر، دعا، مناجات و تضرع بسیار به‌سوی خداوند متعال، می‌داند. ذکر دوازدهم از لمعه هفدهم با این مضمون: «یاربی الرحیم و یا إلهی الکریم…» شروع می‌شود.[۲۵۲] لمعه اول کتاب اللمعات را با مناجات حضرت یونس شروع می‌کند: «… لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»(انبیاء،۸۷) راز بزرگ این مناجات در آن وضعیت گرفتاری حضرت یونس (علیه‌السلام) که هیچ ابزاری کارایی نداشت در آن لحظه برای نجات، به ذاتی نیاز داشت که دستورش در ماهی، دریا، شب و جو آسمان اثر کند. نورسی می‌گوید: وضعیت ما به‌گونه‌ای است که باید از همه اسباب قطع امید کرده و با اقتدا به حضرت یونس (ع) به‌طور مستقیم به پروردگارمان که مسبب‌الاسباب است پناه برده و ذکر: «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»(انبیاء،۸۷) را بگوییم و به‌عین الیقین بدانیم که به دلیل غفلت و گمراهی آینده، دنیا و هوای نفس علیه ما متحد شده‌اند و تنها کسی ذاتی که آینده، دنیا و نفس ما در دست او است می‌تواند ضررهای آن را از بین ببرد.[۲۵۳] بدون شک چنین انسان همانند حضرت یونس (ع) نیازمند ذکر دائمی مذکور است.[۲۵۴]
نورسی در مقابل اتهام تشکیل طریقت و استفاده از ادعیه می‌گوید: «این تعلیم طریقت نیست، تدریس حقیقت است. من شافعی‌ام و تسبیحات پس از نمازم با آنچه در حنفیان هست، کمی فرق دارد. همچنین برای خود عاداتی دارم مثلاً از نماز مغرب تا نماز عشا و پیش از طلوع صبح باکسی دیدار و گفتگو نمی‌کنم. آیاتی از قرآن زمزمه و تلاوت می‌کنم و از گناهانم استغفار می‌کنم. گمان نمی‌کنم هیچ قانونی در دنیا چنین چیزهایی را ممنوع اعلام کند.[۲۵۵]
۳-۱-۵ موافقت با تصوف اهل سنت
به‌طورکلی نظرات صوفیانه نورسی با تصوف اهل سنت هم‌خوانی فراوانی دارد. به‌ خصوص تأثیرپذیری از شیخ احمد سر هندی در مباحث پیروی از سنت سنیه نبوی، زیان‌های ترک سنت، مقایسه سنت با سخنان بزرگان، تفاوت بدعت خوب و بد بیشتر است.
بیماری بدعت از راه ارتباط مؤمن باسنت نبوی قابل‌درمان است و در اثبات اهمیت آن این فرموده پیامبر (ص) ذکر می‌کند که «کسی که در فساد امت به سنت من تمسک جوید برای او پاداش صد شهید است.»[۲۵۶] همچنین از زبان شیخ احمد فاروقی گفته است: «زمانی که در سیر روحانی خود سیر می‌کردم در میان طبقه‌های اولیا، دیدم که نورانی‌ترین، باشکوه‌ترین، لطیف‌ترین و مطمئن‌ترین اولیا کسانی هستند که پیروی از سنت سنیه را اساس طریقت گرفته‌اند. اولیای عامه این طبقه حتی از اولیای خاص سایر طبقات، شکوهمندتر هستند. کسی که سنت سنیه را اساس کار خود قرار می‌دهد، زیر سایه رسول الله، مظهر مقام محبوب می‌شود.[۲۵۷]
همچنین تحت تاثیرسرهندی مفهوم طریقت صوفیه را این‌گونه بیان می‌کند. «صوفیه اهل سنت ابداع‌گر نیست، پیروی کامل و بالفعل از تمام مباحث سنت سنیه فقط برای اخص خواص ممکن است. اگر پیروی بالفعل حاصل نشود، پیروی بالنیت و جانب‌دارانه از عهده هرکسی ساخته است.»[۲۵۸]
نورسی ضمن اجباری دانستن پیروی از فرایض و واجبات، درصورتی‌که ترک مستحبات موجود در سنت سنیه گناهی نداشته باشد، اما امکان از بین بردن ثواب‌های بزرگ را فراهم می‌کند… در سنت سنیه مربوط به عادات و معاملات هم اگر پیروی باشد، عادت‌ها به عبادت‌ها مبدل می‌شود.[۲۵۹] اگر بدعت‌ها از نوع اوراد، اذکار طریقت باشد و اصل آن‌ها از کتاب و سنت اخذشده باشند و با اصول سنت سنیه مخالفتی نداشته باشند و به‌شرط عدم‌تغییر، بدعت محسوب نمی‌شوند.
نورسی درباره «بدعت» و «بدعت نیکو» از زبان سرهندی می‌گوید: «من در سیر و سلوک روحانی می‌دیدم که کلمات روایت‌شده از رسول اکرم (ص) درخشان هستند و با شعاع نوری سنت سنیه می‌درخشند. وقتی اورادی درخشان را می‌دیدم که از وی روایت نشده‌اند، فاقد آن نور بودند، به‌طوری‌که درخشان‌ترین این روایات نمی‌توانست باکم اهمیت‌ترین روایت‌های پیامبر برابری کنند. پس فهمیدم که شعاع نورانی سنت سنیه اکسیر است و برای کسانی که در پی نورند کافی است و نیازی به یافتن نور در خارج ندارند» آنگاه سنت سنیه را سنگ زیرین سعادت دوجهان، معدن و منبع کمالات می‌نامد.[۲۶۰]
۳-۱-۶ تأکید بر محبت و دوستی به‌عنوان ویژگی مشترک اهل تصوف
به نظر نورسی ویژگی مشترک اهل تصوف، محبت و دوستی است که به فرموده الهی مستدل شده است. آنجا که می‌فرماید: «قُلْ إِن کنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللّهُ»(آل‌عمران، ۳۱) نورسی از این آیه این نتیجه را می‌گیرد که ممکن است انسان کوهی از محبت نامتناهی نسبت به خالق جهان باشد، به خاطر اینکه غریزه انسان دوستدار هر زیبایی و هر کمال، شیفته محبت و افزایش آن با توجه به درجه زیبایی، کمال و احسان است که به حداکثر درجات عشق و حد نهایت آن مربوط می‌شود.[۲۶۱] در آیه فوق، ایجاز عجیب و جملات بسیاری در متن همین سه جمله وجود دارد. آیه می‌گوید: «اگر به خداوند (جل‌جلاله) ایمان‌دارید البته باید او را دوست داشته باشید و تا زمانی که خدا را دوست دارید، باید کارهایی را انجام دهید که خدادوست دارد و لازمه آن شبیه شدن به کسی است که خدا او را دوست دارد. تشبه به او نیز پیروی از اوست. اگر از او پیروی کنید، خداوند هم شمارا دوست خواهد داشت. درواقع شما باید خدا را دوست بدارید تا خدا هم شمارا دوست بدارد. همه جملات فوق بیان‌کننده معنای خلاصه آیه فوق است.[۲۶۲] پس مهم‌ترین نتیجه عالی برای انسان این است که مظهر محبت حضرت حق شود؛ و با توجه به نص آیه راه رسیدن به آن مقصد والا، تبعیت از حبیب‌الله و اقتدا به سنت سنیه او است.
۳-۱-۷ زهد ورزی در دنیا و اطاعت از روح و قلب
نورسی میان زندگی موقت و گذرا و علاقه به تعلقات دنیا که انسان را تا زمان مرگ بیشتر همراهی نمی‌کنند، زندگی ابدی و باقی را گزیده و زهد و تقوا در پیش‌گرفته است. در خطاب به خود می‌گوید: ‌«سعید غافل! باید بداند که مناسب نیست که به چیزی وابسته شود که پس از نابودی این دنیا با او همراهی نمی‌کند و از او جدا می‌شود، کار عقل نیست؛ چیزهایی که در سفر برزخ با او همراهی ندارند، او را تا درب قبر هم همراهی نمی‌کنند، در مدت یکی دو سال با جدایی ابدی از او جداشده و گناهان خود را به گردن او می‌اندازند و خصوصاً برعکس میل او در زمان به دست آوردن، او را ترک می‌کنند.»[۲۶۳]؛ همچنین می‌گوید: «اگر عاقل هستی، دست از مسائلی که در تغییرات آخرتی، مراحل برزخ، تغییرات دنیا، از بین می‌روند و در سفر ابدی با تو همراهی ندارند؛ به آن‌ها اهمیت نده و از نابودی آن‌ها نگران باش. تو متوجه ماهیت خود باش…»[۲۶۴]
۳-۱-۸ تفکر و دیدن جمال و کمال (تجلی)
نورسی تجلی را بزرگ‌ترین نام برای «حکم و داوری» می‌داند که هستی را مثل کتابی نشان می‌دهد که هر صفحه‌اش حاوی صدها کتاب، هر سطرش دربردارنده صدها صفحه، هر کلمه‌اش دارای صدها سطر و هر حرف آن دارای صدها واژه و هر نقطه آن شامل مختصری از کتاب است؛ که به صدها شکل، رسم کننده و کاتب آن را به‌روشنی نشان می‌دهد، به‌نحوی‌که مشاهده کتاب هستی، صدها برابر بیش از آنکه وجود کتاب را اثبات کند، وجود کاتب و وحدانیت آن را اثبات می‌کند، زیرا “حرف” درحالی‌که وجود خود را به‌اندازه “یک حرف” بیان می‌کند، به میزان یک سطر از کاتب خود خبر می‌دهد. زمین یکی از صفحات این کتاب بزرگ است و انواع و اقسام گیاهان و حیوانات را مثل کتاب‌های گوناگون می‌توان باهم در یک‌زمان، بی‌هیچ اشتباه و باکمال نهایی با چشم دید که در فصل بهار نوشته‌شده‌اند.»[۲۶۵]
۳-۲ عرفان نظری
اهل تحقیق ضمن تقسیم عرفان، به دودسته عرفان نظری و عرفان عملی، آن دسته از آموزه‌های عرفانی را که به بیان چگونگی و ویژگی‌های تجلیات حق در قالب اسمای، صفات، افعال و مباحث پیرامونی آن مانند ارتباط حق و خلق می‌پردازد، عرفان نظری گفته‌اند.[۲۶۶] این نوع عرفان یا بعد معرفتی عرفان اسلامی، شاخه‌ای از معرفت انسانی است که سعی دارد تفسیری کامل از هستی، نظام، تجلیات و مراتب آن به دست دهد. به عبارتی عرفان نظری در پی ارائه نگرشی وجودی در عالم وجود یعنی خدا، انسان و جهان با تکیه‌بر شهود و مکاشفه است.
همچنین عرفان نظری مجموعه‌ای از سخنان و تعبیرهای عارفان از آگاهی‌ها، دریافت‌های شهودی و حالات خود درباره جهان هستی است. عرفان نظری همانند فلسفه الهی، به تفسیر و گزارش حقیقت جهان و انسان پرداخته و برای خود مبادی و اصول ویژه‌ای دارد که آن بر پایه ذوق، اشراق، کشف و شهود بناشده است، درحالی‌که فلسفه در استدلال و مبادی تکیه‌بر مبادی و اصول عقلانی دارد.
درباره تبیین موضوع عرفان نظری قونوی می‌گوید: «موضوعه الخصیص به وجود الحق سبحانه»[۲۶۷]: وجود اختصاصی عرفان نظری وجود خداوند است.
درواقع مهم‌ترین و مبنایی‌ترین مسئله در عرفان اسلامی نگاه خاص عارفان به خدای متعال است که از آن به وحدت وجود و وحدت شخصیه وجود سخن می‌گویند. همانا تقریر و شرح مسئله توحید، آن‌گونه که عارفان به آن گرایش یافته‌اند و محققان به آن اشاره‌کرده‌اند، از مسائل پیچیده و مشکل است که ذهن و فکر عالمان اهل کلام و اهل جدل به آن نمی‌رسد و افکار و اذهان اهل فضل و اهل بحث از حکیمان مشائی آن را درک نکرده‌اند.[۲۶۸]
نورسی با احاطه کاملی که به مبادی و اصول عرفانی دارد، ضمن بهره‌گیری از آرای بزرگان عرفان همانند ابن عربی، مولوی، جنید، بایزید بسطامی، غزالی، گیلانی، احمد سر هندی (امام ربانی) و دیگران از آن‌ها به بزرگی و نیکی یاد می‌کند.
نورسی در رسائل النور بحث عرفان نظری و عرفان عملی، به‌ خصوص وحدت وجود و وحدت شهود را مطرح و به مقایسه آن‌ها با طریقت قرآنی خود موسوم به طریقت نوری کرده است. او طریقت خود را بزرگراه و شاهراه نامیده است و بر این باور است همان‌طور که قرآن کریم، هستی را با روشنی کامل از نابودی جدا کرده، طریقت نوری هم با روش قرآنی، هستی را نشانه‌هایی برای تجلیات اسمای حسنی الهی می‌بیند که آن‌ها آینه‌هایی هستند که تجلیات را منعکس می‌کنند. نورسی به کائنات و هستی در «معنای حرفی» می‌نگرد و از «معنای اسمی» جدا می‌کند و هستی را خدمت کار و مسخر تجلیات اسما می‌داند و بدین ترتیب انسان را از غفلت نجات می‌دهد و به حضور دائمی می‌رساند.[۲۶۹] بدین ترتیب لزومی به نابودی یا محصور کردن کائنات نمی‌بیند. برای شناسایی کامل سخنان وی، به توضیح دیدگاه وی درباره وحدت وجود، وحدت شهود، آسیب‌شناسی هر یک و ضررهای وحدت وجود برای عوام می‌پردازیم.
۳-۲-۱ وحدت وجود
نورسی در تمامی آثار خود به بحث وحدت وجود و ضمن آن انتقاد از نظریه وحدت وجود ابن عربی، توجه نشان داده است. علت انتقاد وی از یک‌جهت، دفاع از تصوف ملتزم به کتاب و سنت و از جهت دیگر، اعتراف به ارزش عقل و علم است؛ زیرا معتقد است که تصوف آن نیست که حکم عقل را رد و از عمل شرع عبور کند و در عشق، شادی، شوق و جز این‌ها غرق شود؛ یا از فلسفه‌های بیگانه تأثیر بپذیرد، همان‌گونه که برای ابن عربی اتفاق افتاد. نورسی با احترام بسیاری که به ابن عربی دارد و او را شیخ اکبر، قطب ربانی و عارف بالله می‌نامد، اما این‌ها مانع از انتقاد نظریه وحدت وجود نمی‌شود و ابن عربی را تحت تأثیر فلسفه‌های خارج از اسلام می‌داند.
در نقد وحدت وجودی‌ها و خطاهای آن‌ها می‌گوید: کشف و دیدگاه وحدت وجودی‌ها به جهان، مثل آینه و ظرفی است و موجود مثالی در آینه و از جهت منعکس شدن صورت آن شیء در آینه، مثل و عین خودش است. این‌ها بدون اینکه به‌مراتب دیگری فکر کند «لا موجود الا هو»، می‌گویند؛ بنابراین خطای آن‌ها به حدی است که قاعده اساسی معروف یعنی «حقایق الاشیاء ثابته» را انکار می‌کنند.[۲۷۰] درصورتی‌که اهل حقیقت به‌وسیله وراثت نبوی و صراحت آیات روشن قرآن کریم نقش‌های موجود در آینه را به قدرت و اراده خداوند می‌بینند و تمام موجودات را از او می‌دانند. او کسی است که ایجاد می‌کند، هر موجودی از اوست، جز او موجودی نیست و اشیای همه دارای وجود است، اما وجودی تا حدودی ثابت که گرچه آن‌یک وجود ضعیف است که گویی به نسبت خدای بلندمرتبه که موجودی توانا ازلی بااراده و قدرت ایجاد است، وهمی و خیالی است.[۲۷۱] این نظریه ابن عربی به‌جایی رسید که وی درنهایت موجودات را انکار کرد، اما قرآن، دستوری به عدم و نیستی هستی و موجودات نمی‌دهد و برای آن‌ها یک وجود حادثی غیر از واجب‌الوجود، قائل است.[۲۷۲] پس می‌توان گفت: هستی تجلی‌هایی برای اسمای حسنی الهی و قدرت الهی ازلی هستند و خداوند به این شکل هستی را از بیهودگی نجات می‌دهد، لذا هر شی‌ء در وجود، آینه‌ای برای معرفت خداوند سبحان و پنجره‌ای به سمت معرفت خالق است.[۲۷۳]
نورسی برخلاف ابن عربی که مسئله وحدت وجود را بالاترین مرتبه ایمانی می‌داند، نه‌تنها آن را بالاترین نمی‌داند، بلکه آن را مسلک اهل سکر، اهل استغراق، اصحاب شوق و عشق می‌داند؛ و می‌گوید: برخی از متصوفه مثل ابن عربی از فرط عشق و استغراق خود، در وجود چیزی جز خدا نمی‌بینند و وجود موجودات حادث را انکار می‌کنند و به این خاطر عقل‌های خود را با پرده عشق پوشانده و تصویر حقیقت واقعی را نمی‌بینند.[۲۷۴] یک گروه از اولیای بزرگوار از اهل عشق در مسلک خود پیرو ابن عربی شدند.[۲۷۵] ازآنجاکه آن‌ها سکر را عشق تصور می‌کنند و مشرب خود را بر اساس شوق، اشتیاق، بقا، لقا و وصول می‌دانند، درواقع آن، یک مشرب حالی است که به ذوق می‌رسد؛ بنابراین برای خلاص شدن از جدایی وحشتناک، به مسئله وحدت وجود پناه می‌برند»[۲۷۶]
۳-۲-۲ وحدت شهود
نورسی در عرفان نظری بیشتر علاقه‌مند وحدت شهود است. وی در این زمینه به آثار شیخ احمد سر هندی، توجه ویژه‌ای دارد. نورسی در پاسخ به سؤالی درباره وحدت شهود و وحدت وجود، مشرب وحدت وجود را ناقص دانسته و می‌گوید: عارف هنگامی‌که به شهود می‌رسد و وارد استغراق کلی می‌شود، به وحدت وجود حالی دست پیداکرده که اگرچه نوعی از کمال است؛ اما به کمال واقعی نرسیده است. عارف در این زمان به شهود «همه اوست» یعنی به «لا موجود الا هو» رسیده، ولی درست «همه از اوست» یعنی «لا موجود الا منه» است، زیرا امکان ندارد حادث مثل ذات باری‌تعالی قدیم باشد.[۲۷۷]
وی در کتاب الکلمات می‌نویسد: «إن أهل “وحده الوجود ” توهموا الکائنات عدماً، فقالوا: ” لا موجود إلاّ هو ” لأجل الوصول إلی الاطمئنان والحضور القلبی. وکذا أهل “وحده الشهود “، حیث سجنوا الکائنات فی سجن النسیان، فقالوا: “لا مشهود إلاّ هو ” للوصول إلی الاطمئنان القلبی»: وحدت وجودی‌ها خیال می‌کنند کائنات عدم و نیستی است تا به حضور قلبی برسند اما وحدت شهودی‌ها کائنات را در زندان نسیان، محبوس می‌کنند و می‌گویند: «لا مشهود الا هو» تا به حضور قلبی برسند و این صحیح است.[۲۷۸] وی در کتاب مکتوبات در جواب سؤالی مبنی بر این‌که چرا وحدت وجود نزد صحابه، اصحاب کسا (آل عبا)، تابعین و ائمه اربعه دیده نمی‌شود؟[۲۷۹] می‌نویسد: «أما وحده الوجود فهی مشرب ونزعه وحال وهی مرتبه ناقصه، ولکن لکونها مشرّبه بلذه وجدانیه ونشوه روحیه فان معظم الذین یحملونها أو یدخلون الیها لا یرغبون فی مغادرتها فیبقون فیها، ظانین أنها هی المرتبه الأخیره آلتی لا تسمو فوقها مرتبه ولا یطالها أفق»: وحدت وجود مشربی حالی اما ناقص است و چون لذت وجدانی دارد، بیشتر کسانی که به آن وارد می‌شوند، علاقه‌ای به خروج از آن ندارند و در آن مرتبه باقی‌مانده و خیال کرده‌اند این آخرین مرتبه است. سپس می‌گوید: «لذلک فان صاحب هذا المشرب، ان کان ذا روح متجرده من الماده ومن وسائلها ومزقت ستار الأسباب وتحررت من قیودها ونالت شهوداً فی لجه الاستغراق الکلی، فان مثل هذا الشخص قد یصل الی وحده وجود حالی لا علمی، ناشئه من وحده شهود ولیس من وحده الوجود، فتحقق لصاحبها کمالاً ومقاماً خاصاً به بل قد توصله الی انکار وجود الکون عند ترکیز انتباهه فی وجود الله…»: حال اگر این فرد روح مجردی داشته باشد و به شهود برسد، به وحدت وجودحالی (نه علمی) رسیده که ناشی از وحدت شهود است. گاهی هم با انکار وجود هستی، فقط وجود خدا را می‌بیند و اگر صاحب این مشرب ماده فرورفته باشد، گاهی ادعای وحدت وجود او به انکار خدا می‌رسد؛ اما صراط مستقیم راه اصفیا است که قاعده کلی نزد آن‌ها، ثابت بودن حقایق اشیا است و علاقه خداوند به موجودات، علاقه خالق به مخلوق خود است. پس موجودات وهم و خیال نیستند، بلکه اشیائی ظاهر از آثار الهی هستند؛ بنابراین گفته آن‌ها که “همه اوست ” یا ” لا موجود الا هو” درست نیست و بلکه درست این است که “همه از اوست ” یا “لا موجود الا منه “[۲۸۰] اصفیا با گفتن: «انّ حقایق الاشیا ثابته» اقرار دارند که اسمای الهی تجلیات حقیقی و تمام اشیا وجود عرضی دارند و هیچ‌وقت وهم و خیال نیست و این صراط مستقیم بلکه صراط ولایت کبری یا همان طریق صحابه، اصفیا، تابعین و ائمه اهل‌بیت (ع) است.[۲۸۱] سرانجام نورسی درباره برتری وحدت شهود نسبت به وحدت وجود می‌گوید: «اما وحده الشهود فلا ضرر فی‌ها و هی مشرب عالٍ لاهل الصحو.»[۲۸۲]: اما وحدت شهود در آن زیانی نیست و مشرب و مسلک عالی برای اهل صحو و بیداری است.
۳-۲-۳ نقد ابن عربی و نظریه وحدت وجود وی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 09:12:00 ب.ظ ]




کاهش تهدید طالبانیسم.[۴۶۰]

 

        1. روسیه و امنیت در آسیای مرکزی

       

       

 

تهدیدی که روسیه از ناامنیهای یاد شده در صفحات گذشتۀ این پژوهش احساس میکند بسیار زیاد است. زیرا بسیاری از این تهدیدها در داخل روسیه نیز میتواند خطرآفرین باشد. گودزیمیرسکی در خصوص اهمیت مسائل امنیتی در دولت روسیه چنین میگوید: “پس از گذار از شوک ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی که رکود شدید اقتصادی و واگرایی تهدید‌کننده‌ای را در ترکیب دولت جدید روسی در پی‌داشت، بحث درباره آینده پروژه دولت تا حدود زیادی بر موضوعهای امنیت محور متمرکز شد.[۴۶۱] مهمترین ویژگی روسیه پس از شوروی، ساختار فدرالی آن بود. روسیه از ۸۹ جزء فدرال تشکیل یافته بود که هر یک از جنبه‌های مختلفِ سرزمینی، جمعیتی و حقوقی از دیگری متفاوت بودند. مؤلفه قومی نقش بسزایی در شکل‌یابی ۳۲ مورد از این اجزاء فدرال به عهده داشت و این در حالی بود که حتی قبل از سال ۱۹۹۱، نشانه‌هایی دال بر امکان مواجهه روسیه جدید با تنش‌های قومی‌ای که پیش از این اتحاد شوروی با آن مواجه شده بود، وجود داشت".[۴۶۲]
به تعبیر دیمیتری میتین، پوتین در سال ۲۰۰۸ در یکی از سخنرانیهای خود روسیه را حتی در مقطع زمانی سال ۱۹۹۹، «سرزمینی چل‌تکه»، ازهم‌گسیخته، فاقد هماهنگیهای لازم و دارای چارچوبی شکننده توصیف کرد که فضای تنش بر آن تسلط داشت و یکی از دستاوردهای دوران ریاست جمهوری خود را متعادل شدن روابط مرکز ـ پیرامون در نظام سیاسی روسیه دانست.[۴۶۳]
اَوره نیز بر این باور است که تجزیه فضای پساشوروی اسباب شکل‌گیری گروهی از دولتها شد که در آن شکلهای مختلفی از دولتها قرار داشتند: دولت‌های استبدادی که خواهان حمایت روسیه برای حفظ ثبات نظام‌های خود بودند، کشورهای واجد سمت‌گیری‌های باثبات اروپایی و یا اورو ـ آتلانتیکی، قدرتهای منطقهای جدید نظیر قزاقستان و کشورهای ضعیف و تقسیم‌شده ناتوانی که قادر به حفظ حاکمیت مؤثر خود نبودند. فروپاشی شوروی رقابت قدرتهای خارجی بر سر منابع این منطقه را نیز به همراه داشت و بر میزان چالشهای امنیتی غیرسنتی این حوزه که دارای پتانسیلِ ایجادِ محیطِ خارجی بشدت بیثباتی بوده و می‌توانستند روسیه را به صورت منفی تحت تأثیر قرار دهند، افزود.[۴۶۴]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
از همان ابتدای فروپاشی، تدوین یک رهنامۀ نظامی جدید به یکی از اولویتهای حکومت جدید تبدیل شد. رهنامۀ نظامی در روسیه ضمن آنکه هویت دشمنان بالقوه، ماهیت احتمالی جنگ و آمادگیهای مادی و شیوه های جنگی را مد نظر قرار میدهد، منعکس کنندۀ هدفهای ملی و سیاستهای دولت است و استراتژی بلندمدت دولت را در عرصۀ امنیت ملی تعیین میکند.[۴۶۵] در همان زمان، جنگ داخلی تاجیکستان به روسیه کمک کرد که برخی از اهداف سیاسی و استراتژیک منطقهای گستردهتر را بدست آورد. این امر با سقوط حکومت افغانی نجیبالله در آوریل ۱۹۹۲، که مورد حمایت روسیه بود، توسط نیروهای فرمانده تاجیک، احمدشاه مسعود و برپایی یک حکومت جدید بوسیلۀ نیروهایی که با اتحاد شوروی مبارزه میکردند، تسهیل شد. به دنبال این رویدادها روسیه اعلام کرد که مرزهای خارجیاش با کشورهای مشترکالمنافع منطبق شد. بنابراین دفاع از این مرزها برای دفاع از روسیه ضروری بود.[۴۶۶] همچنین حساسیتهای روسیه منجر به انتشار سند ۱۸۳۳ در نوامبر ۱۹۹۳ شد که از سوی یلتسین رئیس جمهور وقت و شورای امنیت ملی روسیه تأئید گردید. در این سند مهمترین هدف، تأمین ثبات داخلی و چگونگی حفاظت از مرزهای روسیه است. در این رابطه، این رهنامۀ نظامی بر محافظت از روسیه در مقابل تهدیدهای جدایی طلب داخلی و بیثباتی و فقدان امنیت ناشی از وضعیت نابسامان کشورهای همسایه تأکید دارد. تهدیدهای اصلی؛ ناشی از درگیریهای بالقوه و بالفعل در مرزهای روسیه و استفادۀ احتمالی از سلاحهای کشتار جمعی از سوی کشورهای خارجی، استقرار پایگاه های نیروهای نظامی خارجی در مرزهای این کشور و در نهایت تهاجم نظامی علیه سرزمین و امکانات این کشور تلقی شده است. برخلاف گذشته در این سند اشارهای به ارزشهای ایدئولوژیک نشده است. به استناد همین رهنامه، حضور نظامی روسیه در جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز نیز به منزلۀ اقدامی جهت حفظ امنیت و ثبات مناطق هممرز تلقی گردید.[۴۶۷]
درگیریها و تنشهای موجود در این کشورها (به عنوان مثال بحران تاجیکستان) نیز زمینه های دخالت نظامی روسیه را به عنوان نیروهای حافظ صلح ایجاد کرد. در آوریل ۱۹۹۴، با درخواست وزارت دفاع روسیه، یلتسین تصمیمی را اتخاذ کرد که طبق آن مسکو پایگاه های نظامی در جمهوریهای همجوار ایجاد کند.[۴۶۸] عوامل تهدید خارجی علیه روسیه از دیدگاه سند امنیتی روسیه تحت عنوان سیاست امنیت ملی روسیه در سالهای ۲۰۰۰- ۱۹۹۶، به این ترتیب بیان شده است:
ـ وجود کانونهای بالفعل و بالقوۀ جنگها و مناقشههای منطقهای در نزدیکی مرزهای روسیه؛
ـ تشدید مناقشههای قومی در نزدیکی مرزهای روسیه؛
ـ تروریسم بین المللی و ارتباط آن با برخی گروه های سیاسی در روسیه و در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز.[۴۶۹]
سیاست آسیای مرکزی روسیه تحت حکومت پوتین تغییر کرد. پوتین با مهارت از «روزنۀ سیاسی»[۴۷۰] که حوادث باتکن[۴۷۱] گشود، استفاده کرد و با عزم راسخ مبارزۀ ضد تروریسم را در بالاترین دستور کار روسیه در آسیای مرکزی قرار داد. این امر به او امکان توسعۀ همکاری نظامی و امنیتی با دولتهای آسیای مرکزی و دوستی مجدد با ازبکستان را داد.[۴۷۲] به این ترتیب تروریسم به بزرگترین تهدید روسیه تبدیل شد. حوادث ۱۱ سپتامبر نیز موجب گسترش گرایشهای امنیت محور در منطقه شد. کیهان برزگر معتقد است: با بروز وقایع ۱۱ سپتامبر بار دیگر بر اهمیت مسائل سیاسی و استراتژیک به عنوان گفتمان غالب در حوزه روابط بین الملل تأکید شده است. این امر به معنای اهمیت یافتن مجدد مفهوم مکان در حوزه روابط بین الملل میباشد. از دیگر ویژگیهای ۱۱ سپتامبر اهمیت یافتن بیشتر نقش بازیگران بین المللی و در رأس آن ایالات متحده در صحنه سیاسی، امنیتی و اقتصادی آسیای مرکزی و قفقاز میباشد.[۴۷۳]
بعد از ۱۱ سپتامبر ائتلاف ضد تروریسم توسط آمریکا و برای سرکوب طالبان و القاعده شکل گرفت و ایران، روسیه، هند و کشورهای آسیای مرکزی نیز کم و بیش به این ائتلاف پیوستند. زیرا طالبان تهدیدی بود که علیه آنها نیز بود وآنها نیز خواستار از بین رفتن آن بودند. از میان سه دولت همسایه افغانستان در شمال، تاجیکستان و ازبکستان پایگاه زمینی در اختیار نیروهای آمریکا و متحدین آن قرار دادند و ترکمنستان با اعطای کمکهای لجستیکی و امکانات جستجو و نجات در اختیار آمریکا موافقت نمود. ضمن اینکه همۀ کشورهای آسیای مرکزی با استفاده هواپیماهای آمریکایی از فضای هوایی خود موافقت نموده و همچنین به همکاری اطلاعاتی با این کشور علیه طالبان پرداختند.[۴۷۴] حتی روسیه نیز که جنگ در افغانستان و همکاری کشورهای آسیای مرکزی با آمریکا در این جنگ را قطعی میدید، با وجود مخالفتهای داخلی، برای استفاده از فرصت پدید آمده پس از ۱۱ سپتامبر و مبارزه با تروریسم که مناطقی از روسیه مثل چچن را تهدید میکرد، با حضور نیروهای آمریکا در آسیای مرکزی موافقت کرد. با این حال از این پس روسیه در سیاستهای خود در قبال جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز دو عامل را باید در نظر میگرفت: نخست مبارزه با اسلامگرایی افراطی و دوم ورود آمریکا در منطقهای که بهطور سنتی حوزۀ نفوذ روسیه بوده است.[۴۷۵]
در واقع حادثۀ ۱۱ سپتامبر وجه اشتراک همکاریهای روسیه، آمریکا و کشورهای منطقه را مبارزه با تروریسم قرار داد. در رهنامۀ جدید نظامی روسیه (۲۰۰۳) نیز میبینیم که همانند آمریکا و اتحادیۀ اروپایی، تفاوت چندانی میان تحلیل تهدیدهای آینده مشاهده نمیشود و در آنها «مبارزه با تروریسم» در اولویت قرار دارد.[۴۷۶] این سند ۷۳ صفحهای نمایانگر تمرکز روسیه بر «تروریسم» و سایر «تهدیدهای امنیتی نرم» است، در حالیکه رهنامۀ نظامی ۲۰۰۰، نتیجۀ توجه روسیه به «گسترش ناتو به شرق»، بود.[۴۷۷] همانگونه که آندره شیگانکف[۴۷۸] بیان میکند: “سیاستهای پوتین برای جلب توجه همگان به آسیبپذیریهای امنیتی روسیه و چالشهای مهم جهانِ پس از جنگ سرد طراحی شدهاند".[۴۷۹] با توسعۀ حوزۀ نفوذ آمریکا در افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی، نگرانیهای مسکو نیز افزایش یافته است. زیرا آمریکا به بهانۀ مبارزه با تروریسم و افراطگرایی اسلامی، روابط امنیتی ویژهای را با دولت ازبکستان برقرار کرد. چنین روابطی به سایر کشورهای منطقه هم گسترش یافته است. این کشورها به منظور دریافت کمکهای مالی و در نهایت کاستن وابستگی خود به روسیه از چنین روابطی با واشنگتن استقبال نمودهاند.[۴۸۰]
به این ترتیب و با افزایش رقابتها در منطقه، از زمان پوتین مدرن سازی ارتش و تسلیحات نظامی روسیه در دستور کار پوتین قرار دارد. به عنوان مثال در زمان وی تحویل موشکهای پیشرفتۀ بالستیک جدید به ارتش روسیه انجام شد. آنچه پوتین را در بازسازی قدرت نظامی مصممتر کرده است، بی اعتنایی ناتو به درخواستهای روسیه و پیشروی آن به شرق اروپا، حوزۀ قفقاز و شاید در آینده، آسیای مرکزی است.[۴۸۱] از منظر پوتین گسترش ناتو «توطئه‌ای جدی» است که ضمانت‌های امنیت سرزمینی که در سال ۱۹۹۰ به اتحاد شوروی داده شده را مورد تردید قرار می‌دهد. این که گسترش ناتو به شرق در روسیه با عنوان «دست‌اندازی» ناتو به حیات خلوت این کشور تبیین شد، بیانگر آن است که روس‌ها تا چه اندازه هنوز حوزه نفوذ خود را مورد تهدید می‌دانند.[۴۸۲]
ایران و امنیت در آسیای مرکزی
همان گونه که پیش از این بیان شد، فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد از سویی تهدید شوروی را نسبت به ایران از بین برد. ولی از سوی دیگر احتمال بروز بیثباتی در جمهوریهای تازه استقلال یافته، امنیت مرزهای شمالی ایران را مورد تهدید قرار داد. البته ادموند هرزیگ معتقد است که کشورهای آسیای مرکزی بطور خاص یک تهدید امنیتی را متوجه ایران نمیکنند. زیرا ایران از نظر جمعیت، تولید ناخالص داخلی و توان نظامی، از تمام این کشورها قویتر است وحتی با تنها همسایه خود ترکمنستان نیز هیچ اختلاف مرزی ندارد. وی نگرانیهای ایران را بر روی یک سلسله تهدیدهای ملایمتر و غیرمستقیم متمرکز میداند؛ تصور این که کشورهای آسیای مرکزی ضعیف و ناتوان از مقابله با چالشهای امنیتیشان هستند و این ممکن است امنیت ایران را تهدید کند.
برخی خطراتی که وی از قول تحلیگران ایرانی اشاره میکند عبارتند از: جداییطلبی، ناسیونالیسم نژادی افراطی، ضعف فرآیندهای کشور ـ ملت و منجر شدن این موارد به جنگ داخلی. این مسأله همچنین میتواند منجر به اختلاف بین این کشورها شود و بحرانی منطقهای را ایجاد کند که با خود بحران انسانی و سیل آوارگان را نیز در پی خواهد داشت. هرزیگ همچنین خطرهای امنیتی ناشی از جنگ داخلی افغانستان را نیز برای ایران نگران کننده میداند؛ مسائلی نظیر تجارت مواد مخدر، گسترش شبکه های تبهکار مسلح و نفوذ اسلامگرایی فرقهای افراطی سنی در برابر اسلام شیعۀ ایرانی.[۴۸۳] فریدمن هم اوضاع افغانستان را یکی از نقاط اشتراک سیاست خارجی ایران و روسیه در منطقه میداند. زیرا با تأثیر بر روی آسیای مرکزی و به دنبال آن امنیت ایران و روسیه بطور بالقوه عامل بیثباتی محسوب میشد. بنابراین در سفر پریماکف به تهران در ۱۹۹۶ بررسی وضعیت افغانستان در اولویت دستور کار وی قرار داشت.[۴۸۴]
با این حال برخی تحلیلگران نیز به تهدیدهای مستقیم ناشی از شرایط منطقه برای ایران اشاره میکنند. به عنوان مثال محمد حسین افشردی بیثباتیهای داخلی در این کشورها، وجود اقلیتهای قومی در مرزهای ایران با آنها و احتمال مهاجرتهای گروهی به داخل ایران بر اثر بحرانهای احتمالی در منطقه، تلاش کشورهای دشمن ایران برای حضور در منطقه و عقب ماندگیهای کشورهای آسیای مرکزی که پیامدهایی چون فقر، تجارت مواد مخدر و انواع جرائم را به همراه دارد و در نهایت تعارض بر سر رژیم حقوقی دریای خزر را از جملۀ این تهدیدها میداند. در حوزۀ خزر نیز از دید وی اتحاد آمریکا، اسرائیل، ترکیه و جمهوری آذربایجان تهدیدی امنیتی برای ایران محسوب میشود. وی در مقابل، پیشنهاد همکاری با روسیه، چین، و هند را مطرح کرده است.[۴۸۵]
البته از نگاه هرزیگ نیز آخرین گروه از تهدیدهای امنیتی متوجه ایران، ناشی از گسترش روابط امنیتی میان کشورهای آسیای مرکزی و آمریکا و اسرائیل است. حضور ناتو و سازمان امنیت و همکاری اروپا در منطقه نیز نگرانی ایران را برانگیخته است. از دیدگاه وی ایرانیها نگران نتایج دخالت این سازمانها در آینده در منطقهاند و گمان میکنند اگر این حضور بطور خزنده گسترش یابد، ممکن است یک منطقۀ امنیتی توسعه یافتۀ اروپایی یا اروپایی ـ آتلانتیکی بدور آن کشیده شود.[۴۸۶]
محیط امنیتی نوین آسیای مرکزی بعد از ۱۱ سپتامبر نیز فرصتها و تهدیدهایی را برای ایران ایجاد کرده است. این تهدیدها، عبارت است از افزایش نقش و نفوذ آمریکا در منطقه، تقویت همگرایی روسیه با غرب، تشدید گرایشهای گریز از مرکز و پیوندها با جهان غرب و بویژه آمریکا برخلاف تمایل ایران به شکلگیری رویکردهای «منطقه محور» در آسیای مرکزی و تشدید مبارزه با اسلامگرایی به بهانۀ مبارزه با افراطگرایی اسلامی و تروریسم. فرصتها نیز بیشتر ناشی از افزایش ارزش ژئوپولیتیک ایران است.[۴۸۷]
نکته قابل توجه این است که در میان کشورهای منطقه و نیز کشورهای فرامنطقهای ذینفع در آسیای مرکزی، ایران بخاطر نداشتن روابط امنیتی دوجانبه و چندجانبه با کشورهای منطقه با بقیه کشورها متفاوت است. با توجه به اینکه دیدیم امنیت از مهمترین اولویتهای ایران در منطقه است، این کمبود بیشتر جلب نظر میکند. هرزیگ نبود روابط امنیتی رسمی را ناشی از تمایل ایران به واگذاری مسائل امنیتی آسیای مرکزی به روسیه و چارچوب کشورهای مشترکالمنافع میداند و البته انزوای ایران و تجربه نداشتن در روابط امنیتی سازنده و دوری دیدگاه های امنیتی ایران و کشورهای منطقه را از جملۀ عوامل دیگر میداند. به نظر وی مفهوم مورد نظر ایران از «امنیت منطقهای» از طریق روابط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پدید میآید.[۴۸۸]
در این راستا ایران تلاش کرده تا از سازمانهای منطقهای غیر مرتبط استفاده نماید. به عنوان مثال کاوه افراسیابی و عباس ملکی معتقدند که ایران بعد از ۱۱ سپتامبر رویکرد امنیتی را در مورد اکو مد نظر داشته است. آنها در اثبات نظر خود به سخنان آقای خاتمی در اجلاس سران اکو در سال ۲۰۰۲ اشاره میکنند: “رویکرد جدید ایران نسبت به سازمان همکاری اقتصادی (اکو) بوسیلۀ پرزیدنت خاتمی در اکتبر ۲۰۰۲ و در اجلاس سران این سازمان در ترکیه بیان شد که بر نیاز اکو به پرداختن به اهداف امنیتی تأکید کرد".[۴۸۹] با این همه موفقیت یا فقدان موفقیت این سیاست ایران خود بحث جداگانهای است که در چارچوب این پژوهش نمیگنجد.
نتیجه
از بررسی سیاستهای اتخاذ شده توسط دو کشور ایران و روسیه در مسألۀ دریای خزر و رژیم حقوقی آن درمییابیم سیاستهای روسیه از ابتدا در راستای تأمین امنیت منطقه و به دنبال آن حفظ امنیت خود بوده است. دیدیم که هر دو کشور ایران و روسیه امنیت منطقۀ آسیای مرکزی را در پیوند با امنیت داخلی خود میبینند و هرگونه ناامنی و بیثباتی را به ضرر خود میدانند. بنابراین هردو کشور از ابتدا سعی داشتند که سیاستهای خود را به گونهای تنظیم کنند که در درجۀ اول قدرتهای فرامنطقهای به این حوزه وارد نشوند. اعلام آسیای مرکزی و قفقاز به عنوان خارج نزدیک، اعلام خزر به عنوان یک دریاچۀ بسته و یا مخالفت با هرگونه اقدام یکجانبه در حوزۀ خزر توسط کشورهای ساحلی از سوی روسیه نیز با این هدف صورت گرفت. ایران نیز چنانکه دیدیم با این روند موافق بود. زیرا از یک طرف منابع عمدۀ انرژی در سواحل خود در خزر (در مقایسه با خلیج فارس) نداشت و از طرف دیگر نگران حضور آمریکا و غرب در منطقۀ خزر، (بویژه با تمایل ابراز شده در این رابطه از سوی آذربایجان) بود. ولی پس از اینکه روسیه متوجه شد که جلوی حضور شرکتهای غربی در منطقه را نمیتواند بگیرد، برای اینکه جایگاه برتر خود را در منطقه از دست ندهد، تصمیم به مشارکت در پروژه های نفتی منطقه گرفت تا از این طریق کنترل و نفوذ خود را همچنان حفظ کند. به این ترتیب اختلافهای دو کشور آشکار شد. در بررسی علت این اختلاف به این نتیجه میرسیم که رقابتهای منطقهای موجود میان کشورهای این حوزه که البته ایران و روسیه نیز در میان آنها قرار دارند، مهمترین عامل اختلاف سیاست خارجی دو کشور است. البته این رقابتها تنها میان ایران و روسیه نیست. بلکه رقابتهای موجود میان هریک از این کشورها با یکدیگر و یا ایران و روسیه با آنها را نیز شامل میشود. به عنوان مثال در مورد رژیم حقوقی دریای خزر به نظر میرسد رقابت میان ایران و روسیه نیست که موجب اختلاف سیاست خارجی دو کشور شده است، بلکه دو عامل دیگر منجر به این اختلافها شده است:
۱- رقابتهای منطقهای میان روسیه با سایر کشورهای منطقه و نیز فرامنطقهای که وارد این حوزه شدهاند، که از نوع رقابت موقعیتی و مکانی نیز میباشد و از جانب روسیه با هدف کسب مالکیت بر منابع نفت و گاز بیشتر از دریای خزر و نیز تثبیت موقعیت برتر در منطقه با هدف جلوگیری از نفوذ بیشتر غرب به درون منطقه صورت میگیرد.
۲- رقابتهای منطقهای موجود میان ایران و کشورهای منطقه بویژه جمهوری آذربایجان بر سر تسلط بر منابع نفت و گاز منطقه و نیز کسب موقعیت برتر که این نیز رقابتی موقعیتی و مکانی است. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که هیچ یک از رقابتهای موجود در منطقه رقابت ایدهای نیست، زیرا هیچ یک از کشورها به دنبال تحمیل یک ایدئولوژی یا هویت ملی جدید بر سایر کشورهای منطقه نبوده است و برخلاف برخی ادعاها دیدیم که رفتار ایران نیز عملگرایانه و واقعگرایانه بوده است.
در واقع میتوان گفت برای ایران به غیر از حوزۀ البرز که در آن با آذربایجان اختلاف دارد، در حال حاضر استخراج و بهرهبرداری از منابع دریای خزر اهمیت حیاتی ندارد، ولی از زمانی که دریافت با بیتوجهی به این قضیه، بتدریج حوزۀ نفوذش در دریای خزر محدود شده است و حتی آذربایجان بدون تعیین رژیم حقوقی سعی در ورود به محدودۀ ایران دارد، فعالیت خود را افزایش داد. در واقع ایران پس از اینکه مدتها به همراه شوروی تنها کشورهای ساحلی این دریا محسوب میشدند، اینک نمیتواند شاهد کاهش شدید سهم و به دنبال آن نفوذ خود باشد. بنابراین ایران بیشتر نگران موقعیت خود در این دریاست. به این ترتیب اختلاف ایران و روسیه ناشی از تمایل روسیه به حضور در محدودۀ ایران نیست. همچنین ایران هیچگاه در پی گسترش نفوذ و سلطۀ خود در منطقه نبوده است که روسیه بخواهد مانع آن شود و پیش از این نیز بیان شد که ایران این منطقه را به عنوان محدودۀ روسیه به رسمیت شناخته است. بلکه این اختلاف ناشی از رقابتهای جانبی دو کشور است. روسیه مایل به اعمال فشار بر ایران برای پذیرش رژیم حقوقی مورد نظر خود است؛ زیرا رفتارها و وقتکشی ایران را مانع برتری جایگاه خود و باعث حضور بیشتر کشورهای فرامنطقهای در این حوزه میداند. این روند با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین تشدید شد و وی سیاست تهاجمیتری را نسبت به دریای خزر در پیش گرفت و شروع به اعمال فشار بیشتر بر ایران کرد.
مسألۀ بعدی مطرح در منطقه موضوع انرژی و خطوط لوله بود که در بررسی آن بوضوح نقش تأمین امنیت در اشتراک سیاست خارجی دو کشور آشکار شد. دیدیم که مخالفت با پروژۀ باکو ـ جیهان و نیز خط لولۀ ترانس خزر بیشتر هدف مخالفت با نقش و نفوذ آمریکا و اتحادیۀ اروپا را در خود داشت که از دید هر دو کشور مغایر با امنیت و ثبات منطقه و امنیت داخلی آنهاست. اگرچه عبور خط لولهها از مسیرهایی غیر از ایران و روسیه، این دو کشور را از حق ترانزیت محروم میکرد؛ با این حال نگرانی دو کشور بیشتر ناشی از گسترش نقش آمریکا و غرب در منطقه و آثار آن بود. زیرا با وجود آمریکا و روسیه کمتر احتمال داشت که این منابع از خاک ایران عبور کند. چون هم آمریکا مایل به نقش فعال ایران در منطقه و حضور آن در طرحهای منطقهای نیست و هم روسیه به دلیل قائل بودن نقش برتر در منطقه برای خود، مانع شکلگیری چنین خط لولهای میشد. بنابراین هدف عمدۀ ایران کاهش نقش آمریکا از طریق همراهی با روسیه بود. ولی در نهایت در هر دو طرح، دو کشور دربارۀ مسیر عبور خطوط انتقال نفت و گاز با یکدیگر اختلاف داشتند. در این مورد تفاوتها ناشی از رقابتهای منطقهای میان روسیه و سایر بازیگران منطقهای و نیز میان ایران و روسیه بود. زیرا روسیه در زمینۀ عبور این خطوط لوله هم با کشورهایی چون آذربایجان و ترکیه رقابت دارد و هم با ایران. این رقابتها هم مکانی و هم موقعیتی بود. یعنی هم برای دستیابی به منابع و راه های تجاری در این حوزۀ جغرافیایی صورت میگرفت و هم برای تسلط یافتن بر منطقه. البته هدف تسلط یافتن بر منطقه را بیشتر روسیه دنبال میکرد. ولی ایران که به دلیل موقعیت جغرافیایی ممتاز خود میتوانست ظرفیت و توانایی ترانزیتی بالایی داشته باشد، رقیب روسیه محسوب میشد. همچنین در پروژۀ ناباکو نیز دیدیم که دو کشور به همین دلایلی که ذکر شد رقیب محسوب میشوند.
در جریان جنگ داخلی تاجیکستان نیز اگرچه ایران گرایشهایی مبنی بر حمایت از گروه های اسلامگرا در منطقه داشت، با این حال دیدیم که سیاست رسمی خود را بر پایۀ مداخله نکردن در امور داخلی این کشور قرار داد و سپس در جریان گفتگوهای صلح، بر اساس سیاست پایان دادن به جنگ از طریق میانجیگری رفتار کرد. به این ترتیب سیاست خارجی دو کشور ایران و روسیه در این مورد بیشتر اشتراک داشته است و این اشتراک نیز ناشی از هدف مشترک دو کشور در تأمین امنیت منطقه بوده است. زیرا همانگونه که دیدیم علیرغم دخالت اولیۀ روسیه در جنگ، با گذشت زمان و افزایش خطر این جنگ بویژه برای روسیه که ناشی از افزایش گرایشهای ملیگرایانه و نیز قدرت گرفتن طالبان در افغانستان بود، این کشور درصدد پایان جنگ برآمد و ایران نیز که بطور کلی بیثباتی در منطقه را موجب مداخلۀ قدرتهای بزرگ خارج از منطقه و نیز چالشهای اجتماعی و اقتصادی و تشدید ناامنیها میدانست، بعد از پناهنده شدن قاضی علی اکبر تورجان زاده؛ از رهبران نهضت اسلامی تاجیکستان به ایران، تصمیم به مداخله برای پایان جنگ گرفت.
اسلامگرایی نیز از جمله مواردی است که سیاست خارجی ایران و روسیه نسبت به آن در برخی موارد دارای اشتراک و در برخی موارد دارای اختلاف میباشد. دیدیم که روسیه بشدت از تهدید افراطگرایی اسلامی بیم دارد و آن را به عنوان زمینه ساز تروریسم در منطقه تلقی میکند. همچنین روسیه از تأثیر بنیادگرایی اسلامی موجود در آسیای مرکزی بر روی مناطق داخلی خود بویژه چچن نگران است. روسیه همچنین مخالف رژیم طالبان بود که بنیادگرایان آن تأثیر عمدهای در حوادث و دگرگونیهای آسیای مرکزی و افراطگرایی در این منطقه و تهدید امنیت و ثبات آن داشتند. از طرفی ایران نیز برخلاف برخی ادعاها که نادرستی آنها ثابت شد؛ مخالف افراطگرایی اسلامی بود و آن را تهدیدی برای خود تلقی میکرد. ملاحظه گردید که یکی از نگرانیهای ایران نسبت به این گروه های افراطی خطری بود که از ناحیۀ آنها متوجه اسلام شیعی در ایران میشد. ولی ایران با گسترش اسلام در منطقه نه تنها مخالفتی نداشت، بلکه بویژه در اولین سالهای پس از فروپاشی برای تقویت اسلام در منطقه تلاش میکرد. روسیه نیز چنانکه دیدیم به دلیل وجود اقلیت گستردۀ مسلمان، با اسلام به عنوان یک دین مخالفتی نکرده است و حتی به عنوان عضو ناظر در سازمان کنفرانس اسلامی حضور دارد. در بخشهای قبلی این پژوهش نیز اشاره شد که حتی اوراسیاگرایان روسیه همکاری با اسلام را به عنوان بخشی ضروری از سیاستهای روسیه میپندارند. به این ترتیب دو کشور به دلیل تهدیدی که از جانب افراطگرایی اسلامی متوجه امنیت آنها میشود، با آن مخالفند و با یکدیگر اشتراک نظر دارند. اختلاف سیاست خارجی دو کشور در این زمینه کمتر است. زیرا ایران بطور کلی کمتر در خصوص اسلامگرایی در منطقه موضعگیری میکند و بیشتر بر مسائل اقتصادی و امنیت تأکید میکند. علت آن نیز حساسیتی است که کشورهای منطقه و روسیه نسبت به اسلام و نقش آن و نیز به ایران داشتهاند. بنابراین ایران مایل به کاهش حساسیتها در این باره است.
یافتهها و نتایج
یافتهها و نتایج
برای جمعبندی و نتیجهگیری از این پژوهش لازم است نگاهی به آنچه در فصلهای مختلف آن گفته شده، بیاندازیم. همانگونه که در فصل سیاست خارجی ایران اشاره شد، دیدیم که سیاست خارجی کشورمان اگرچه تحت تأثیر عوامل گوناگونی شکل میگیرد که ایدئولوژی نیز شامل آن میشود، با این حال این عامل در تصمیمگیریها و عملکرد ایران در منطقۀ آسیای مرکزی نقشی ندارد. همچنین تنوع اهداف ایران در عرصۀ سیاست خارجی را مشاهده نمودیم که هم اهداف اقتصادی و هم ایدئولوژیک را شامل میشود و ناگزیر استفاده از ابزارهای گوناگون را بدنبال خواهد داشت. دگرگونی در اولویتهای سیاست خارجی ایران در دوره های زمانی گوناگون پس از انقلاب اسلامی نیز یکی دیگر از ویژگیهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که بنا به شرایط و نیازهای هر دوره شاهد آن بودهایم. به عنوان مثال در دورۀ منتهی به فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز، اهداف عینیتر همچون تأمین امنیت کشور و اهداف اقتصادی، در روابط ایران با سایر کشورها مورد توجه قرار گرفت. این امر همچنین تا حدی به این دلیل است که بعد از فروپاشی شوروی و همزمان با شکلگیری سیاست خارجی مستقل ایران در منطقه، ساختارهای رسمی در سیاست خارجی کشور فعالتر شده و نقش ساختارهای غیررسمی کمرنگتر گردید. بنابراین سیاست خارجی ایران در آسیای مرکزی کمتر جنبه ایدئولوژیک را دارا بود.
نکتۀ دیگری که در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی ایران قابل توجه است، تأثیر هویت ملی ایران بر سیاست خارجی کشور استدر فصل دوم بیان شد که هنجارهای هویتساز جمهوری اسلامی ایران زیاد و متنوعند و هریک نیز به شاخه های مختلفی تقسیم میشوند که برخی از آنها همچون اسلامگرایی شیعی، نقشی فراتر از مرزهای جغرافیایی برای ایران قائلند و برخی همچون گفتمان روابط بینالملل، مرزهای ملی را برای اعمال حاکمیت قبول دارند. همچنین هر یک از نقشهای ملی که از هنجارهای هویتبخش جمهوری اسلامی پدید میآیند، منافع ملی خاصی را ایجاب میکنند. ولی دیدیم که با وجود این تنوع و فراوانی، هیچگاه یکی از این هنجارها در سیاست خارجی ایران حاکم نبوده است و ایران برای اعمال سیاستهای خود در مناطق گوناگون، از هنجارهای متفاوتی پیروی کرده است که به نظر میرسد این امر با توجه به منافع ملی کشور در حالتهای مختلف تعیین میشود. نتیجۀ این امر در آسیای مرکزی این است که ایران با وجود نزدیکیهای تاریخی ـ دینی، آن را به عنوان حوزۀ خاص نفوذ خود در نظر نمیگیرد و البته در فصل گذشته به دلایل این مسأله اشاره شد.
نکتۀ دیگر این است که ایران اگرچه ظرفیتهای بالایی برای حضور اقتصادی در منطقه دارد، با این حال به دلیل ضعف اقتصادی خود و نیز به دلایل سیاسی از جمله حساسیت روسیه، نقش فعالی در اقتصاد منطقه ندارد و از نظر روابط فرهنگی نیز با وجود نزدیکیهای تاریخی و مذهبی با این منطقه، هم به دلیل ضعف اقتصادی و فقدان توانایی برای سرمایهگذاری و هم به سبب حساسیتهای مذهبی این کشورها نسبت به ایران، کمتر در منطقه توان عمل دارد. مشاهدۀ نگرانی ایران از تهدیدهای امنیتی موجود در منطقه و عملکرد آن در جهت تقویت نهادهای منطقهای و گسترش همکاری با کشورهای آسیای مرکزی بویژه در چارچوب سازمانهای منطقهای موجود، نشان دهندۀ این است که مهمترین هدف ایران در این منطقه، تأمین امنیت و نیز حفظ وضع موجود است که البته آن را از طریق همکاری و هماهنگی با روسیه و حتی به قیمت از دست دادن بخشی از منافع اقتصادی و نفوذ فرهنگی خود جستجو میکند. تجزیه و تحلیل سیاست خارجی منطقهای ایران در آسیای مرکزی براساس شاخصهایی که در بخش مقدمه مطرح شد، نشان میدهد که برخی دیگر از ویژگیهای سیاست خارجی ایران در آسیای مرکزی عبارت است از:
فقدان نگاه به آسیای مرکزی به عنوان یک حوزۀ فرهنگی و تمدنی، تجاری ـ اقتصادی و یا ژئواستراتژیک؛
تلاش برای تقویت نهادهای منطقهای و همکاریهای ناشی از آن؛
تأکید بر لزوم حل و فصل مسالمتآمیز اختلافها؛
در نظر گرفتن حضور قدرتهای فرامنطقهای در آسیای مرکزی به عنوان بزرگترین تهدید برای منطقه؛
تلقی ذخایر انرژی منطقه به عنوان مهمترین امکانات موجود در منطقه با فرض عبور مسیرهای انتقال این منابع از خاک ایران که البته این امکانات در عین حال رقابت آمیز نیز میباشند؛
برداشت از خود به عنوان یک «قدرت منطقهای» با توجه به سند چشمانداز بیست ساله.
البته چنانکه پیشتر نیز به آن پرداختیم، اقدام و عملکرد ایران در سطح یک قدرت منطقهای نیست. زیرا برای این منظور ایران باید دامنه عملکرد خود را به فراتر از مرزهایش گسترش دهد. مهدی سنایی مهمترین موانع موجود بر سر راه ایران برای گسترش روابط با کشور‌های آسیای مرکزی را طی سالهای گذشته چنین بیان میکند:
۱- نبود استراتژی سیاست خارجی جامع که در قالب آن سیاست خارجی ایران در آسیای مرکزی تدوین شده باشد؛
۲- استفاده نکردن از ابزار مدرن در اعمال سیاست‌های منطقه‌ای؛
۳- حمایت نکردن دولت از فعالیت‌های اقتصادی بخش خصوصی در منطقه؛
۴- وجود تصور غلط از ایران در منطقه و تلاش اندک ایران برای بازسازی این تصویر؛
۵- رابطۀ تنشآمیز آمریکا با ایران، که تلاش نموده کوشش‌‌های ایران را برای ایجاد ائتلاف‌ها و پیوند‌ها بی‌اثر و یا کم اثر نماید.
وی آسیب‌هایی را که در این منطقه متوجه ایران است، به دو دسته تقسیم میکند: اول آسیب‌های ناشی از کم کاری ایران و دوم تأثیر کشورهای ثالث بر روابط ایران با کشور‌های آسیای مرکزی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ب.ظ ]




«و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن …» کلمه «بعوله» به معنای شوهران است و طوایف هفتگانه‌ای که قرآن از آن‌ها نام برده محرم‌های نسبی و سببی هستند. و اجداد شوهران حکمشان حکم پدرانشان و نوه‌های شوهران حکمشان حکم فرزندان ایشان است.
و اینکه فرمود: «نسائهن» و زنان را اضافه کردن به ضمیر زنان برای اشاره به این معنا بوده که مراد از «نساء» زنان مومنین است که جایز نیست خود را در برابر زنان غیرمومن برهنه کنند از روایات وارده از ائمه اهل بیت هم همین معنا استفاده می‌شود.
دانلود پایان نامه
اطلاق جمله «او ما ملکت ایمانهن» هم شامل غلامان می‌شود و هم کنیزان و از روایات نیز این اطلاق استفاده می‌شود. همچنان که به زودی خواهد آمد و این جمله یکی از مواردی است که کلمه مادر صاحبان عقل استعمال شده و در معنای «من = کسی که» به کار رفته است.
«او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال» کلمه «اربه» به معنای حاجت است و منظور از این حاجت شهوتی است که مردان را محتاج به ازدواج می‌کند و کلمه «من الرجال» بیان تابعین است و مراد از آن رجال تابعین افراد «سفیه و ابلهی» هستند که تحت قیمومیت دیگران هستند و شهوت و مردانگی ندارند.
«اوالطفل الذین لم یظهروا علی عورات نساء» الف و لام در «الطفل» برای استفراق است و کلیت را می‌رساند. یعنی جماعت اطفالی که بر عورت‌های زنان غلبه نیافته‌اند یعنی آنچه از امور زنان که مردان از تصریح به آن شرم دارند، اطفال زشتی آن را درک نمی‌کنند.
«و لا یضربن بأرجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن» پاهای خود را محکم به زمین نزنند تا صدای زیورآلاتشان از قبیل خلخال و گوشواره و دست‌بند به صدا در نیاید.
از امام صادق روایت شده (از کتاب تفسیرقمی) خداوند فرموده: «قل للمومنین یغضوا…» و مومنین را نهی کرده از اینکه به عورت یکدیگر نگاه کنند و مرد به عورت خواهرش نگاه کند و اینکه عورت خود را از اینکه دیگران ببینند حفظ کند و نیز فرموده:
«قل للمومنات …» وزنان مومن را نهی کرده از اینکه به عورت خواهر خود نگاه کنند و نیز عورت خود را از اینکه دیگران به آن نگاه کنند حفظ نمایند.
آنگاه اضافه فرموده که در هر جای قرآن درباره حفظ فرج آیه‌ای هست مقصود حفظ آن از زنا است مگر این آیه که منظور از آن حفظ از نگاه است.
در منشور از ابن مردویه از علی(ع) روایت شده و ظاهر آن این است که مراد به امر چشم‌پوشی در آیه شریفه نهی از مطلق نگاه به زن اجنبی است همچنانکه ظاهر بعضی روایات سابقه این است که آیه شریفه نهی از نگاه به خصوص فرج غیر است.
و در آن کتاب به سند خود از مروک بن عبیر از بعضی اصحاب امامیه از امام صادق روایت کرده که گفت: به وی عرضه داشتم: زنی که به آدمی محرم نیست چه مقدار نگاه به او حلال است فرمود: صورت و کف دو دست و دو قدم‌ها.
سید محمد تقی مدرسی نیز در تفسیر هدایت ذیل این آیه چنین می‌آورد:
«و لا یبدین زینتهن الا ماظهر منها و لیضربن نجمر‌هن علی جیوبهن»
«و زینت‌های خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعه‌های خود را تا گریبان فروگذارند…»
این بخش از آیه حجاب شرعی را که واجب است زن مسلمان مراعات کند بیان می‌کند. و این حجاب چنان که بعضی فقیهان آن را تفسیر کرده‌اند و در احادیث آمده این است که واجب است زن تمام پیکر خود را بپوشاند به جز چهره و دو کف دست و دو قدم و سورمه‌چشم و حنا و انگشتری که ظاهر ساختن آنها جایز است وانگهی بر زن واجب است که روسری یا مقنعه‌ای بپوشد که سینه و گردن را بپوشاند.
در حدیثی از امام صادق(ع) (نورالثقلین ج ۳ ص ۵۸۵) که یکی از یارانش از او پرسیده آمده است که به راوی گفت: به حضرتش گفتم: مرد کدام بخش از اندام‌های زنی را که محرم او نیست می‌تواند ببیند؟
فرمود: «چهره و دو کف دست و دو قدم»
زن در دوره جاهلیت نیز روسری می‌پوشید ولی زینت خود را بر مردان آشکار می‌کرد بدین گونه که روسری را پشت گوش خود می افکند تا گوشواره‌هایش آشکار گردد. و گردن و گلو و قسمتی از سینه خود را نیز آشکار می‌ساخت و در نتیجه زیبایی‌ها و جذابیت‌های خود را نمایش می‌داد. آنگاه این آیه نازل شد که به زنان مومن دستور می‌دهد مقنعه بپوشند به گونه‌ای که موی و گوش‌ها و گردن‌ها و سینه‌هایشان پیدا نباشد. اما زینت آشکار را واجب نیست بپوشانند. و در حدیث منقول از امام صادق(ع) آمده است که: منظور از زینت آشکار «سورمه و انگشتری» است.
«و لا یبدین زینتهن الا لیعوبتهن او ابائهن اواباء بعولتهن …» و زینت‌های خود را آشکار نکنند جز برای شوهر خود یا پدر خود یا پدرشوهر خود یا پسر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود».
از این آیه درمی‌یابیم که نشان دادن زیبایی‌ها و جذابیت‌های زن جز به زنان مومن جایز نیست. و در حدیث از امام صادق آمده که:
«برای زن جایز نیست که خود را در برابر زنان یهودی و نصرانی برهنه کنند. زیرا آنان این را برای همسران خود توصیف می‌کنند.»
«او ماملکت ایمانهن اوالتابعین غیراولی الارته…» یابندگان خود یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن ندارند»
و آنان نابالغان و دیوانگان و کسانی هستند که غریزه جنسی در آنها مرده است همچون پیران کهنسال و جز ایشان از کسانی که شهوت جنسی را از دست داده‌اند. اما آنچه بعضی ادعا می‌کنند که برای زن جایز است که زینت خود را به خدمتگزار و نگهبان نشان دهد خواه در خانه یا مدرسه یا اداره خطایی است بزرگ که با آموزش‌های قرآنی مخالفت دارد. بنابراین برای زن جایز نیست که زینت خود را جز برای کسانی که بیشتر در این آیه ذکر شده است نشان دهد.
«اوطفل الذین لم یظهروا علی عورات نساء = یا کودکانی که از شرمگاه زنان بی‌خبرند …»
پس چون کودک به مرحله مردان برسد یا در این زمینه صاحب تمیز و تشخیص شود بر زنان حرام است که زینت خود را در برابر او نمایان سازند.
«ولا یضربن بارجلهن لیعلم مایخضین من زینتهن = و نیز چنان پای خود را بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود …»
از این رو برای زنان شایسته نیست با بوی عطری که پراکنده می‌شود و جلب می‌کند به میان مردان بیگانه بیرون آید و این امر دلالت بر آن دارد که اسلام نه به ظاهر و پوسته‌ها بلکه به مغز و جوهر امور توجه و عنایت دارد زیرا داشتن حجاب باطنی را نیز برزن فرض و واجب می‌سازد.
از همین جاست که بعضی فقیهان شنیدن صدای زن بیگانه را حرام شمرده‌اند یا این که زن در گفتار چنان نرمش به کاربرد که مرد را برانگیزد و تحریک کند.
و شاید از مضامین این آیه است که زن کفش نپوشد که هنگام راه رفتن وی از آن صدایی برخیزد که مردم را متوجه او کند در صورتی که اگر آن کفش نبود کسی هنگام عبور به او توجهی نمی‌کرد.
همینطور میرمحمدکریم جعفرالعلوی در جلد دوم «قرآن برای همه» ذیل آیه ۳۱ سوره نور اینطور می‌آورد:
آیه ۳۱ سوره نور:
«بگو به زنان مومنه آنها هم دیدگان خود را از نگاه حرام بپوشانند و فروج خود را از عمل زشت زنا محفوظ دارند. زنان از برای مردان بیگانه اعضایی را که زینت برآنها به کاربرده می‌شود ظاهر و آشکار نسازند. مگر آن اعضایی که با آشکاری آنها عادت جاری شده است و ظاهرکردن آنها به بیگانه جایز است.»
علمای تفسیر محل زینت زنان را دو قسم گفته‌اند یکی زینت ظاهری مانند صورت و دست و پا که ظاهر شدن در برابر بیگانه طبق آیه شریفه جایز است و دیگر زینت باطن شامل سینه و گوش‌ها و جای بازوبند و خلخال که اظهار آنها به نامحرم جایز نیست.
معنی حاصل از آیه شریفه بنا به قول اهل تفسیر این است که همانطور که از آیه ظاهر می‌شود بر زنان پنهان کردن صورت و دست و پا از مردان بیگانه لازم نیست ولی پوشانیدن و مخفی کردن سایر اعضا لازم است اما میان بعضی از فرق اهل اسلام محسوب بودن حجاب از واجبات دینیه ثابت و مقرر است.
اما استاد مطهری در کتاب «مسئله حجاب» به طور مفصل این مسئله را بررسی می‌کند که در ادامه بخش‌هایی از آن آورده می‌شود:
حجاب اسلامی:
«به زنان مومنه بگو دیدگان خویش فرو خوابانند و دامن‌های خویش حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیداست. سرپوش‌های خویش را برگریبان‌ها بزنند، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران، یا پدران خود و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود پسران برادر و خواهران خود و پسران خواهر و زنان هم کیش و بندگان خود و …»
کلمه زینت در عربی از کلمه «زیور» فارسی اعم است. زیرا زیور به زینت‌هایی گفته می‌شود که از بدن جدا می‌باشد مانند طلا آلات و جواهرات ولی کلمه زینت هم به این دسته گفته می‌شود و هم به آرایش‌هایی که به بدن متصل است نظیر سرمه و خضاب.
مفاد این دستور این است که نباید زنان آرایش و زیور خود را آشکار سازند. سپس دو استثناء برای این وظیفه ذکر شده:
استثناء اول:
«الاماظهر منها» یعنی «جز زینت‌هایی که آشکار است» از این عبارت چنین استفاده می‌شود که زینت‌های زن دو نوع است. یکی نوع زینتی است که آشکار است و نوع دیگر زینتی است که مخفی است مگر آنکه زن عملاً و قصداً بخواهد آن را آشکار کند.
پوشانیدن زینت نوع اول واجب نیست اما پوشانیدن زینت‌های نوع دوم واجب است.
در تفسیر مجمع البیان آمده:
درباره این استثناء سه قول است:
اول اینکه مراد از زینت آشکار جامه است. (جامه رو) و مراد از زینت نهان پای برنجن (خلخال) و گوشواره و دستبند است این قول از این مسعود صحابی معروف نقل شده است.
قول دوم اینکه مراد از زینت ظاهر سورمه و انگشتر و خضاب دست است یعنی زینت‌هایی که در چهره و دو دست تا مچ واقع می‌شود. این قول ابن عباس است.
قول سوم این است که مراد از زینت آشکار خود چهره و دو دست تا مچ است. این قول ضحاک و عطا است.
در تفسیر صافی ذیل این جمله یک تعداد از روایات ائمه را نقل می‌کند که در ادامه نقل خواهیم کرد. در تفسیر کشاف می‌گوید:
زینت عبارت است از چیزهایی که زن خود را به آنها می‌آراید از قبیل طلا، سرمه، خضاب. زینت‌های آشکار از قبیل انگشتر، حلقه، سرمه و خضاب، مانعی نیست که آشکار شود اما زینت‌های پنهان از قبیل دست‌بند و پابند و بازوبند، گردنبند، کمربند، گوشواره باید پوشانده شود مگر از عده‌ای که در خود آیه استثناء شده‌اند.
در ادامه می‌گوید:
در آیه پوشانیدن خود زینت‌های باطنه مطرح شده است نه محل‌های آنها از بدن. این به خاطر مبالغه در لزوم پوشانیدن آن قسمت‌های بدن است از قبیل ذراع، ساق پا، بازو، گردن، سر و سینه و گوش.
آنگاه صاحب کشاف پس از بحثی درباره موهای عاریتی که به موی زن وصل می‌شود و بحث دیگری درباره تعیین مواضع زینت ظاهره این بحث را پیش می‌کشد که فلسفه استثناء زینت‌های ظاهره از قبیل سورمه، خضاب و گلگونه و انگشتر و حلقه و مواضع آنها از قبیل چهره و دو دست چیست؟
در پاسخ مطرح می‌کند:
فلسفه‌اش این است که پوشانیدن اینها حرج است. کار دشواری است برزن، زن چاره‌ای ندارد جز اینکه با دو دستش اشیاء را بردارد یا بگیرد و چهر‌اش را بگشاید. خصوصاً در مقام شهادت دادن در محاکمات و در موقع ازدواج چاره‌ای ندارد از اینکه در کوچه‌ها راه برود و خواه‌ناخواه از ساق به پایین‌تر یعنی قدم‌هایش معلوم خصوصاً زنان فقیر (که احیاناً جوراب و کفش ندارند) و این است معنی جمله «الا ما ظهر منها» در حقیقت مقصود این است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]




سیدحسن حسینی در مقدمه ی کتاب «شمشیر باستانی شرق» خودش را این طور معرفی کرده است :
«سید حسن حسینی هستم، متولد ۱۳۳۵ محله ی سلسبیل تهران، بزرگ شده ی نازی آباد و نیروی هوایی، دیپلم طبیعی ، لیسانس تغذیه، فوق لیسانس و دکترای ادبیات فارسی دارم، وبا زبان های عربی، ترکی، و انگلیسی در حد استفاده از منابع و مآخذ واحیاناً صحبت کردن و نوشتن آشنا هستم. تقریبا از سال ۱۳۵۲ نوشتن و سرودن را آغاز کردم» (نادمی،
۱۳۸۷، ۱۱)
۳-۲-۲ ) اندیشه و آثار
اندیشه و آثار سید حسن حسینی بر دو محور استوار است . اگر چه دو طیف مختلف در اشعار او به چشم می خورد ولی این دو نمی توانند از هم جدا باشند، بلکه به نوعی به هم وابسته هستند. او شاعری است دین محور و بسیار معتقد به مبانی اسلام و مذهب ودر عین حال شیفته میهن وکشور خویش که اشعارش نیز براین دو اساس بنا نهاده شده است و محتوای اشعار او نیز این موارد را شامل می شود. او شاعری است پان ایرانسیم که رشادت ها و حماسه آفرینی های فرزندان این مرز و بوم را می ستاید به همین خاطر بیشتر اشعار او در این حیطه حماسی گونه است :
پایان نامه - مقاله - پروژه
«ای در قرار سرخت، مفهوم بی قراری
در بستر حماسه خونت هماره جاری
در برگ ریز سنگر همواره می شکوفد
فواره ی رگانت چون لاله بهاری
آنگاه که در عرصه ی مذهب و دین می سراید؛ نمونه ی اعلای اشعاری است که می تواند در این زمینه سروده شده باشد. زیرا سرشار از احساسی است که می تواند هر شخص مسلمان نسبت به آیین مذهبی خویش داشته باشد :
«کوه صبور فاجعه می دانست :
آن شیهه ی غریب
بوی مهیب زلزله می داد
کوه صبور فاجعه
وقتی
درآستان خیمه نمایان شد
گیسوی راهوار بغض بلندش
در گردباد ضجه پریشان شد
در چشم ذوالجنان خبرهای تازه بود
اندوه بر تو باد
دل من !
اندوه بر تو باد
آن شیهه ی غریب
در اصل بوی زلزله می داد . . . »
(حسینی، ۱۳۸۶، ۲۸)
۳-۲-۲-۱ ) هم صدا با حلق اسماعیل
این مجموعه شعر از اولین کتاب های منتشر شده ی ادبیات انقلاب اسلامی است ، که در سال ۱۳۶۳ انتشار یافته است و شامل سه بخش مجزا است، یک قسمت از این کتاب با نام «شب سروده ها» که گزیده ای از سروده های پیش از انقلاب است، بیان شعری شاعر در این مجموعه اغلب تمثیلی و نمادین است که با توجه به اوضاع مملکت و خفقان حاکم بر جامعه برای پرداختن به مضامین و موضوعات حوزه ی مقاومت و پایداری بهترین شیوه وراه حل به نظر می رسد. عنوان هایی که شاعر برای اشعار خود انتخاب کرده می تواند مصداق این گفته باشد از جمله : غم، نفرین، فریاد، دخیل و . . .
او در این مجموعه سیمای یک شاعر ناراضی را به تصویر می کشد که از وضع موجود خوشش نمی آید؛ از غم نان می گوید واز تاریکی شهر ظلمت واز نسل سوخته ای که خیلی زود پژمرده اند به همین خاطر است که او می گوید :
«من شعرهایم را
برای نسل دیگر پست خواهم کرد»
او معتقد است که انسان در هنگام خواب از غم و غصه می رهد اما به شرطی که خوابی به چشمان راه یابد :
«در این حصار کهنه ی اجدادی
با اینکه خواب،
مرهم صد زخم کهنه است
با لای لای دایه ی شب
هرگز
خوابم نمی برد !
(همان، ۱۳۸۵، ۹۳)
شاعر آرام وقرار ندارد و به خود می پیچد، وضع پیش آمده در جامعه برای او اصلاً خوشایند نیست، به دنبال پیر و مرادی است که در این وادی ظلمت و تاریکی دست خواهش به تمنای هدایت به سوی او دراز کند به همین جهت مولوی وار فریاد بر می آورد که :
«خانه ی دلها خراب است و خراب
سالکی با قامت آباد کو
(همان، ۹۴)
او از شب ظلمت نفرت دارد، باید آن را از سر راه بردارد، اما باید همرزمان و عاشقان جان فشانی کنند و تنها عشق است که می تواند در این زمان کار ساز باشد :
«بیستون شب مهیب است و بلند
عاشقی با تیشه ی فرهاد کو»
(همان، ۹۴)
امشب سکوت را
باید طلاق داد
ونشاند باید
انگشتر طلایی فریاد
در انگشت جاری باد
مبارک باد !
( همان، ۹۸ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

 

 

    • چارچوب تجاری ساده تر برای انجام تجارت داخلی و بین المللی

پایان نامه - مقاله - پروژه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • بهبود انطباق تاجر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • افزایش رقابت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • تشویق سرمایه گذاری خارجی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • شتاب توسعه اقتصادی

 

 

 

 

 

 

 

 

)Source: Economic Commission for Europe (ECE). 2002. (
در دراز مدت نیز، تسهیل تجارت شاید به منافع زیر کمک کند:
(۱) بهبود رقابت تجاری: WTO با رویکرد قانون محور خود یک میدان بازی منصفانه را ایجاد نمود. نرخ‎های تعرفه کتهش داده شد و بسیاری از موانع غیر تعرفه ای تجاری برچیده شدند. اقتصادهای نوظهور نمی توانند تنها برای توسعه صادرات خود به امتیازات تعرفه ای بیشتر استناد کنند. آنها مجبورند برای صادرات، رقابتی باشند. بنابراین محصولات موجود می بایست بهبود یابند، محصولات جدید می بایست توسعه یابند و بازارهای جدید می بایست کشف شوند.
یک سیاست ملی بر روی تسهیل تجارت فاکتور کلیدی در توسعه رقابت پذیری صادرات است. رویه ها و فرآیندهای غیرکارآمد مربوط به تجارت می تواند در تحویل محصولات به بازارهای خارجی تاخیر ایجاد می کند. چنین ناکارآمدی می تواند بر روی توانایی تولیدکنندگان و صادرکنندگان در تحویل به موقع نیازهای مشتریان بازارهای خارجی تاثیر بگذارد و از شرکت آنها در رشد منطقه ای و شبکه‌های تولید جهانی جلوگیری نماید. تخمین زده می شود با ایجاد اصلاحاتی در تسهیل تجارت از جمله اصلاحات در کارایی گمرکات و بنادر، قوانین داخلی، و محیط کسب و کار الکترونیک بتوان تجارت فرامنطقه ای را بیشتر از ۲۵۰ میلیارد دلار (یا در حدود ۲۱%) افزایش داد و کشورهای آسیایی و اقیانوسیه که در عملکرد زیر میانگین قرار دارند را به میانگین مناسب نزدیک کرد (Wilson & et al. , 2003). تحقیقات اخیر نشان می دهند که کاهش هزینه های مستقیم صادرات در آسیا به سطوح OECD (14% کاهش در سراسر منطقه) می تواند صادرات آسیا را در حدود ۱۱%- ۱۴% افزایش دهد (Duval and Utoktham, 2009: 151).
(۲) افزایش سرمایه گذاری مستقیم خارجی[۱۰] (FDI): سهم قابل توجهی از سرمایه گذاری مستقیم خارجی در اقتصادهای در حال توسعه در امکانات تولید است. سرمایه گذاری مستقیم خارجی به اثربخشی هزینه واردات و صادرات کالاها و خدمات قبل از تصمیم گیری سرمایه گذاری مستقیم منجر می شود. یک کشور که خودش را متعهد به تسهیل نمودن تجارت می کند متمایل به منابع بیشتر سرمایه گذاری خارجی می شود و در شبکه های تولید منطقه ای و جهانی یکپارچه تر می گردد.
(۳) افزایش مشارکت بنگاه های کوچک و متوسط[۱۱] (SMEs) در تجارت بین المللی: بنگاه های کوچک و متوسط که اغلب به عنوان یک موتور رشد عظیم کشورهای توسعه یافته و هم در حال توسعه شناخته می شوند فاقد تجربه در تجارت بین الملل‌اند. بنگاه هایی که تلاش می کنند درگیر وادرات و صادرات مستقیم شوند، اغلب بوسیله رویه های تجاری پیچیده و غیر شفاف دلسرد می شوند. روان سازی و ساده سازی رویه های تجاری می تواند مشارکت آنها را در تجارت بین المللی تسهیل نماید. کارایی بدست آمده از اتوماسیون کردن رویه های تجاری و رشد و دست یابی به خدمات تکنولوژیکی اطلاعات باعث افزایش تمایل اینگونه بنگاه ها به صادرات خواهد شد.
(۴) بهبود چشم انداز و رشد اقتصادی: در کل، یک محیط تجاری کارا منجر به خدمات قابل اعتناتر بیشتر و هزینه های تولید کمتر خواهند شد. بر اساس تجزیه و تحلیل های اخیر، با مقداری افزایش در تجارت به دلیل تسهیل تجارت می توان انتظار داشت که تنها سرانه GDP در کشورهای آسیایی و اقیانوسیه در حدود ۲٫ ۵% افزایش یابد. در کل، تخمین زده می شود درآمدهای بالقوه بدست آمده از تسهیل نمودن تجارت در میان مدت در حدود ۲%-۳% از ارزش کالاهای معامله شده است (UNCTAD, 1994; APEC, 1999 ).
۲-۲-۵ هزینه های اجرای تسهیل تجارت
چندین نوع هزینه در پیاده سازی تسهیل تجارت وجود دارند:
(۱) هزینه های اولیه: تسهیل تجارت به طور کل به تغییر در نگرش موسسات و سازمان های درگیر در فرایند تسهیل نیاز دارد. این گاهی اوقات ممکن است به وسیله بازسازی سازمان های موجود یا معرفی امکانات جدید صورت گیرد. همچنین ممکن است اجرای تسهیل تجارت باعث نقل و انتقال کارکنان شود. فهم روشن و مدیریت اقدامات جدید می توانند کلید کاهش شکست های سیاسی و دستیابی به هنگام و دستیابی به اصلاح تسهیل تجاری باشند.
(۲) هزینه های نظارتی و قانون گذاری: برخی اقدامات در تسهیل تجارت ممکن است به مکمل هایی برای قوانین موجود و/ یا سیستم قانونی و نظارتی جدید نیاز داشته باشند. اینها مستلزم هزینه هایی با قوانین هماهنگ شده با سایر شرکا تجاری برای استفاده از بهترین امکانات همچون مدارک الکترونیک و کسب و کار الکترونیک هستند.
(۳) هزینه های تجهیزات و آموزش: تسهیل تجارت اغلب در ارتباط با اتومازیساسیون و کامپیوتری کردن رویه‌های تجاری است. هزینه راه اندازی سیستم داده الکترونیک و هر شبکه کامپیوتری بیرونی ممکن است برای کشورهای در حال توسعه هزینه بر باشد، بویژه زمانی که هزینه های بازگشت پذیر نگهداری و بروز کردن سخت افزارها و نرم افزارها و آموزش کارمندان در نظر گرفته شوند. با این وجود پیشرفت های ادامه دار در تکنولوژی اطلاعات و مدیریت دانش سیستم های کامپیوتری را بطور فزاینده ای مقرون به صرفه می‎کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم