مرزبانی
یکی دیگر از مسائلی که در اسلام از اهمیت بالایی برخوردار است آن را چه در عصر حضور امام و چه در زمان غیبت مستحب دانسته‌اند و اگر مدت آن بیش از چهل روز شود برای آن ثواب جهاد فی سبیل‌الله را در نظر گرفته‌اند مسئله مرزبانی می‌باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
جهاد در زمان حضور امام واجب است. «جهاد تنها در صورت وجود امام معصوم(ع) یا نایب خاص او که برای خصوص جهاد یا اعم از آن منصوب شده است واجب می‌باشد».[۱۲]
اما مرزبانی چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت در هر دو زمان مستحب و اگر بیش از چهل روز گردد همچون جهاد بوده و ثواب جهاد را خواهد داشت.
مرزبانی را اینگونه تعریف نموده‌اند: «مرزبانی یعنی کمین کردن در مرزهای سرزمین‌های اسلام به منظور آگاه کردن مسلمانان از اوضاع مشرکان در صورت حمله ایشان، چه در حال حضور امام(ع) و چه در عصر غیبت.[۱۳]
و گفته شده است که واجب است نذر کننده نذر خود را نسبت به مرزبانان و یا مرزبانی ادا کند حتی در زمان غیبت و شاید بتوان این ویژگی را یک برتری نسبت به جهاد دانست چرا که جهاد فقط در زمان حضور امام معصوم و یا نایب آن واجب می‌باشد اما مرزبانی منحصر به زمان خاصی نیست و دلیل استحباب یا وجوب آن در عصر غیبت را اینگونه بیان نموده‌اند.
«و اگر از این مدت (چهل روز) بیشتر شود ثواب جهاد را خواهد داشت. اگر شخصی نذر کند … واجب است به نذر خود وفا کند؛ حتی اگر امام معصوم(ع) غایب باشد زیرا مرزبانی متضمن جهاد نیست؛ بنابراین حضور امام(ع) نیز در آن شرط نیست».[۱۴]
احکام شورشیان در اسلام
شورش علیه امام(ع) و رهبر در اسلام به اندازه‌ای جلوه‌ی بد و ناپسندی دارد که دین مبین اسلام برای آنها قوانین سخت و دشواری را در نظر گرفته است.
به درستی می‌دانیم که یکی از مباحث مهم که در هر جنگ و جهاد و یا دفاعی پیش می‌آید بحث اسراء و غنایم به دست آمده می‌باشد. اسلام شورش بر امام را آن قدر ناپسند می‌داند که قوانین دشواری را برای آنها در نظر گرفته است و آنها را همانند کفار دانسته است. و نبرد با آنها را به اندازه‌ای لازم دانسته که آنها به اطاعت امام برگردند و یا به قتل برسند و حتی به اسراء و مجرومین آنها نیز هیچ گونه ترحمی نشده است. شاید به این خاطر باشد که اسلام از این منظر به این موضوع نگاه کرده است که اگر شخصی برای یک بار خیانت کند احتمال تکرار خیانت او همیشه می‌رود بنابراین اگر کسی برای یک بار جسارت شمشیر کشیدن بر علیه امام را پیدا کند حتماً برای بار دیگر هم چنین خواهد کرد یا می‌توان دلیل دیگری را هم در نظر گرفته و آن این است که شورش این افراد باعث می‌شود دیگران نیز جرأت پیدا کرده و نظم را بر هم بزنند و باعث از هم پاشیدن مسلمانان و حتی احتمال از بین رفتن دین نیز می‌رود.
پس باید احکام سختی در نظر گرفته شود تا بتوان انسجام مسلمانان و پایه‌های دین را استحکام بخشید. «هر کسی بر امام معصوم(ع) خروج کند شورشی است. چه تنها باشد و چه متعدد باشد … و باید … با او مانند کفار به نبرد پرداخت تا به اطاعت امام بر گردد یا به قتل برسد.
مجرمین شورشیان که دارای پایگاه باشند کشته می‌شوند و فراریان آنان تعقیب شده، اسرایشان نیز به قتل می‌رسند؛ و غیر از آنها مانند خوارج، باید متشتّت و پراکنده شوند … بدون اینکه … در قتل مجرمان آنها شتاب شود …».[۱۵]
اما به غنیمت گرفتن اموال آنها مسئله‌ای است که در بین فقها اختلاف‌نظر وجود دارد. به غنیمت گرفتن اموالی که در سپاه است یا در سپاه نیست اما زنان و خانواده‌های ایشان بنا به نظر مشهور به اسارت نمی‌روند.
«بنا به اجماع فقها اموالی از ایشان که در میان سپاه نیست اگر چه از منقولات باشد به ملکیت مجاهدین در نمی‌آید، همچنین اموالی که همراه سپاه آنان است در صورتی که آنها به اطاعت امام باز گشته باشند؛ و اختلاف نظر، تنها در مورد تقسیم اموالی از ایشان است که همراه سپاه است در صورتی که همچنان بر شورش خود پافشاری داشته باشند و قول درست‌تر به استناد رفتار حضرت علی(ع) با اهالی بصره، عدم تقسیم اموال موارد است، زیرا آن حضرت فرمان به باز گرداندن اموال آنها را دادند».[۱۶]
در اینجا این مسئله در ذهن انسان سئوال‌های متعددی را به وجود می‌آورد که چرا برای مرزبانی چنین اهمیت قائل شده‌اند و یا چرا ثواب آن را در بیش از چهل روز برابر با جهاد دانسته‌اند؛ حتی در زمان غیبت.
همان گونه که می‌دانیم جان و مال مسلمانان محترم است. [قاعده احتیاط در دم یا دماء، اصل عصمت دم]. سرزمین و مرزهای جغرافیایی آنها جزء اموال مسلمانان انفال و متعلق به امام می‌باشد و حفظ و دفاع از جان و مال مسلمانان واجب است.
از آنجایی که در هر زمان احتمال هجوم مخالفان و مشرکان و تصاحب اموال مسلمانان و ضرر رساندن آنها به جان و مال مسلمانان می‌رود و عواقبی همچون به اسارت درآمدن مسلمانان، تباه شدن جان آنها، تصاحب اراضی و سرزمین آنها و … را در پی خواهد داشت پس دفاع از مرزها و مرزبانی دارای اهمیت بالایی در هر زمان است یکی از انواع جهاد در اسلام مبارزه با این چنین هجومی است.
«۲. جهاد با کفاری که به مسلمانان هجوم آورده‌اند. به طوری که بیم تسلط آنها بر شهرهای مسلمانان یا به یغما بردن ا
موال ایشان و اموری مانند آن، اگر چه ناچیز باشد می‌رود».[۱۷]
اگر به درستی تأمل کنیم در می‌یابیم که هر جنگ و جهادی قطعاً ضرر و زیانی در پی خواهد داشت چه این ضرر مالی باشد و یا ضرری جانی باشد. اینجاست که اهمیت پاسداری از مرز مشخص و معلوم می‌گردد، چرا که با توجه به اینکه جان و مال مسلمانان محترم است و حفظ آن واجب، با پاسداری از مرزها احتمال این خسارات کم خواهد شد.
با توجه به آنچه گفته شد یکی از دلایل مهم جنگ و جهاد در اسلام مبارزه با افرادی است که به مرزهای جغرافیایی مسلمانان هجوم آورده‌اند و قصد تسلط بر شهرهای مسلمانان را دارند. و یا اموال ایشان را غارت کنند و به یغما ببرند.
یکی از داستان‌هایی که در شاهنامه مسطور است و با جنگ و خونریزی بسیار همراه است داستان هجوم شخصی به نام ضحاک یا اژی‌دهاک است. که بر شام و عربستان حکمرانی می‌کند و به فکر هجوم و حمله به سرزمین ایران را در سر می‌پروراند و آن را عملی می‌کند و با هجوم به سرزمین ایران مردم بسیاری کشته می‌شوند و شهرهای ایران به تصرف اعراب در می‌آید. در مقابل شخصی به نام فریدون با همکاری فردی به نام کاوه آهنگر که به پیشه آهنگری مشغول بود به مبارزه با ضحاک برخواسته و بعد از مدتی کوتاه ضحاک را به اسارت درآورده و او را در دماوند کوه به بند می‌کشد ناگفته نماند که دوره تسلط ضحاک بر ایران بسیار بود و بعد از گذشت سال‌ها فریدون پا به عرصه وجود گذاشت و توانست سرزمین مقدس اجدادی خود را از وجود ظلم و ستم پاک کند.
به عنوان مثال جنگ احزاب یا خندق را می‌توان نام برد که مسلمانان برای دفاع از خاک و شهر خود در مقابل کفار ایستادگی کردند و با نبرد جانانه‌ی حضرت علی این جنگ در تاریخ ماندگار شد و یا می‌توان فتح مکه را ذکر کرد که پیامبر بعد از هجرت و بعد از گذشت مدتی برای پس گرفتن وطن مادری خود و پاک کردن خانه کعبه از وجود بت‌ها با سپاهی گران به طرف مکه آمد و آن شهر مقدس را از وجود کفار و بت‌هایشان پاک کرد.
بخش دیگری از جهاد عبارت است از:
«جهاد با کسی که قصد کشتن نفس محترمی یا گرفتن مالی یا به اسارت بردن حریمی را دارد، هر کس که باشد و چه بسا به این قسم «دفاع» گفته شود؛ نه جهاد و سزاوارتر نیز همین است».[۱۸]
هنگامی که سیامک فرزند کیومرث اولین پادشاه ایران زمین به دست دیو سیاه کشته می‌شود برای گرفتن انتقام فرزند او هوشنگ به همراه پدر بزرگ خود عازم میدان نبرد می‌شود و پس از نبردی سنگین دیو سیاه را از بین می‌برد.
اگر به خوبی به جنگ‌های میان فریدون و ضحاک بنگریم و دلایل آن را جستجو کنیم می‌بینیم که یکی از دلایل موجود به قتل رساندن جمشید پادشاه ایران توسط ضحاک است.
این دو جنگ در بخش اساطیری شاهنامه را می‌توان این گونه تصور کرد که مهمترین دلیل به وجود آمدنشان با این نوع از جهاد در اسلام تقریباً برابری می‌کند که در فوق ذکر شد.
یکی دیگر از دلایلی که همیشه در ایران باستان باعث شروع جنگ و خونریزی می‌شده است و در کتب تاریخی و همچنین در شاهنامه فردوسی فراوان به چشم می‌خورد کین‌کشی یا گرفتن انتقام است.
دشمن خونخوار شخصی را می‌کشد و به قتل می‌رساند بازماندگان او قیام کرده و شخص یا اشخاصی را که مرتکب این جنایت شده‌اند را به سزای عملشان می‌رسانند به تعبیر شاهنامه و فردوسی کین‌کشی می‌کنند.
شخصی که برای انتقام و کین‌کشی قد علم می‌کند را کینه‌خواه می‌نامند و شخص قاتل را کینه‌جو گفته‌اند. در این بخش از شاهنامه ۳ جنگ برای گرفتن کینه و یا به تعبیر امروزی قصاص قاتلین بوده است که اولین آنها نبرد هوشنگ با دیو سیاه می‌باشد.
«چو بنهاد دل کینه و جنگ را *** بخواند آن گرانمایه هوشنگ را»[۱۹]
دومین نبردی که در شاهنامه فردوسی مسطور است جنگ فریدون با ضحاک می‌باشد، فریدون به کمک کاوه آهنگر برای گرفتن کین جمشید و پدرش و همچنین اجرای عدالت با لشکری بزرگ به جنگ ضحاک رفته و او را مغلوب می‌کنند اما او را نمی‌کشند و فقط او را به بند می‌کشند.
«فریدون به خورشید بر برد سر *** کمی تنگ بستش به کین پدر»[۲۰]
با بیان این بیت نیت فریدون را از جنگ با ضحاک فردوسی به روشنی بیان می‌کند و با بیان بیت دیگر هدف او را معلوم می کند و به همین خاطر ضحاک را نمی‌کشد و می‌گویند:
«جهان را همه سوی داد آورم *** چو از نام دادار یاد آورم»[۲۱]
سومین نبردی که در شاهنامه مسطور است و به خاطر قصاص کردن و گرفتن کین به پا شده است نبرد منوچهر با سلم و تور می‌باشد منوچهر فرزند ایرج و یا در حقیقت نوه‌ی ایرج برای گرفتن انتقام خون پدر سلم و تور را که ایرج بی‌گناه را به قتل رسانیده‌اند به مکافات عمل خودشان رسانید، و هر دو را به قتل می‌رساند. در ابتدای داستان زمانی که فریدون منوچهر را به جنگ سلم و تور می‌فرستد کینه‌خواه بودن منوچهر را این گونه بیان می‌کند:
«منوچهر گفت ای سر افراز شاه *** که آید به نزدیک تو کینه‌خواه
بکین جستن از دشت آوردگاه *** برآرم به خورشید گرد سپاه»[۲۲]
و زمانی که منوچهر بر تور مسلط می‌شود و عزم کشتن او را می‌کند ظلم تور و انجام عدالت توسط منوچهر برای گرفتن انتقام یا قصاص کردن تور را فردوسی ا
ین چنین به نظم کشیده است:
«دمان از پس اندر منوچهر شاه *** رسید اندر آن نامور کینه خواه»[۲۳]
و فردوسی از زبان منوچهر برتر بودن دست پروردگار و کینه گرفتن روزگار از ظالمان را این چنین بیان می کند:
«ببری سر بی‌گناهان چنین *** ندانی که جوید جهان از تو کین»
از آنجایی که سلم و تور هر دو در کشتن ایرج مشارکت داشته‌اند منوچهر هر دوی آنها را به قتل می‌رساند و جهان را از وجود این دو برادر کُش پاک می‌کند.
اگر به فرهنگ لغت‌های فارسی مراجعه نماییم می‌توانیم به خوبی دریابیم که معادل کلمه‌ی کینه خواستن و انتقام گرفتن در ادبیات فقهی ما همان کلمه قصاص می‌باشد در فرهنگ معین کلمه قصاص را اینگونه معنی کرده است: «قصاص: پاداش دادن: بدین نحو که کشنده را بکشند و ضارب را به ضرب و جارح را به جرح تنبیه کنند (به همان نحو که عمل کرده)».
و کینه و کینه جویی را اینگونه معنی نموده است: «کینه: عداوت ـ دشمنی و … انتقام».
در فقه قصاص، معانی معادل گرفتن انتقام به همان شکل جنایت حاصل را نیز می‌دهد. قرآن کریم با عبارت «النفس بالنفس» ماعده، آیه ۴۶. و «الحُر بالحُر» بقره، آیه ۱۷۸ به این معنا به شکل واضح و روشن اشاره می‌کند و آنچه که موجب قصاص می‌شود را در کتب فقهی گرفتن یا هدر رفتن جان یک انسان معصوم و بی‌گناه و بی تقصیر هم کُف به شکل عمد و عدوان دانسته و بیان نموده است.
«موجبه إزهانُ النفسِ المعصومهِ المکافئهِ عمداً و عدواناً».[۲۴]
همان گونه که می‌دانیم قصاص یکی از قوانین امضایی اسلام می‌باشد و قبل از ظهور اسلام این قانون و قاعده محکم نه تنها در شبه جزیره عربستان بلکه در کشور متمدن ایران نیز رایج بوده است. اما آنچه در تعریف قصاص در آیین مقدس اسلام می‌خوانیم با اجرای این حکم در ایران با توجه به آنچه در شاهنامه آمده است تفاوت‌هایی نیز دارد.
مثلاً در احکام و اجرای قصاص عبارت «النفس بالنفس» را مشاهده می‌کنیم اما منوچهرشاه در برابر یک تن یعنی ایرج دو تن یعنی سلم و تور را به قتل می‌رساند و قصاص می‌کند.
اما کمی عقب‌تر یعنی در زمان پادشاهی کیومرث هوشنگ برای گرفتن انتقام پدر خود سیامک تنها یک شخص یعنی همان قاتل پدر را به قتل رسانیده و از حد تجاوز نمی‌کند.
شاید در نگاه اول کمی بی‌رحمانه باشد که جان یک انسان دیگر هم گرفته شود، شاید بهتر آن است که با گرفتن دیه و پرداخت جریمه از هدر رفتن جان انسان دیگر یعنی همان قاتل جلوگیری شود. اما هنگامی که خوب به عبارات قرآن کریم دقت می‌کنیم می‌بینیم که بهترین قانون و رفتار را خداوند در برابر این عمل قرار داده است. با توجه به اینکه خداوند با رضایت صاحب دم و گذشت او به پرداخت دیه رضایت داده و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «فی القصاص حیاه یا اولی الالباب» و با تعبیر اینکه در قصاص حیات وجود دارد البته تنها برای افرادی که صاحب عقل و خرد هستند. محکم بودن این قانون را یادآوری می‌کند.
در ماده ۲۵۷ قانون مجازات اسلامی می‌خوانیم: «قتل عمد موجب قصاص است لکن با رضایت ولی‌دم و قاتل به مقدار دیه کامله یا به کم‌تر یا زیادتر از آن تبدیل می‌شود».
با توجه به ماده فوق می‌بینیم که نه تنها رضایت صاحب دم بلکه رضایت جانی نیز برای تبدیل به قصاص به دیه لازم است اما با توجه به اینکه حفظ جان را واجب می‌دانیم چرا قانون و خداوند در قصاص به جانی اختیار داده‌اند که قصاص را در مقابل دیه بر گردن بگیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...