در تعاریف گلمن و بار-اُن هوش هیجانی به عنوان توانایی سازگاری با اجتماع نگریسته شده و اشاره ای به قدرت تأثیرگذاری فرد بر محیط نشده است بلکه این تصور وجود داردکه افرادی با انعطاف پذیری بالا در کارهای گروهی و اموری که با مراجعه افراد گوناگون سروکار دارند موفق ترند و مدیرانی که از این ویژگی برخوردارند به دلیل اهمیت دادن به دیگران محبوب ترند. از تعریف بار-اُن از هوش هیجانی که با نظریات گلمن هماهنگی بیشتری دارد بر کنترل و تنظیم هیجانات تاکید می شود.
با وجود آنکه مبحث هوش هیجانی علاقمندان زیادی یافت اشکالات نیز نسبت به آن در چگونگی تعریف ، میزان اهمیت و نحوه سنجش آن مطرح شده است. نظریه پردازان شناختی اظهار می دارند که نظریه پردازان قبلی به شیوه معکوس به تعریف هوش دست یافته اند. آنها ابتدا آزمون های هوش را ساختند سپس آنها را اجرا کردند و پس از تجزیه و تحلیل داده ها آنگاه به تعاریفی از هوش پرداختند.(خلیل ارجمندی،۱۳۸۳)
به نظر سی موراپشتاین[۴۰] (۱۹۹۸ ) در تعریف هوش هیجانی که شامل چندین توانایی مختلف است ابهاماتی وجود دارد یک اشکال در تشخیص اهمیت ابعادی از هوش علمی است که جزو هوش هیجانی محسوب نشدند وشاید مهمتر از موارد دیگر بودند اشکال دیگر در درک تأثیر تفکر ناخودآگاه و ناهشیار ذهنی است.
کارسو[۴۱] ( ۲۰۰۲ ) ابراز کرد : هوش هیجانی تنها منبع پیش بینی کننده موفقیت و رضایت شغلی یا رهبری نیست بلکه از عوامل مهم است . هوش هیجانی و مهارت های اجتماعی موفقیت های فرد را افزایش می دهد اما در غیاب مهارت های لازم آن را تضمین نمی کند . به نظر کارسو بعضی مشاغل به سطح بالایی از هوش هیجانی نیاز ندارد مثل مشاغلی که به طور انفرادی انجام می شود یا کاری که با افراد ثابت صورت می گیرد.
ویتازوسکی (۲۰۰۱) منتقد دیگری است که متذکر می شود : نظریه گلمن در مورد اهمیت فراوان هوش هیجانی در موقعیت های گوناگون اغراق آمیز بوده است . (قدسی، ۱۳۸۳)
در حالیکه گلمن (۲۰۰۱) تأکید کرده است بهره هوشی یا IQ قبل از ورود به اجتماع ، در مراحل اولیه زندگی و در فعالیت های انفرادی از هوش هیجانی نیز مهم تر است ، ولی بعداَ با ثبات در یک شغل ، و یا در مشاغل خاص هوش هیجانی مهمتر از هوش شناختی خواهد بود گلمن همچنین ادعا کرده است که بسیاری از محققان مانند مایر و سالووی منظور او را از اهمیت بیشتر هوش هیجانی به درستی در نیافته اند . هوش هیجانی در مشاغلی مانند فروشندگی که با مراجعان زیادی سروکار دارد و یا در فعالیت هایی که با همکاری افراد مختلف در یک گروه انجام می شود نقش بیشتری دارد.
جاذبه و فلسفه مطرح شدن هوش هیجانی در این بود که میزان کارآیی بهره هوشی را مورد تردید قرار داد و می خواست برای این سئوال که علت موفقیت افراد چیست پاسخ درستی پیدا کند.
دانلود پایان نامه
علاقمندان به هوش هیجانی می پرسند چه چیزی باعث می شود افرادی باهوش شناختی بالا همواره در زندگی اجتماعی موفق نباشند و دلیل آن را در کمبود هوش هیجانی عنوان می کنند.
منتقدان هوش هیجانی نیز درست به همین شیوه هوش هیجانی را مورد تردید قرار می دهند. با این پرسش که چه چیزی باعث می شود افرادی که هم هوش شناختی بالا و هم هوش هیجانی بالایی دارند مانند زنان از موفقیت اجتماعی و محبوبیت بی بهره یا کم نصیب باشند ؟ آیا ویژگی های شخصیتی یا رفتارهای خاصی وجود دارد که بیش از عوامل دیگر در بهبود موقعیت اجتماعی افراد مؤثر است .
قابل ذکر است که مطالعات در مورد عوامل مؤثر در هوش هیجانی و یا متغیرهای مربوط به آن در آغاز راه است و دستیابی به یک تبیین جامع و فراگیر با اتکا به یافته های پژوهشی مستحکم ، نیازمند انجام پژوهش های گسترده تری است . (عروقی – مرادی ، ۱۳۸۳ )
۸-۲-۲- اهمیت هوش هیجانی
در هر یک از مراحل شناخت حتی در سطح ادراک مساله ، کشف و تفسیر محرک شدیداَ تحت تأثیر مسائل عاطفی است ودر سطح شناختی ارزیابی یک محرک به عنوان یک تهدید یا نوید موجب ایجاد حالت عاطفه مناسب با آن می شود.( عروقی– مرادی، ۱۳۸۳)
عاطفه می تواند فرایند تفکر ، قضاوت و محتوای فکر ، قضاوت و رفتار را تحت تأثیر قرار دهد شاید بیشترین اثر بنیادی حالات عاطفی در یادآوری خاطرات باشد ، افراد در یک خلق مثبت ، خاطرات و تجربه های شاد و مثبت بیشتری را از دوران کودکی به یاد می آورند. عاطفه همچنین می تواند بر قضاوت های واقعی اجتماعی درباره افراد اثر بگذارد . عاطفه بر آنچه ما توجه می کنیم ، آنچه یاد می گیریم ، آنچه به خاطر می آوریم و سرانجام انواع تصمیم هایی که می گیریم اثر دارد.
عاطفه با ایجاد خلق مثبت ، آرامش ، راحتی و سبک تفکر برتر را ایجاد می کند. (خسروجاوید ، ۱۳۸۱)
به اعتقاد اکمن (۱۹۸۴ ) ، کارکردهای اصلی هیجان شامل ارزیابی مداوم از محرک درونی و بیرونی بر حسب ارتباطشان با جاندار و آمادگی برای واکنش های رفتاری است که ممکن است به عنوان پاسخ به آن محرک نیاز باشد. یک کارکرد مستقیم هیجان بدین ترتیب ، تسهیل یادگیری است .(رفیعی نیا،۱۳۸۳)
۹-۲-۲- هوش هیجانی در تفکر خلاق به چند طریق به ما کمک می کند:
مشاهده مسائل از ابعاد بیشتر .
داشتن ایده های جدید و خلاق .
مبتکر بودن .
ایجاد نظرات جدید و راه حل های ریشه ای .
دیدن راه حل های جدید .(کارسو[۴۲] ، ۲۰۰۲)
۱۰-۲-۲- اهمیت هوش هیجانی در کنترل هیجانات
بخش مهمی از هوش هیجانی به حوزه کنترل درونی هیجانات مربوط می شود و کنترل مورد استفاده در هوش هیجانی پدیده ای تحمیلی و بیرونی به فرد نیست ، بلکه یک توان مندی درونی است که فرد را در تولید و هدایت هیجانات یاری می رساند و چنین رویکردی ، محصول کنترل درونی در ایجاد و مدیریت هیجانات از یکسو و اشراف به پیامدهای هیجانی ناشی از روابط بین فردی از سوی دیگر است. کنترل و اداره احساسات ، کلید بهشت عاطفی انسان است افرادی که از نظر خود کنترلی در سطح بالایی قرار دارند معتقدند که می توانند به طور مؤثری با وقایع و موقعیت هایی که با آنها مواجه می شوند برخورد نمایند زیرا آنها انتظار موفق شدن و غلبه بر موانع را دارند. راتر (۱۹۹۶ ) بیان می دارد که افراد دارای کنترل درونی ، کنترل کافی بر زندگی خود دارند و در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند. کمتر تحت نفوذ دیگران قرار می گیرند و برای مهارت ها و پیشرفت های شخصی خود ارزشی والاتر قائلند ، مسئولیت بیشتری برای زندگی و رفتارهای خود می پذیرند، افرادی سخت کوش بوده و در جهت رفع مشکلات خود بیشتر چالش می کنند.( بهرامی ، ۱۳۸۵ ) گلمن نیز توانایی کنترل هیجان را با گرایش به حفظ خلق مثبت در ارتباط دانسته به طوری که باعث پیشگیری از حالات افسردگی می شوند. ( گلمن[۴۳] ، ۲۰۰۱ )
۱۱-۲-۲- اهمیت هوش هیجانی در روابط اجتماعی
عاطفه ، بسیاری از رفتارهای ارتباطی ، گروهی ، تصمیم های سازمانی و رفتارهای مرتبط با سلامت را تحت تأثیر قرار می دهد. خلق مثبت باعث ایجاد ارتباط بیشتر و مؤثر و استفاده بهتر از علائم غیر کلامی در روابط اجتماعی می گردد. (خسروجاوید ، ۱۳۸۱ )
عاطفه و هیجانات به دلیل نقشی که در فرایند تفکر و ادراک دارند بر قضاوت های واقعی اجتماعی درباره افراد اثر می گذارند.
از نظر بار-اُن افرادی که از نظر هوش هیجانی بالاترند عموماَ خوش بین ، انعطاف پذیر ، واقع گرا، موفق در حل مساله و کنار آمدن با استرس ها بدون از دست دادن کنترل هستند. ( رایف ، ۲۰۰۱،به نقل ازجعفری کندوان ،۱۳۸۵) اسکات و همکاران (۲۰۰۱ ) با هفت مطالعه مستقل نتیجه گرفتند افرادی که هوش هیجانی بالا دارند توانایی همدلی و خود کنترلی بیشتری در موقعیت های اجتماعی داشته و مهارت های اجتماعی بیشتری از خود نشان می دهند ، با والدین خود مشارکت بیشتر و روابط عاطفی بیشتری با سایرین دارند. ( مایر ، پرکینس ، کاروسو و سالووی ۲۰۰۱ ، به نقل ازعروقی - مرادی ، ۱۳۸۳ )
نتایج پژوهش ورباخ (۲۰۰۲ ، به نقل از عروقی- مرادی ،۱۳۸۳ ) نشان داد توانایی شناخت احساسات دیگران و تعادل عاطفی رابطه زیادی با برقراری روابط گرم و دوستانه با سایرین داد : نتایج تحقیقات خلیل ارجمندی (۱۳۸۳ ) نیز بیانگر همبستگی مثبت و معنادار بین مهارت اجتماعی و هوش هیجانی است.
هوش هیجانی مانند سایر حیطه های هوش به صورت بالقوه پایگاه اجتماعی را در افراد بهبود می بخشد و با عملکرد بین فردی بالا تر همسو است . (عروقی- مرادی،۱۳۸۳ )
هوش هیجانی درهمکاری با دیگران به چند دلیل مؤثر است :
لذت بردن از با هم بودن .
تأثیر گذاری بیشتر بر دیگران .
ایجاد توافق عمومی .
باور پذیری و اعتماد ( کارسو[۴۴] ، ۲۰۰۲ )
۱۲-۲-۲- اهمیت هوش هیجانی در مدیریت
در قرن ۲۱ مدیران به این نتیجه رسیدند که مسئولیت بیشتری به کارمندانشان واگذار کنند و به آنها اعتماد داشته باشند. این کار به تغییرات بنیادی در روش های مدیریت انجامیده است در روش های مردمی تر در رهبری و مدیریت ، آزادی و پاسخ گویی تمرین می شود. در روش های جدید رهبری، اعتماد رکن اصلی است و توانایی ارتباطات بیشتر، مشارکت گروهی و داشتن تیمی مفید است . ( کارسو، ۲۰۰۲ )
ماتیوس[۴۵] (۲۰۰۲ ) تأکید کرد که رهبر برای فعالیت طرفدارانش در دستیابی به اهداف سازمانی نیاز به هوش هیجانی بالایی دارد.
توانایی مدیریت و رهبری در این است که رهبر بتواند احساسات گروه را درک کند . این توانایی به مدیر اجازه می دهد از اعتماد و صداقت آنها در گسترش عملکرد سازمان استفاده کند . (کلینکه[۴۶] ، ۱۹۹۸)
گلمن به نقل از کواین مورای ابراز می کند : سازمانهایی که پیوسته در معرض توسعه و تغییر هستند نیازمند بیشترین هوش هیجانی هستند. ( گلمن ، ۲۰۰۱ )
کلینکه از مطالعات خود نتیجه گرفت رهبران نسبت به پیروان خود از لحاظ برتری و سلطه ، سطح انرژی ، مردم آمیز بودن ، پیشرفت گرا بودن ، مسئولیت پذیری ، سازگاری و اعتماد به نفس وضعیت بهتری دارند و گلمن معتقد بود رهبری با رهبری با پنج بعدشخصیتی که به پنج بعد شخصیت معروفند رابطه دارد : برون گرایی ، خوشایند بودن ، وظیفه شناسی ، ثبات ، هوش.
۱۳-۲-۲- اهمیت هوش هیجانی در موفقیت افراد
افراد خودآگاه مهربان ، با توانایی درک دیگران و توانایی داشتن هیجانات قوی موفق تر از افرادی هستند که این صفات را ندارند حتی اگر افراد توانایی های هوش شناختی بالاتری داشته باشند. ، بار- اُن[۴۷] ( ۲۰۰۲ ) ، گاردنر[۴۸] (۱۹۸۳ ) ، کارسیو[۴۹](۲۰۰۲) اظهار می دارند که تقریباَ ۸۰ درصد اختلاف بین موفقیت های افراد که توسط آزمون های مشابه به حساب نیامده می تواند به وسیله مشخصات دیگری که هوش هیجانی را تشکیل می دهد توضیح داده شود. فت[۵۰] (۲۰۰۲ ) بیان می دارد که برای موفقیت در هر زمینه ای هوش هیجانی دو برابر مهمتر از توانایی های شناختی است و نزدیک به ۹۰ درصد موفقیت در سطوح بالاتر مربوط به هوش هیجانی است .
محققان معتقدند اگر فرد از لحاظ هیجانی توانمند باشند بهتر می تواند با چالش های زندگی مواجه شود و هیجانات را به گونه ای تنظیم نماید که از سلامت روانی بهتری برخوردار باشد.
اهمیت هوش هیجانی در انطباق با رویدادهای زندگی و رسیدن به سلا مت روانی و سلامت جسمانی ، موفقیت شغلی و تحصیلی وکیفیت مطلوب در روابط با دیگران است . به طور کلی توانش های هیجانی ، رفتارو پیامدهای زندگی را پیش بینی می کنند لذا برای موفقیت در زندگی اهمیت دارد.(عروقی ، ۱۳۸۳ )
با این وجود در تأثیر هوش هیجانی در موفقیت های اجتماعی در سطوح بالا جای بحث و تحقیق بیشتری وجود دارد. چرا که سازگاری بامحیط یک نوع موقعیت است و توانایی تغییر شرایط در جهت دلخواه امر برتری است که هوش هیجانی با تعاریف و مقیاس های کنونی قادر به تبیین آن نیست.(خسرو جاوید،۱۳۸۱)
۱۴-۲-۲- ادراک هیجانات
این استدلال که چند هیجان محوری وجود دارد تا حدودی وامدار کشفیات پل اکمن است. وی معتقد است، افراد متعلق به فرهنگ های مختلف در سراسر دنیا از جمله افرادی که به فرهنگ های نانویسا تعلق دارند و از تلویزیون تأثیر نپذیرفته اند می توانند حالت های چهره ای حاکی از چهار هیجان (ترس ، خشم ، اندوه و لذت ) را تشخیص بدهند و همین امر جهان شمول بودن این هیجان ها را نشان می هد. هیجانها از افکار ، رفتار و فیزیولوژی تأثیر می پذیرند و بر آنها تأثیر می گذارند. برخی خوشایند و مثبت هستند مانند شادی و برخی منفی مانند ترس و غم و خشم .
نتایج تحقیقات مختلف حاکی از برتری زنان در ادراک هیجانی نسبت به مردان می باشد . (مایر[۵۱] ، سالووی ، کارسو،۲۰۰۲) ، (گلمن ،۱۹۹۵ ) .
ادراک در زنان بارها بیشتر و بهتر از مردان است . نکته دیگر تفاوت زن و مرد در درک کلی و جزئی است زنان ادراک جزئی دارند و مردان ادراک کلی .(استبوری[۵۲]،۲۰۰۶).
ادراک موضوعات اجتماعی به سادگی ادراک فیزیکی یا ادراک اشیاء نیست . قضاوت های ادراک موضوعات اجتماعی بسیار پیچیده تر از قضاوت های مربوط به جهان فیزیکی است . مسئله بسیار حاد دیگر این است که ما هنگام قضاوت درباره دیگران ندرتاَ مشاهده کنندگان بی طرفی هستیم . در جامعه خیلی از تصمیمات بسیار مهم از برگزیدن رهبر سیاسی گرفته تا انتخاب متقاضی شغلی خاص مبتنی بر چگونگی ادراک ما از مردم می باشد. گاهی فهم اینکه آیا در حال حاضر طرف صحبت ما علاقمند یا ملول ، شاد یا غمگین ، گرفته یا راحت است بیشتر اهمیت دارد تا فهم اینکه وی کلاَ برون گرا ، حمایتگر ، خجول یا فردی سلطه گر است ، ادراک فرد از روی چهره آنها مهمترین منبع اطلاعات ما درباره هیجانات شخص است مطالعات دیگر نیز نشان می دهد توانایی همدلی یک فرد به دقت ادراک او مرتبط است.(اپستین،۱۹۹۸ ).
نقش ارتباط غیر کلامی و ادراک آن در تعامل اجتماعی امر شناخته شده ای است . پیام های کلامی تنها بخش کوچکی از ارتباط میان فردی را تشکیل می دهند . در شرایطی که ارتباط کلامی آشکار بنا به دلایلی دشوار یا غیر ممکن است مبادله پیچیده ای از علائم غیر کلامی از جمله نگاه خیره ، لبخند ،ژستها ، جانشین آن می شود . قابلیت ارسال و دریافت موثر پیام های غیر کلامی برای تعامل اجتماعی موفق امری اساسی است . ( اسدی ،۱۳۸۴ )
نقش سلامت مغزی و تأثیر فیزیولوژی بخش هایی از آن قسمت پیشین قطعه پیشانی در ادراک هیجانات و درک تغییرات چهره و خواندن حالات هیجانی نیز به اثبات رسیده است و در پی آن چگونگی ادراک عواطف در تصمیم گیری های اصلی و رفتار بهنجار اجتماعی انسانها نقش انکار ناپذیری دارد.
اینکه زنان احساسات دیگران را بهتر درک می کنند از قابلیت هایی است که فمنیست های رادیکال آن را سرچشمه خاص دانش زنان می شمرند. چرا که زنان از طریق شهودی بهتر از مردان قادر به دستیابی مستقیم و غیر استدلالی به احساسات دیگران هستند اما احتمال دارد که زنان در مقام فرو دست ، حساسیت خاص نسبت به نشانه های رفتاری کسب کنند زیرا کشف و شهود نشانگر موقعیت انفعالی هر اقلیت سرکوب شده ای است . قدرت شهود مستلزم ممارست ذهنی ، چیدن جزئیات پراکنده است و هنگامی که از سوی اعضای گروه سلطه گر اعمال می شود هوش استنتاجی خوانده می شود. اما اگر این قابلیت در زنان بروز یابد بی درنگ اثر سوی قدرت مداران ارزش زدایی می شود. ( اسدی ،۱۳۸۴ )
۱۵-۲-۲- تاریخچه شکل گیری هوش هیجانی
مایر[۵۳] (۲۰۰۱ ) پنج دوره تاریخی را که منجر به پیدایش مفهوم هوش هیجانی شده تعریف و توصیف کرده است.

 

    1. از۱۹۰۰تا۱۹۶۹ در مطالعات روان شناختی ، هوش و هیجانها به منزله دو مقوله نسبتاَ مستقل در نظر گرفته می شود.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...